آنچهمیخوانید نوشته نویسنده درباره ۲ واژه فارسی ( نوقان و نوغان) است.
دکتر محمدحسن ابریشمی
صاحبا، مهربانا. یوم شنبه ۴ شهر ربیعالثانی در دعاگویی سرکار مشغول میباشم، اولاً جای شریف خالی و ثانی از مفارقت سر کار بر ماها بد میگذرد ]…[ زحمت دیگر این است که اخوی آقا سید احمد اراده دارد بعد از «نوغان» برود ]به[ مسکو و پطرپرغ، باید محبت بفرمایید بنویسید به وزیر مختار دو کاغذِ سفارشنامه بنویسید یکی به بزرگ مسکو و یکی به بزرگ پطرپرغ، اگر طلبی و مشغله داشته باشد امرش را صورت بدهند... (ص ۱۱).
صاحب مهربان بنده ]…[ امسال به جهت ما «نوغان» نشده علاوه بر آن به جان عزیز آن صاحب مهربان قسم است، قبلة عالم روحنا فداه مالیات و قسط از اهالی گیلان خواستند... (ص ۱۲۸).
صاحبا، مشفقا ]…[ نور چشمی میرزا رفیع مخلص را خدمت سرکار صاحب ]خودزکو[ شفیع ساخته که مبلغ ۸۵۰ تومان را با برات ۲۸۰ تومان که جملتان ۱۳۰ تومان میشود با حاجی معاملة نوروزی یا «نوغانی»، هر قسم که صلاح معامله فرموده تمسک و برات را به او مرحمت فرمود (ص ۱۴۰ و نیز ۳۱۴).۱۱
صاحب مهربان من ]…[ نظر بر پریشانی و بیاوضاعی آقا میرزارضا ]…[ قرار بر آن دادیم که هر ساله تنخواهی آقا میرزا رضا در «فراغ نوغان]فراغت از کار پرورش کرم و برداشت پیله[» کارسازی کرده تا رفع مشغل ذمّگی ]مشغولالذّمه[ خود نماید... (ص ۱۴۶).
صاحبا، مهربانا. مراسلة محبت سرشته ]…[ رسید. کمال خوشحالی روی نمود؛ به سر عزیزِ شما قَسَم از مفارقت سرکار بسیار بد میگذرد و بسیار شوقِ شوق خدمت سرکار را داریم، اگر «سرنوغان» نبود خدمت میرسیدیم ]…[ اگر مضنة ابریشم را خواسته باشید منی ۱۲ تومان و پنج هزار ]دینار[۱۲، میخرند... (ص ۲۶۷).
۲- نوغان در قانون قزوینی
در عهد قاجاریه رسالههای انتقادی اجتماعی زیادی نوشته شده۱۳، که برخی از آنها حاوی مطالب و نکات اقتصادی قابل توجه و بااهمیتی است. یکی از این رسالهها قانون قزوینی (تألیف ۱۲۸۵)، نوشتة محمد ضفیع قزوینی است که در شهر قزوین کلاهفروش بوده.
