سايت  نساجي امروز -پرمخاطب ترين رسانه نساجي ايران - را با ارسال اخبار و گزارشهاي خود ياري فرمائيد.

امروز : چهارشنبه 13 تیر 1403
ورود به سیستم
ایمیل
رمز عبور
 
ثبت نام شرکت ها ثبت نام متخصصین
 
عضویت در خبرنامه
test
test2
آخرین شماره مجله

بزرگ‌ترین تفریح زندگی‌ام، کار کردن است

تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۹/۱۳
سیدحسن فلک فرسائی(دسترنج)- مدیرعامل شرکت کارخانجات دسترنج‌ رضا بافت

*تولد یک کارآفرین

 

به گزارش سرویس خبر و گزارش نساجی امروز، اول فروردین سال 1332 در یک خانواده هفت نفره تبریزی چشم به جهان گشود و مسیری را پشت سر گذاشت که امروز در کسوت یک کارآفرین و تولیدکننده مقابلمان می‌نشیند و بدون هیچ ادعا و تکبری، تمام دستاوردهای مادی و معنوی خود را از برکت تلاش مستمر و پشتکاری می‌داند که میراث پدرش است.

پدری که در ابتدا جوراب‌باف بود و پس از ورود ماشین‌های یک‌رو سیلندر از روسیه به تبریز، تولید زیرپیراهنی و پارچه‌های گردبافی را آغاز کرد. پیش از ورود برق به تبریز، پدرم با ابزارهای مکانیکی و دستی به تولید می‌پرداخت و به نام دسترنج در تبریز معروف شد و به این نام بسیار علاقه‌مند بود. من نیز دسترنج را بیشتر مناسب حال و هوای مجموعه تولیدی و زندگی حرفه‌ای‌ام می‌دانم.

هفت سالگی به همراه خانواده راهی تهران می‌شود تا کسب و کار پدر رونق بیشتری بگیرد. به این ترتیب صبح‌ها در کنار پدر کار می‌کند و شبانه درس می‌خواند. پس از تحصیل در دارالفنون و کسب مدرک دیپلم از دبیرستان هدف، تحصیل خود را در رشته اقتصاد دانشگاه ملی(‌دانشگاه شهید بهشتی فعلی) ادامه می‌دهد. به درس و تحصیل علاقه بسیار دارد « خانواده و فامیل متمول نداشتیم به همین دلیل کار و تحصیل را به صورت جدی دنبال کردم و زندگی و تفریح من در کار و درس خلاصه می‌شد. شاید برایتان باورکردنی نباشد که جمعه‌ها در بازار تهران کار می‌کردم و ده سال از زندگی‌ام در تهران سپری می‌شد اما از خیابان تخت جمشید (‌خیابان طالقانی فعلی) پایم را فراتر نگذاشته بودم! و بیست و یک‌ سالگی برای نخستین بار به شمال کشور سفر کردم. فقط کار و کار و کار... چاره‌ای نبود.. باید زندگی را براساس کار و تلاش می‌ساختم...»

‌سوار بر موتور سیکلت از این سوی شهر به آن‌سوی شهری می‌رود که دیگر برایش شهری غریب نیست و سینوزیت کهنه امروز، یادگاری از آن روزهای پرتلاش جوانی است.

«‌پس از ورود به تهران، پدرم در کارگاه استیجاری خود، تعدادی ماشین سیرکولت‌، چرخ خیاطی و دستگاه کشوبافی داشت و در کنار ایشان، دوزندگی و تریکوبافی را یاد گرفتم. در روزگار قدیم، اغلب خانواده‌ها فرزندان پسر خود را برای آموختن حرفه به مغازه‌های مختلف می‌بردند تا هم شاگردی کنند و چیزی یاد بگیرند و هم از دوران کودکی با طعم شیرین دستمزد و درآمد حاصل از تلاش و زحمت، آشنا شوند من هم از  این قاعده مستثنی نبودم و شش ماهی در بازار پادویی نیز انجام دادم و حقوق روزی پنج ریال بود. صاحب‌ کارم، پنج‌شنبه‌ها مزدی به من نمی‌داد و می‌گفت این پول را سینما می‌روی و خرج می‌کنی! »

