محسن جلالپور، رییس اتاق بازرگانی ایران در شبکه تلگرام خود نوشت: «چرا دروغ؟ راستش من خیلی فرصت فیلم دیدن ندارم. از فیلمهای عباس کیارستمی دو فیلم خانه دوست کجاست و طعم گیلاس را دیدهام.
شاید فیلمهای دیگر او را هم دیده باشم اما خاطرم نیست. اصلا چه اهمیتی دارد که یک آدم گرفتار، فیلمهای فیلمساز بزرگی مانند عباس کیارستمی را دیده باشد؟ آن هم وقتی دنیا به تحسین فیلمهای او میپردازد. حالا از اینها گذشته، یک چیز را خوب میدانم؛ عباس کیارستمی پرچمدار جهانی شدن سینمای ایران است. با فیلمهای او بود که جهان، سینمای ایران را شناخت. گاهی در مذاکره با طرفهای خارجی، میشنیدم که در کنار مزیتهای ایران و اقتصاد ایران، نامی هم از او و دیگر هنرمندان بزرگ ایرانی برده میشد. اما مگر ما چند هنرمند داریم که آثارشان جهانی شده است؟ مگرماچه تعداد هنرمند، ورزشکار و دانشمند داریم که حاضر باشند با قبول بسیاری از مشقتهای داخلی، در ایران کار کنند و نام ایران را در دنیا مطرح کنند؟
همین قدر میدانم که اقتصاد ایران، فردی چون عباس کیارستمی را کم دارد. فردی که اقتصاد ایران را به جهان بشناساند. فردی که بازارش محدود به راسته بازارهای خودمان نباشد. حالا او رفته است. دیگر میان ما نیست اما نه فقط سینمای ایران که سینمای جهان داغدار او شده است. به خانواده محترمش، به جامعه هنری ایران و به همه مردم عزیزکشورم به خاطر فقدان این فیلمساز و مرد بزرگ تسلیت میگویم. »
مقصر کیست؛ انتخاب مردم یا سیاستگذاری اشتباه؟
تصویرهای ارسالی هموطنان از جادههای منتهی به استانهای شمالی، تکاندهنده است. برخی افراد، معطلی در جادهها را تا ۲۰ ساعت گزارش کردهاند. طی مسیری که به شکل طبیعی باید ۳ ساعت زمان ببرد، در بهترین حالت ۱۰ ساعت طول کشیدهاست.
این اتفاق نادر را از چند جهت میشود بررسی کرد. بعضیها معتقدند مردم انتخاب بدی کردهاند و با وجود پیشبینی ازدحام در جادههای شمال، ریسک کرده و این راه را برگزیدهاند. برای اینکه ببینیم این تحلیل تا چه اندازه نادرست است، باید چند نکته را در نظر بگیریم. نخست اینکه تعطیلات عید فطر امسال، تنها تعطیلات تجمیعی پس از امتحانات دانشآموزان و دانشجویان و همزمانی آن با تعطیلات پدران و مادران کارمند بودهاست.
اگر به تقویم نگاه کنید، تا پایان سال چنین تعطیلاتی تکرار نمیشود. به این ترتیب، تعداد زیادی از خانوادهها با آگاهی از اینکه چنین فرصتی دیگر پیش نخواهد آمد، دل به جاده زدهاند. استدلال دیگر این است که اگر تعطیلات هفتگی در ایران از یک روز جمعه به دو روز افزایش پیدا کند، به طور حتم بسیاری از خانوادهها در طول سال، فرصت بیشتری برای سفر پیدا میکنند. میخواهم این گونه نتیجهگیری کنم که نباید به انتخاب مردم خرده گرفت.
در حقیقت این انتخاب به نوعی از روی اجبار هم بودهاست. در این زمینه لازم است قانونگذار وارد شده و در تعطیلات کشور بازنگری کند. نکته بعدی، مسئله زیرساختها در کشور است. زیرساختهای حملونقل در کشور ما ضعیف است. در اقتصادی که سالهای طولانی به طور رسمی و غیررسمی با فکر جایگزینی واردات اداره شده، بیشتر امکانات با هدف رساندن کالا به سمت پایتخت ساختهشده است. همه راهها و بزرگراهها به تهران ختم میشود. به همین نسبت، هرچه از تهران به شهرستانها نزدیک میشویم، راهها باریکتر و زیرساختها ضعیفتر میشود.
برای اقتصاد صادرات محور، ضرورت دارد راههای امن و استاندارد به سمت پایانههای صادراتی داشته باشیم نه اینکه راهها به تهران ختم شود. نکته بعدی، کمبود امکانات رفاهی و تفریحی در بیشتر شهرها ازجمله پایتخت به نسبت جمعیت بالای آن است. شهرهای ما به نسبت جمعیتی که دارند، از امکانات مناسب برای پرکردن اوقات فراغت خانواده برخوردار نیستند. نکته بعدی، مسئله اطلاعرسانی است. باوجود تلاشهایی که به تازگی در زمینه اطلاعرسانی انجام شده، باز هم در زمینه کسب اطلاع از وضعیت راهها دچار مشکل هستیم.
هیچ سایتی یا مرکزی وجود ندارد که به طور صحیح و شفاف، اطلاعات لازم از وضعیت راهها را به مردم منتقل کند. اعتقاد من این است که بسیاری ازاین کمبودها ناشی از بزرگی دولت و میدان ندادن به بخش خصوصی برای سرمایهگذاری در این حوزهها است. یکی ازمهمترین بخشهایی که بخش خصوصی میتواند سرمایهگذاری کند، حوزه راه و امکانات رفاهی در شهرهاست. سیاستگذار باید این نکته را در نظر بگیرد که تحولات درآمدی، تغییر در سبک زندگی و جابهجایی نیازهای طبقه متوسط، مشکلات کنونی را در آیندهای نه چندان دور، چند برابر خواهد کرد. در صورتی که به درستی سیاستگذاری انجام نشود، در آیندهای نهچندان دور، شاهد راه بندانهای شدیدتر خواهیم بود.