وی ضمن آشکار کردن فسادهای اجامرواوباش و یکی از طوایف در قزوین میافزاید «... و به تقلید ایشان بود که در طهران اجامرواوباش هجوم عام کردند و اگر تعدی این طایفه به باغستان قزوین نبود باغستان قزوین کفایت اهل شهر میکرده» و در ادامه از ناتوانی حکومت در ادارة مملکت، و خساراتی که از بیلیاقتی و عدم تدبیر دولت بر ملت تحمیل میشود سخن گفته، و از جمله با اشارة تلویحی به ژیان غیرقابل جبران ناشی از شیوع بیماری کرم ابریشم (پبرین ر Pebrine) در گیلان (به سبب طمع و نادانی دولت ایرن)، در سال ۱۲۸۰ قمری (۱۸۶۳ م)، و سال بعد در همة مناطق تولید ابریشم، در نتیجه انقراض تولید تخم کرم پیله (نوغان) و ابریشم در ایران و انتقال اضطراری تولید آن در روم (عثمانی، ترکیه)، و متصرفات تابعة آن چون مصر، یاد کرده است:
... از جمله «ابریشم رشت» است... نصف رعیت ایران از صدمة او بیپا شدند ]از پای درآمدند[، چنانچه شرح صدمه زیاده ازین رساله است، که اولیاء ایران در مواظبت آن نکوشیدند، و در این چند سال در حالت اضطرار در دولت روم و در مصر در کنار رود نیل محل «نوغان» برقرار کرده و خوب شده ]است[.۱۴
3 - نوغان در اسناد امین الضرب
در اسناد امینالضرب، مربوط به خراسان، واژة فارسی «نوغان» را به معنی مشهور کنونی آن «کرم پیله» و «ابریشم» و نیز با معنی و مفهوم موسم رسیدن یا برداشت برخی محصولات آمده است. نمونههایی از «نوغان» با معنی نخست در اینجا نقل میشود (خراسان در اسناد امینالضرب، ص ۲۰۳، ۲۳۷، ۳۳۴، ۳۴۵، ۳۷۶، ۴۷۳، ۴۹۴):
]دوشنبه ۵ رمضان ۱۲۹۰ ر ۲۷ اکتبر ۱۸۷۳[ «تخم نوغان» عرض شد یک من ۱۱ تومان داد و ستد میشود...
]دوشنبه ۲۲ رمضان ۱۲۹۱ر۲ نوامبر ۱۸۷۴[ کرایة ۱۰ صندوق «تخم نوغان» از قراری یکصد من به وزن تبریز سی و هفت تومان کارسازی بفرمایید و مبلغ ده تومان وجه نقد از بابت پیشکرایه داده شد...
]چهارشنبه ۲۸ ربیعالثانی ۱۲۹۵ ر ۱ مه ۱۸۷۸[ در باب «نوغان»، این ولا ]روزهای نزدیک[ هنوز معلوم نیست، «ابریشم» هم خریدار ندارد... تابیده کمتر هست و کمتر خریدار دارد، چون که «نوغان» سال گذشته خوب نشد، لهذا باب «شعرباف» کشیدند و چندان هم نبودند بر زمین هم نماند...
]چهارشنبه ۲۲ جمادیالثانی ۱۲۹۶ ر ۱۲ ژوئن ۱۸۷۹[ در باب «نوغان»، امسال تربت ]حیدریه[ و محولات و نیشابور نوغان اینها همه خوب شده «فیلة تازه» هم به دست آمده، هواها که خوش گذشت. «نوغان» هرات هم باید بسیار خوب شده باشد.
]شنبه ۱۲ جمادیالثانی ۱۲۹۷ر ۲۲ مه ۱۸۸۱[ در باب «سرنخ ]ابریشم[ بخارا» مرقوم فرمودهاید خیلی گران میشود. از قراری که نوشته یک من سه تومان میشود. ولی بر فرض اینکه به خوبی مال رشت هم باشد صرفه ندارد تا «نوغان» تازه سه قیمت جدید معلوم میشود.