برخلاف بسیاری از جوانان که روحیه جوانی و شادابی‌شان اقتضا می‌کند در کنار کار به تفریح و سرگرمی بپردازد؛ ترجیح می‌دهد پس‌انداز 3800 تومانی خود را به خرید دستگاه نواربری اختصاص دهد و در کنار پدر، اولین گام‌ها به سوی استقلال و کارآفرینی را بردارد. « 70 کیلو پارچه با دستگاه نواربافی می‌بریدم و کیلویی 12-9 ‌ریال می‌فروختم با درآمدی که از این طریق به دست آوردم ماشین گردبافی به قیمت 70 هزار تومان ( نیمی از آن نقدی و مابقی قسطی) خریدم و به این ترتیب گردبافی را شروع کردم. بین 8 تا 18 سالگی و در عنفوان جوانی، فقط دغدغه کار داشتم؛ خانه پدری‌اش در یکی از محله‌های قدیمی تهران- خیابان ری کوچه آبشار- هنوز پابرجاست و آن را حفظ کرده؛ شاید بنابر نصیحت پدر که همیشه می‌گفت« هرگز یادت نرود از کجا آمده‌ای و فکر نکن با رسیدن به مال و منال، کسی شده‌ای.» 

فعالیت تولیدی و کار درکارگاه پدری ادامه پیدا می‌کند و حتی در همان کارگاه می‌خوابد هفته‌ای یکی دو روز به خانه می‌رود. به تدریج تعداد دستگاه‌ها به 9 ماشین گردبافی افزایش پیدا می‌کند و ‌حجم فعالیت به اندازه‌ای افزایش می‌یابد که 7-6 کارگاه گردبافی به‌صورت کارمزدی برایش کار می‌کردند.

«پدر تا سال 1354 در کارگاه فعال بود اما با توجه به کهولت سن و کاهش توان جسمی، اداره کارگاه را به من منتقل کرد  اگرچه هر روز سری به بازار می‌زد و در جریان امور قرار می‌گرفت.»

 

*تبدیل کارگاه به کارخانه

 

«‌یک‌سال و نیم پیش از وقوع انقلاب، مرتب در حال رفت و آمد به جاده کرج برای خرید زمین کارخانه بودم تا این‌که یک سوله آماده توجهم را جلب کرد و آن را خریداری نمودم به این ترتیب کارگاه به جاده کرج منتقل شد در حالی‌که تا سال 1356 جواز وزارت صنایع دریافت نکرده بودم! پس از دریافت جواز و اقدامات اولیه، کارخانه به برکت نام ثامن‌الائمه، با نام «رضابافت» فعالیت خود را آغاز کرد. خوشبختانه بروز انقلاب و جنگ تأثیری در روند فعالیت ما نداشت و دچار زیان هنگفت مالی نشدیم. پس از اتمام جنگ، بازار دچار رکود بی‌سابقه‌ای شد در حالی‌که کلی جنس فروخته بودیم. رکود باعث شد اغلب مشتریان اجناس را پس دهند، اجناس را گرفتیم و به انبارها منتقل کردیم، حساب مشتریان را نیز تسویه کردیم و پس از شش‌ماه با سود، آنها را فروختیم»

زمانی که راز موفقیت دسترنج را در بازار پر رکود پس از جنگ تحمیلی می‌پرسیم، می‌گوید: « بسیاری از کارخانه‌ها و واحدهای تولیدی پس از جنگ تعطیل شدند به این دلیل که مدیران کارخانه، شتابزده عمل کردند. ابتدا باید به تأمل و تفکر دقیق در وضعیت بازار و نرخ دلار می‌کردند و سپس تصمیم‌ می‌گرفتند. متأسفانه تعداد قابل توجهی از کارخانه‌ها به دلیل شتاب و عجله بی‌دلیل مدیرانش، بسته شدند.»