۴- اطلاعاتی از «نوغان» در گیلان عصر قاجار
در اسناد میرزا عبدالوهاب آصف الدوله، مربوط به گیلان، نیز کلمة «نوغان» به معنی کنونی آن(پیله، ابریشم، تخم کرم پیله)، و نیز اصطلاح «ابتدای نوغان» و «سرنوغان» به معنی موقعِ پایان کار پیله تنیدن کرمها، و آغاز جمعآوری پیلهها، از تلنبار (تلمبار)، آمده است؛ از باب نمونه در نامة به تاریخ جمعه ۲۹ ذیحجه ۱۲۸۶ (۱۵ اسفند ۱۲۴۸ برابر ۴ مارس ۱۸۷۰) میگوید: «... حاصل عمل رودبار دو عیب کلی دارد... یکی زیاد بودن مالیات آنهاست که در زمان جناب دبیرالملک۱۵، که رودبار آباد و نوغان میشد] پرورش کرم ابریشم خوب بود[ به یک مرتبه یک جمع ] نوغان کار یا پرورش دهندة کرم پیله[ را دو جمع ]دو برابر[ کردند و حال از این زیادی خراب شد حالت نوغان هم مشخص است؛ یکی ]دیگر[ ستم شریکی میان خود آنهاست...» (نمرة ۹، ص ۱۲). همو در نامههای سال ۱۲۸۷ قمری ر ۱۲۴۹ شمسی، نیز کلمة «نوغان» را با همان معانی آورده، از آن جمله است:
... اینکه تا حال از «نوغان» چیزی عرض ننموده محض این بود که... رعایای خارجه به امید مثالثه ]: یک سوم[ و آن بیحسابیهای هر ساله که به کلی دست رعیت و ارباب از کمک کوتاه بوده و هر چه میشد آنها میبردند. تخم ]پیله[ زیاد و خوب آوردند و نفروختند ]…[ از آن طرف وقتی رعیت میدید هر چه حاصل میشود ارامنه میبرند اصلاً دل نمیسوزاند بلکه اخلال و دزدی میکرد. حال مال خود اوست جانسوزی میکند. این عمده اسباب تهیة «نوغان» بود ]…[ یکی هم مساعدت هواست که همة گیلانی]ها[ متفق هستند که هیچ سال این طور هوا مساعده نبوده ]…[ تا حال از هیچ جا جز حرف خوبی «نوغان» و انار علامت نیکی ظاهر نشده است (نمره ۶۵، ص ۱۸).
... حالا به واسطة «بینوغانی»، و عدم ضبط چند سال کار گیلانی عموماً این طور شده که از ابتدای «نوغان» هر چه شود آنچه ممکن است رعیت از ارباب میدزدد به انواع مختلفه، هر چه بماند ارباب بروز نمیدهد و اغلب در میان تلف میشود و عمدة ضرر عاید دیوان است. علاجی بهتر از آن به نظر نمیرسد که ]…[ قبل از این که حق دیوان و ارباب معین شود در سر هر بازار ابریشم فروخته یا معاوضه شود ضبط نموده یا خبر بدهند ]…[ اگر قبل از معین شدن حقوق دیوان و ارباب و رعیت در خانة رعیتی ابریشم پیدا شود ضبط و صاحبش تنبیه خواهد شد.
معذلک به همین قدر نمیشود اکتفا کرد. ]بلکه[ در موقع باید، انشاءالله تعالی، آدمهای ظاهر و مخفی در بازارها و محال زیاد گذاشت و به قدر مقدور ضبط کرد. از همه مشکلتر کار ]نواحی[ «خالصهجات» و «لشته نشاء» و «تولم» است که دهات دیگر اقلاً اربابها به واسطة حق خود میپایند، لیکن اینجاها پاینده ندارد. تولم را قرار دادم پسر میرزا عبدالوهاب خودش با آدمهای زیرک برود... انشاالله در «سرِنوغان» هر قدر آدم بخواهد از هر قبیل به او داده شود (نمره ۶۸، ص ۷۰-۷۱).
چون غالب مردم این ولایت از قدیم به رعایای خارجه مقروض بوده و هر کس هم که امسال «تخم نوغان» از آنها به مثالثه یا مرابعه ]یک چهارم[ گرفت، چنانکه در سالهای سابقه هم معمول بود، تدریجاً و به دفعات برای مخارج خود و تلنبار ملک از صاحب تخمِ]پیله[ دستی گرفته تا حالا که حاصل آنها به دست آمد، و رعیت این ولایت هم چنان مقهور خارجه بودند که هیچ گوشزد ایشان نشده بود که بتوان با وجود قرضِ خارجه مالیات داد و مالیات را مقدم بر قرض خارجه داشت... رعایای خارجه قدری شکایت آمدند، چون اغلب آنها رعایای روس بوده... (نمره ۱۳۸، ص ۱۲۱، ۱۲۲).