 

*تولید ادامه یافت....

 

انقلاب، جنگ تحمیلی، رکود، عدم امنیت بازار و ... هیچ‌یک باعث نشدند دسترنج به عقب بازگردد و تولید را حتی برای چند لحظه متوقف نماید. « از زمانی که تولید را شناختم تا امروز کار می‌کنم. کار پدیده بدی نیست. با این‌که به لطف خداوند، به رفاه خوبی در زندگی رسیده‌ام اما ذره‌ای از علاقه‌ام به کار کم نشده است و حتی جمعه‌ها نیز به کارخانه می‌روم. عاشق نساجی هستم، با شنیدن صدای ماشین‌های نساجی، احساس آرامش به من دست می‌دهد و بزرگ‌ترین تفریح زندگی‌ام، کار کردن است.

 

*محصولات کارخانجات دسترنج رضابافت

 

دسترنج به تهیه ماشین‌آلات مدرن اعتقاد راسخی دارد و آن را موجب افزایش کیفیت محصولات نهایی کارخانه‌های تولیدی می‌داند. «زمانی که انسان در یک رشته صنعتی برای سال‌های متمادی به فعالیت می‌پردازد و تجربه کسب می‌کند، توان تجزیه و تحلیل نقاط قوت و ضعف این رشته را پیدا می‌کند. عمر انسان آن‌قدر کوتاه است که اجازه نمی‌دهد انسان در چندین رشته به کسب تجارب گسترده و همه‌جانبه بپردازد. پس از چند سال تولید، به این نتیجه رسیدیم که نیازمند مواد دیگر هستیم که در ایران شرایط تولید آن را نداریم. تصمیم گرفتیم ماشین‌آلات مورد نیاز کارخانه را از یکی از بهترین سازندگان یعنی تولیدکنندگان آلمانی که تخصص، دانش و تجربه بسیار بالایی در زمینه تولید ماشین‌آلات نساجی دارند، تهیه کنیم تا به ارائه محصولات باکیفیت منجر شود. به عنوان تولیدکننده زمانی که محصولات باکیفیت تولید می‌کنید نباید چندان نگران عدم فروش آن در بازار باشید.» 

شركت كارخانجات دسترنج رضابافت با هدف توليد نخ‌هاي ميكروفيلامنتی (ابريشم مصنوعي) راه‌اندازی شده است. فاز اول اين شرکت با توان توليد نخ نيمه آرايش يافته پلي‌استر ( (POY‌‌به فعالیت می‌پردازد و فاز دوم اين واحد توليدي كه طرح توسعه آن در حال اجرا مي باشد، با ظرفيت مشابه فاز اول به علاوه توليد نخ ميكروفيلامنت FDY ‌در حال اجراست.

واحد تكسچرايزینگ با توان توليد انواع نخ پلي‌استر استرچ و با ۱۳ خط توليد احداث شده كه تاكنون 6 خط توليد آن به بهره برداري رسيده و هر چهار ماه يك خط به ظرفيت توليد آن اضافه مي‌شود. با توجه به حساسيت فرایند توليد نخ ميكرو و نیاز مستمر به برق دائم و بدون نوسان، ساخت نيروگاه برق به ظرفیت 14 مگا‌ وات در دستور کار قرار گرفته که در حال بهره‌برداري ‌است. یکی دیگر از اهداف کارخانه، احداث واحد پتروشيمي جهت توليد چيپس پلي استر در ۳ گريد نساجی، بطری و فیلم می‌باشد.

محصولات توليدي اين كارخانجات به‌عنوان محصولات بالادستي واحدهاي توليد‌كننده انواع فرش‌ماشيني، پتو، پرده، پارچه‌هاي گردبافت، تخت‌بافت، انواع پوشاك آنتي باكتريال ورزشي و محصولات ميكرو‌فيلامنت در توليد انواع       پارچه‌هاي ظريف (به ویژه چادر مشكي) استفاده می‌شود و حدود 400 نفر به‌صورت مستقیم در این مجتمع صنعتی به فعالیت می‌پردازند. پرسنلی که دسترنج به‌هیچ‌عنوان علاقه ندارد این مجموعه را ترک کنند « اغلب پرسنل چندین سال در این کارخانه مشغول کار می‌شوند و بسیاری از آنان تا زمان بازنشستگی پیش ما می‌مانند. برخی نیز به سطحی از توانمندی و دانش فنی می‌رسند که یک واحد تولیدی مستقل راه‌اندازی می‌کنند و به مشتریان دسترنج رضابافت تبدیل می‌شوند.

 

*فعالیت در عرصه صادرات

 

محصولات دسترنج رضابافت به کشورهایی مانند ترکیه صادر می‌شود و مورد استقبال کارخانه‌های نساجی ترکیه نیز قرار گرفته است. اما به‌اعتقاد وی در زمینه صادرات آن‌قدر مشکلات کوچک و بزرگ از سوی نهادهای دولتی به وجود می‌آید که عملاً صادرات را مقرون به صرفه نمی‌کند. از سوی دیگر واردات مواد اولیه مورد نیاز کارخانه‌های نساجی نیز با دشواری‌های بسیاری انجام می‌شود. « برای مثال واردات یک کالا یا ماده اولیه به قیمت 900 دلار اعلام می‌شود اما هنگام ورود به گمرک تازه اول مشکلات است!! باید مبالغی به دلایل مختلف به وزارت راه، هلال احمر، مالیات بر ارزش افزوده، سازمان استاندارد، ‌سازمان‌ محیط زیست، تخلیه، بارگیری و انبارداری بپردازیم که با احتساب تمام این مبالغ، متوجه افزایش 30 درصد کالا یا ماده اولیه وارداتی خواهید شد که قیمت تمام شده محصول نهایی را بسیار بالا و غیرقابل توجیه می‌کند.‌ آیا این اقدام چیزی جز تخریب تولید داخلی است؟ چرا مجال نفس کشیدن به تولید ملی نمی‌دهیم؟

در مقطعی از زمان، قانون ترخیص موقت برای صادرات اجرا شد اما اما آن‌قدر انسان‌های نا اهل وارد میدان شدند که عملاً این قانون به ضد تولید داخل تبدیل شد. متأسفانه برخی فقط به‌دنبال بوی کباب هستند و کاری ندارند که این کباب از چه گوشتی تهیه شده است! به محض شنیدن کلمه وام و تسهیلات بانکی به دنبال گرفتن پول می‌دوند تا به اسم تولید، سودهای کلان کسب کنند و به زندگی خود ادامه دهند! از سوی دیگر یک جوان برای یافتن شغل مناسب و سپس تشکیل خانواده ‌در می‌ماند و نمی‌داند چه باید کند.»

 

*یک مدیر خوش‌بین، یک کارآفرین امیدوار

 

«‌همیشه خوش‌بین بوده‌ام و اعتقاد دارم شرایط بهتر خواهد شد کما این‌که تاکنون با مشکل خاصی در تولید مواجه نشده‌ام. هیچ‌کدام که گرسنه نمانده‌ایم! سپرده‌گذاری در بانک‌ها چه لذتی دارد؟ ماهیانه 500 میلیون تومان هم سود ماهیانه از بانک دریافت کنیم، چه ثمری برای زندگی دارد؟ جز این‌که یک انسان طفیلی و مصرف‌کننده صرف به جامعه افزوده می‌شود! با افزایش سن نیز انسان مدام از خود می‌پرسد برای جامعه و نسل آینده چه کرده‌ام؟ بسیار بسیار مهم است که کاری کنید تا برای کشور خود مفید واقع شوید و در خلوت خود که زندگیتان را مرور می‌کنید، سرافکنده و پشیمان نشوید. برای افراد بسیاری مایه افتخار است که زندگی خود و چند نسل بعدی را از نظر مالی تأمین کرده‌اند و به اصطلاح بارشان را بسته‌اند؛ اما برای جامعه چه کرده‌اند؟ چه نفعی برای کشورشان داشته‌اند؟ برای چند نفر اشتغال ایجاد کرده‌اند؟ صبح دیر بیدار شدن از خواب و تفریح و گردش مداوم چه لذتی دارد؟ من که دیرتر از 5 صبح نمی‌توانم بیدار شوم و عادت کرده‌ام کار کنم. تفریح بزرگ زندگی‌ام، کار کردن است.» 