... امری که زیاد لازم است حضور عالی عرضه دارد فقرة «تخم نوغان» سال آینده است که عشر ]یک دهم[ تخم در گیلان موجود نیست و امساله از خراسان و جای دیگر بسیار کم آوردند. دو علت پیدا کرد که امساله نیاوردند: یکی پارسال زیاد آورده بودند، ارزان شد و ضرر کرد... یکی ]دیگر[ این گیلانی نادان هر چه خریده بودند به وعدة «سرنوغان» که پول بدهند در «سرنوغان» هم ندادند... هنوز قیمت تخمی که جناب معیرالممالک داده بود اغلبی ندادهاند...
۱۷ ذیقعدهالحرام ۱۲۸۷ (نمره ۳۲۰، ص ۲۷۴، ۲۷۵).
اعتماد السلطنه در مرآه البلدان در معرفی شهرها و نواحی مختلف ضمن معرفی تولیدات هر یک به دفعات از «ابریشم» یاد کرده است. اما در دو مورد «کرم ابریشم» (ص ۳۳۱، ۷۹۳) و یک بار هم از «کرم پیله» (ص ۲۳۷۰) سخن گفته است، مثلاً در معرفی «بَردَعه» از نواحی ابریشمخیز کهن ایران در غرب دریای خزر، از قول حمزة اصفهانی (وفات حدود ۳۵۰ هجری) نوشته است: «بردعه» مُعرَّب «بردهدار» فارسی به معنی محل نگاهداشتن «اُسرا» است، و در ادامه میگوید: «بردعه که به اصطلاح این ایام قراباغ باشد اسم ناحیهای است، شوشه قلعه و شهر اوست... رودخانة تُرتُر (ثرثور) از قراباغ میگذرد... اهالی گلة زیاد دارند و تربیت کرم ابریشم مینمایند» (ص ۳۲۶-۳۳۱)؛
و در معرفی «تفلیس»، به شرحِ جنگ شاه عباس با «سهرابخان» حکمران گرجستان پرداخته و به نقل از «شاردن» نوشته است: «... از سمت دیگر ایالت کاخت را مسخر نموده... تمام درختهای توت که برای تربیت کرم ابریشم به عمل آورده بودند، و سرچشمة مکنت اهالی کاخت بود، بریدند...» (ص ۷۹۳)؛
و در معرفی «جیلو» از «توابع درب قاضی نیشابور، در دو فرسنگی بلده» نوشته است «سیخانوار سکنه دارد، از جمله شش خانوار از مهاجرین هرات، از اولاد مرحوم شاه کامران میباشند۱۶؛ باغات در این قریه هست و کرم پیله هم به عمل میآورند» (ص ۲۳۷۰)؛ اعتماد السلطنه تنها یک بار واژة «نوغان» به معنی «پیلة ابریشم» یا «ابریشم» را به کار برده است. وی در وقایع ماه رجب ۱۲۹۶ (تیرماه ۱۲۵۸) از جمله نوشته است: «نوغان گیلان چنان خوب شده که سالها به این خوبی و امتیاز نشده بود» (مرآهالبلدان، ص ۲۳۹۲).