 

*رمز موفقیت

 

از دسترنج در مورد رمز موفقیت مجموعه‌اش در زمان بحران‌های اقتصادی و رکود بازار سوال می‌کنیم، معتقد است      «‌خود را یک تولیدکننده موفق نمی‌دانم من هم یک بنده خداوند هستم که تلاش می‌کنم برای کشورم و هموطنانم مفید واقع شوم. اگر به من بگویند در کاخ مجلل و امکانات آن‌چنانی زندگی کنم، هیچ لذتی از این نوع زندگی نخواهم برد. تولیدکننده‌ و متعلق به کارخانه هستم. با توکل به خداوند کارخانه‌ای راه‌اندازی کرده‌ایم که مانند کاخ بزرگ، گسترده و بسیار مرتب است؛ چرا باید به کاخ‌نشینی فکر کنم؟     

 

*از شکست نمی‌ترسم

 

از دسترنج می‌پرسیم در روند افزایش خط تولید و گسترش کارخانه تاکنون از شکست و از دست دادن سرمایه ترسیده‌اید؟ پاسخ با توجه به شناخت روحیه وی طی مصاحبه کاملاً مشخص است « نه! از چه چیز باید بترسم؟ مگر سرمایه ما چیست؟ سرمایه‌مان برای همین مملکت است. تولیدکننده‌ای که متعهد، باکفایت و دلسوز نباشد اگر صدها میلیارد تومان نیز در اختیارش قرار دهند، این سرمایه را از بین می‌برد و شکست می‌خورد اما یک مدیر لایق و توانمند، قادر است یک ریال را در مسیر صحیح به صدها ریال تبدیل کند و مرتب به ثروت ‌آفرینی بپردازد بدون این‌که دغدغه از دست دادن سرمایه اولیه‌اش را داشته باشد.

در کارخانجات دسترنج رضابافت همیشه به انجام کار صحیح‌، پیشرفت و توسعه فکر می‌کنیم و تحت استاندارد مشخص بین المللی به تولید ادامه می‌دهیم پس دلیلی برای شکست وجود ندارد. زمانی که کار صحیح انجام دهید به اصطلاح سرتان بالاست و اعتماد به نفس لازم برای پاسخگویی و پذیرفتن مسئولیت کار انجام شده را دارید.»

 

*وقوع انقلاب اسلامی و مقایسه میان وضعیت صنایع نساجی پیش و پس از انقلاب

 

«‌صنعت نساجی، یک صنعت قدیمی و ریشه‌دار در ایران است. همیشه مشغول کار بودیم و دغدغه‌ و نگرانی خاصی بابت تولید نداشتیم. سال 1350 بازار با رکود مواجه شد و پارچه‌های فروش نرفته بسیاری در انبارها وجود داشت. از پدر پرسیدم که در این شرایط، حجم تولید را کم کنیم؟ پاسخ منفی داد و گفت به تولید ادامه دهید، هیچ اتفاق بد رخ نخواهد داد و فصل پاییز تمام محصولات انبار به فروش می‌رود. پیش‌بینی پدرم کاملاً درست بود و با آمدن فصل پاییز، محصولی در انبارها باقی نماند... دلیل ترقی کار و افزایش تعداد دستگاه‌ها و ماشین‌آلات نیز همین بود، مسیر کار و تولید هموار بود و تولیدکننده برنامه‌ای جز افزایش تولید و بازاری هدفی جز فروش محصولات نداشت. نمی‌دانستیم دولت و حمایت دولت یعنی چه. فقط سرگرم زندگی و کار بودیم.»

دسترنج به روزهایی اشاره می‌کند که در میان کسبه بازار، اعتماد حرف اول و آخر را می‌زد. « چیزی به نام چک و چک برگشتی در بازار وجود نداشت. به مشتریان برات سه ماهه، شش‌ماهه، نه ماهه و ... می‌دادیم.» نکته‌ بعدی که دسترنج در خلال صحبت‌هایش از آن یاد می‌کند شاید نسل جوان در فیلم‌های قدیمی دیده‌اند و یا از زبان بزرگان شنیده‌اند   «‌یکی از مشتریان به‌دلیل بروز یک مشکل، نتوانست بدهی خود را به موقع بپردازد. به حجره ما مراجعه کرد و یک دانه سبیل خود را گرو گذاشت و قول داد تا شش ماه بعد بدهی خود را تسویه کند. مردانگی، مروت و انصاف در بازار چیزی نبود که با پول و منافع مالی سنجیده شود یا خدای ناکرده بدهی معوق باعث بی‌آبرویی یک کاسب شرافتمند شود.

هیچ‌گاه فراموش نخواهم کرد که به فردی 250 هزار تومان‌، جنس نسیه داده بودیم که این رقم در دهه 50، مبلغ بسیار بالایی بود. از این موضوع بسیار ناراحت بودم و با برخی بازاری‌ها در میان گذاشتم. زمانی که پدرم متوجه شد مرا مورد شماتت قرار داد و گفت نباید کسی را در جریان بدهی این بنده خدا قرار بدهی. کمکش کن و بگذار چرخ زندگی وی بچرخد؛ با خود گفتم نفس پدرم از جای گرم بلند می‌شود! طرف 250 هزار تومان بدهی دارد اما باید باز هم به وی جنس بدهم؟!... چند روز بعد سراغ آن مشتری را گرفت و پرسید به وی کمک کرده‌ام؟ گفتم: نه... بسیار ناراحت و دلگیر شد و مرا سرزنش کرد. عکس‌العمل پدرم برایم گران تمام شد و تصمیم گرفتم طبق صلاحدید پدر، به آن مشتری کمک کنم... بعدها وی توانست بدهی‌های خود را پرداخت کرد و به دوستان بسیار نزدیک و صمیمی همدیگر تبدیل شدیم. ضمن این‌که آبرویش نیز در بازار حفظ شد» ‌داستان رفاقت‌ها و ارزش‌گذاری انسان‌ها به همدیگر، تفاوت‌های بسیاری ‌با گذشته پیدا کرده است.

پس از انقلاب، شرکت‌های بزرگ نساجی مصادره و صاحبانش به خارج از کشور رفتند. مدیریت این واحدهای بزرگ به دولت و مدیران دولتی سپرده شد که اغلب هیچ گونه تجربه و تخصصی در صنعت نساجی نداشتند و تصور می‌کردند این صنعت بدون مدیریت و برنامه مشخص، همچنان سودآور خواهد بود. در حالی‌که واقعیت چیز دیگری بود. « بازار با کمبود شدید محصولات مختلف روبرو شد و شاهد سهمیه‌بندی کالاها بودیم. وجود این سهمیه‌بندی باعث شد مدیران دولتی کارخانه‌ها تصور کنند بازار برای همیشه به این شکل خواهد ماند و به جای نوسازی ماشین‌آلات و توجه به کیفیت محصولات، هر چه تولید می‌کردند به بازار می فروختند و مردم هم به‌دلیل فقدان واردات و نیاز مبرم، چاره‌ای جز خرید کالاهای بی‌کیفیت نداشتند.  