ابونصر میرزاحسامالسلطنه در روزنامة راپرت مسافرت طوالش، در سال ۱۳۰۸ قمری ر ۱۲۶۹ شمسی، با معرفی کرگانرود (در ناحیة تالش یا هشتپر گیلان) میگوید: «هوای ]ناحیة[ کرگانرود، به واسطة ارتفاع ]بیشتر[، بالنسبة به سایر]منطقه[، خنک و سردتر است. در آن محل نوغان به همین جهت نمیشود» (چهار رساله، ص ۱۱۹). حسینی فراهانی (دبیرالملک، میرزامحمدحسین حسینی) در سال ۱۳۰۲ قمری (۱۲۶۳ ش ر ۱۸۸۴ م) در سفر به گیلان میگوید: «متاع گیلان که تجارت میشود کلیهً برنج و ابریشم است» و در وصف شهر رشت شرح جالبی دارد (ص ۴۰، ۴۱):
در چهار فصل در این شهر باران میآید و گاهی میشود که چهل پنجاه روز کسی آفتاب را نمیبیند… در فصل تابستان اگر در گیلان باران بیاید ناچار هوا سرد خواهد شد و به جهت «نوغان» آفت خواهد بود و ضرر خواهد داشت.… و اگر باران نیاید اولاً امراض زیاد خواهد شد، ثانیاً ضرر کلی به برنج خواهد رسید… و بسیار کم است که هر دو زراعت در یک سال خوب بشود و آفت به یکی از آنها نرسد… در این شهر برف و یخ به هم میرسد و برف بیش از یخ است… عقیدة اهالی این است که هر سال برف زیاد بیاید آن سال «نوغان» و برنج خوب و امراض کم است…
نویسنده در معرفی پارهای از نواحی گیلان نوشته است (ص ۴۴):بلوک عمارلو. قهپایه] کوهپایه[ است، هم برنج و ابریشم محصول دارد، هم گندم و جو و مزارع و مواشی، و متصل به خاک قزوین...بلوک ماسوله. زراعت، برنج و «نوغان» ندارد، جو و گندم است...
طوالش. از توابع گیلان ] است[ و قراء قشلاقی و ییلاقی دارد. و زراعت و محصول املاک قشلاقی آن برنج و «نوغان» است، و محصول املاک ییلاقی آن گندم و جو... و ]پنج بلوک آن[ گرگان رود، طالش دولاب، اسالم، شندرمن و ماسال است.
در یکی از اسناد امینالضرب، با تاریخ ۲۹ ذیحجة ۱۳۱۲ ( ۱۲۷۳ ش) آمده است: امسال «نوغان ابریشم خوب نشده و به عمل نیامده» (یزد، ص ۴۲۷ )؛ عبدالحسین خان سپهر در یادداشتهای وقایع دوران سلطنت مظفرالدینشاه (ذیحجة ۱۳۱۳- ذیقعدة ۱۳۱۳ ـ ذیقعدة ۱۳۲۴) از جمله نوشته است: «در سال یازدهم سلطنت امتیاز نوغان ابریشم در تمام ایران به حاجی محتشمالسلطنه رئیس وزارت خارجه مرحمت شد»،۱۷ این اقدام در سال ۱۳۲۳ قمری (۱۲۸۴ شر ۱۹۰۵ م) انجام گرفته است.
سند رسمی واگذاری امتیاز «تخم نوغان» ایران به محتشمالسلطنه (حاج میرزا حسنخان اسفندیاری، وفات اسفند ۱۳۲۳)، تحت عنوان «سواد امتیازنامة تخم نوغان»، در پایان همین مبحث ذیل «پیوست۱» آمده است.
پنج سال بعد، حاج میرزا محمود میلانی (رضا یوف) برحسب حکم مجلس مبلغی بابت «حق معاینة تخم نوغان» میپردازد، که این معاینه انجام نمیشود. نامبرده نامهای به مجلس نوشته که در ۱۲ ذیقعدة ۱۳۲۸ (برابر سهشنبه ۲۴ آبان ۱۲۸۹ ر ۱۵ نوامبر ۱۹۱۰) به دفتر مجلس شورای ملی رسیده است. متن نامه موصوف تحت عنوان «طلب میرزا محمود میلانی... بابت امتیاز معاینة تخم نوغان» ذیل «پیوست ۲» مندرج است؛ و در پی آن «پیوست۳» درخواست واگذاری امتیاز صنعت نوغان و «پیوست۴» با عنوان «نظامنامة ورودیة تخم نوغان به ایران» آمده است.