یک روز چشمان خود را به روی واقعیت باز کردند که دیگر دیر شده بود و از شرکت‌های بزرگی مانند صدها واحد تولیدی زیان‌دیده چیزی باقی نماند. حتی شرکتی مانند پلی‌اکریل که سودآوری و درآمد کلان آن در سال‌های دور به هیچ‌عنوان قابل تصور نیست به وضعیتی رسیده که صحبت از تعطیلی قریب‌الوقوع آن شنیده می‌َشود. تمام واحدهای مصرف‌کننده محصولات این کارخانه را پیش خرید می‌کردند اما متأسفانه مدیران وقت، هیچ توجهی به تداوم کار، برنامه‌ریزی برای رشد، افزایش تعداد ماشین‌آلات مدرن و خطوط تولید نداشتند؛ شاید بی‌حوصله بودند یا تصور می‌کردند در بر همین پاشنه خواهد گشت! با برگزاری ضیافت‌های متعدد و خرج‌های آن‌چنانی، از نوسازی ماشین‌آلات غفلت ورزیدند.

یکی از شرکت‌های بزرگ هندی درست همزمان با پلی‌اکریل راه‌اندازی شده است، امروز این مجموعه یک استان را در هند اداره می‌کند اما پلی‌اکریل ایران کجاست و چه می‌کند!!!

 

*وضعیت فعلی صنایع نساجی ایران

 

«همه ما در دوران کودکی داستان خرگوش و لاک‌پشت را شنیده‌ایم. صنعت نساجی ایران مدتی مانند خرگوش داستان‌های کودکی شده بود به این معنی که بازار بسیار پر رونق، سودآور و رو به توسعه بود اما شرایط به نحوی رقم خورد که گویی خوابمان برد و از سویی سیستم دولتی اعتقادی به توسعه صنعت نساجی و نوسازی و بازسازی ماشین‌آلات آن نداشت. در این آشفته‌بازار، عده‌ای کالای ساخته شده وارد کشور کردند و به تدریج بازارهای کشور، مملو از کالاهای خارجی عمدتاً بی‌کیفیت چینی شد. به این ترتیب جامعه‌ای ساختیم مصرف‌گرا با جوانان بیکار و واحدهای تولیدی متوقف و ورشکسته! در این مسیر حتی سرمایه‌گذارانی هم که می‌خواستند خدمتی به کشور انجام دهند و سرمایه خود را به احداث کارخانه و ایجاد شغل اختصاص دهند، دلسرد کردیم! بازار عباس آباد تهران که روزگاری به عرضه فرش، شهره عام و خاص بود امروز به بازار فروش البسه زیر وارداتی چینی تبدیل شده‌است؛ چه کرده‌ایم با تولید و تولیدکننده؟!... ‌آیا اصالت ما در نابودی صنعت چندین صد ساله نساجی و فروش کالاهای بی‌کیفیت چینی است؟

برخی صنایع مانند نساجی زنجیره‌های بسیاری دارند و اشتغال متعددی در جامعه به وجود می‌آورند. صنعت نساجی به تنهایی 9 زنجیره گسترده و بزرگ را اداره می‌کند که از تولید مواد اولیه (‌پنبه، چیپس پلی‌استر و ...) تا محصولات نهایی مانند پوشاک، فرش و ... را در برمی‌گیرد. خانواده بسیار بزرگی که سر یک سفره دور همدیگر می‌نشینند و ایجاد اختلال در روند طبیعی هر کدام، باعث بروز مشکل در سایر زنجیره‌ها خواهد شد.»