در مجموعة پنج جلدی کاملاً سرّی که توسط ستاد فرماندهی وزارت جنگ بریتانیا، مستقر در هندوستان، در سال ۱۹۱۰م ر ۱۲۸۹ ش، تهیه، در بریتانیا چاپ و منتشر شده، ترجمة فارسی جلد نخست آن، با عنوان فرهنگ جغرافیایی ایران، خراسان، در سال ۱۳۸۰ انتشار یافته است.
دربارة بجنورد عصر قاجاریه در این کتاب شرح مفصلی آمده است. از آن جمله در ضمن اشاره به حضور اتباع ارمنی و مسلمان روس در بجنورد، و صادرات آن «پنبه، پوست، گلیم (فرش)، کشمش، گردو، غلات، میوه، شیرة تریاک و ابریشم»، شرحی با عنوان «نوغان» مندرج است:
یک نفریونانی (از اتباع عثمانی) به نام دیامادی (Diamadi) که با خانوادهاش در بجنورد زندگی میکند، تخم نوغان را از استانبول (کنستانتینوپل Constantinople) وارد و آن را بین مناطق مختلف توزیع میکند. قرارداد به این ترتیب است که محصول پیلة خالص سهم دیامادی و آن به روستاییان میرسد. گفته میشود که آب و هوای بجنورد مناسب تولید پیله است اما به دلیل این که احتیاج به مراقبت زیادی دارد، بازده ابریشم آن زیاد نیست.
به علت قحطسالیها، دیامادی در سالهای اخیر مبالغ زیادی خسارت دیده اما امیدوار است که ضرر خودش را جبران کند و علاوه بر این، قصد دارد که کشت را به نواحی رامیان و گنبد کابوس نیز گسترش دهد. او یک کارخانة کوچک ابریشمکشی در بجنورد دارد.۱۸
در سال ۱۹۱۰ میلادی (۱۳۲۸ ق ر ۱۲۸۹ ش) دو دانشمندان اروپایی که مدتی در رشت بودوباش داشته، حاصل پژوهشهای خود دربارة پرورش کرم ابریشم در ایران را، در مُنپلیة فرانسه، منتشر کردهاند. روانشاد سعید نفیسی (وفات ۲۳ر۸ر۱۳۴۵)، در سال ۱۲۹۸ شمسی (۱۳۳۷هـر ۱۹۱۹ م) که مدیریت ادارة کل فلاحت و تجارت ایرانِ اواخر عصر قاجار را داشته به ترجمة اثر آنان پرداخته و تحت عنوان صنعت تخم نوغان در ایران ترجمه و در تهران منتشر کرده است.
این اثر با ارزشترین پژوهش در باب ابریشم و نوغانداری در ایران عصر قاجاریه است. واژة فارسی «نوغان» که در عنوان کتاب مزبور، و نیز در مقدمة مرحوم سعید نفیسی بر این کتاب، و همچنین در ترجمة فارسی تقسیمبندی فصول کتاب بهکار رفته در شمار قدیمترین شواهد کاربردی از این کلمه به معنی «ابریشم» و «کرم ابریشم» است. متن مقدمة نگارش سعید نفیسی و نیز تقسیمات کتاب صنعت نوغان در ایران عیناً نقل میشود:
صنعت تخم نوغان ایران
زراعتِ کرم ابریشم و صنعت تخم نوغان که یکی از منابع عمدة ثروت این مملکت است نظر به نهایت اهمیت و دخالت تامی که در حیات اقتصادی ایران دارد میبایست در ردیف اول مورد توجه ملاکین و زارعین ایالات گیلان و خراسان و استرآباد و آذربایجان و کرمان و نواحی یزد و کاشان واقع شده و بیش از پیش در ترقی آن کوشش شود.