 

*تأثیرات تحریم بر صنایع نساجی

 

به‌اعتقاد دسترنج، «‌بخش عمده‌ای از تحریم‌ها به محدودیت واردات ماشین‌آلات مدرن از شرکت‌های مطرح اختصاص داشت که طرف خارجی برای ادامه فعالیت در بازار گسترده ایران، راهکارهایی برای دور زدن تحریم‌ها پیدا کرد که البته هزینه تهیه ماشین‌آلات را برای صنعتگران ایرانی افزایش داد. برای مثال زمانی که شرکت‌های آلمانی متوجه مطالبات ایران از شرکت چینی یا کره‌ای ‌شدند، پس از مذاکره با مدیران این شرکت‌ها، ماشین‌آلات را به بندر شانگهای ارسال و از آنجا به ایران صادر کردند. پس از لغو تحریم‌ها نیز همچنان بانک‌های اروپایی با سیستم بانکی ایران مشکلاتی دارند و تغییر چندانی در این زمینه به وجود نیامده‌ است. باید اعتماد متقابل میان ایران و سایر کشورها بازگردد تا بتوان در یک فضای شفاف به تعامل تجاری، صنعتی و اقتصادی پرداخت.»

 

*پیش‌بینی از آینده صنایع نساجی ایران

 

«اگر دولت به راستی به شعارهای خود در زمینه حمایت از تولید داخل عمل کند و دولت‌های بعدی نیز همین رویکرد را مدنظر قرار دهند، به اشتغال و رفاه آیندگان فکر کنند قطعاً شاهد رشد و توسعه صنایع کشور از جمله صنعت نساجی خواهیم بود اما در غیر این‌صورت با بی‌تدبیری در زمینه واردات، عدم تقویت واحدهای تولیدی و... راه به جایی نخواهیم برد. باید در کشور اشتغال کنیم وگرنه گویا در یک کشتی نشسته‌ایم و هر کدام بخشی از آن را سوراخ می‌کنیم.

 

*مطلب نهایی

 

«باید احساس مسئولیت نسبت به همنوعان خود داشته باشیم. در سال‌های دور مادرم زمانی که غذایی درست می‌کرد آن را در چندین ظرف به همسایه‌ها اطراف می‌داد و اعتقاد داشت بوی غذا به مشام دیگران می‌رسد و ممکن است پولی برای تهیه غذا نداشته باشند و حسرت بخورند. انسان‌ها با همدیگر دوست بودند چرا دشمنی و دوری جایگزین این روابط صمیمانه شده است؟ توجه به مسئولیت اجتماعی که دیگر وظیفه دولت نیست. چرا ما نباید به کمک نیازمندان بشتابیم و کمکشان کنیم و فقط به فکر افزایش حساب‌های بانکی باشیم؟ پس چه زمانی برای پرداختن به باقیات و صالحات است؟ با نوع‌دوستی و همدردی در سخت‌ترین شرایط زندگی نیز می‌توان تاب آورد.»

مطلب پایانی این‌که صنعتگران و تولیدکنندگان با عشق و علاقه و از خود گذشتگی خاصی وارد میدان شده‌اند پس نباید آنان را در طی این مسیر، دلسرد و نومید کنیم.

تولیدکننده اهل، هر چقدر سود در جهت تولید ببرند در راستای خرید ماشین‌آلات بهتر، قدم برمی‌دارد و کار خود را گسترش می‌دهد و به نسل بعد منتقل می‌کند. ما باید نسل آینده را امیدوار کنیم نه این‌که فرزندان تولیدکنندگان دلسرد بشوند و بگویند پدر ما به کجا رسید که ما کار ایشان را ادامه بدهیم! این مطلب بسیار حائز اهمیت می‌باشد. 

ارسال نظر
نام :
ایمیل :
متن نظر :
ارسال نظر
نظرات کاربران
میزان اهمیت
ایمیل
توضیحات
ارسال
گالری صدا
گالری ویدئو
شرکت دنیز تک دیبا
شرکت دانش‌بنیان شیمیایی سلیس
شرکت اطلس تاب کاسپین
شرکت بهینه پویان کیمیا
شرکت جهان اروم ایاز
شرکت ثمین صنعت جولا
فصلنامه علوم و فناوری نساجی و پوشاک