متأسفانه چنانکه متواتراً نوشته شده است، این زراعت که در ایران قدیم به پایة خارج از تصور و اغراقآمیزی ترقی داشته اینک به درجة خیلی پست فرود آمده و تقریباً معدوم و از میان رفته است چنانکه اخیراً بواسطة فقر زراعتی مملکت ما به تخم نوغان خارجی محتاج گشته و هر سال مبالغی در مقابل این مالالتجاره به ممالک بیگانه میفرستد و حال آنکه میگویند قبل از این در موقعی که امراض کرم ابریشم در اروپا انتشار داشته است تخم، نوغان را از ایران میبردهاند؛ و هزاران نکتة اندوهآور دیگر هست که عجالتاً از ذکر آن صرفنظر نموده، و تصور میرود بجای اظهارتاریخ تنزل این زراعت که ملالتخیز است به فکر اصلاح آن افتاده و چاره برای رفع نواقص این منبع مهم عایدات مملکتی در نظر گرفت.
از روی همین نظریه مجلة فلاحت و تجارت به عهده گرفته است که هر قسم اطلاعی در این زمینه به دست آورد از انتشار آن خودداری ننموده و چاره را که برای ترقی این زراعت مفید میداند به نظر خوانندگان خود برساند تا شاید موفقیتی حاصل شده و دوباره ایران، معدن ابریشم و منشأ این زراعت، روزی جای از دست رفتة خود را اشغال کند. در تعقیب مقالهای که در این موضوع در شمارة ۱۹ و ۲۰ سال اول همین مجله بطبع رسیده است اینک که کتابی مفید در این زمینه بدست آمده لازم بود به طبع و انتشار آن مبادرت شود.
این کتاب موسوم به « صنعت تخم نوغان در ایران ر L>Industrie Stribicole in Perse « که در سنة ۱۹۰۹ باهتمام مسیو ف. لافن ر F. Lafont متوفی و مسیو ه. ل. رابینو ر H. L. Rabino قنسول سابق انگلیس در رشت تألیف شده، در شهر منُپلیه ر Montpellier (فرانسه) در سنة ۱۹۱۰ مسیحی به طبع رسیده و چنانچه از مطالعة آن نیز ثابت خواهد شد محتوی جامعترین اطلاعات در این زمینه بوده و البته انتشار، آن برای مطلعین و زارعین ذینفع، مفید خواهد بود.
تقسیمات کتاب
موضوع اطلاعاتی که در این کتاب انتشار خواهد یافت به شرح ذیل تقسیم میشود:
فصل اول. عمومیات (تاریخ ـ اهمیت تجارت ابریشم ایران ـ تجارت تخم نوغان ـ انواع و اقسام درخت توت ـ رشتن و بافتن ابریشم ـ اصول ملاکی و غیره)
فصل دوم. صنعت تخم نوغان در گیلان (آب و هوای گیلان ـ زراعت درخت توت ـ تربیت کِرمها ـ تجارت پیلهها و غیره)
فصل سوم. صنعت تخم نوغان در سایر ولایات (آب و هوا ـ محصول ابریشم و غیره)
فصل چهارم. اصلاحات لازمه.
فصل پنجم. ملحقات (اطلاعات تکمیلی احصائی)
احمد متین دفتری، در سال ۱۳۰۴۱۹ کتابی با عنوان کلید استقلال اقتصاد ایران، در هشت فصل منتشر کرده که در بردارندة نکاتی جالب از شرایط و احوال طبیعی و اقتصادی ایران در آن روزگاران است؛ و در عین حال پیشنهادهای جالب توجهی در پارهای موارد دارد. فصل هفتم این اثر به «فلاحت و تربیت اغنام» اختصاص یافته است.
طی این مبحث از عقبماندگی ایران در امور فلاحت سخن گفته، و از جمله به نابسامانی وضعیت محصولات زراعی دارالمرز (گیلان و مازندران) چون «پنبه» مازندران و «چای» گیلان اشاره کرده و ضمن شرحی دربارة «ابریشم» واژة «نوغان» را نیز به کار برده است (متین دفتری، ص ۱۴۳، ۱۴۴، به اختصار):
... هکذا، در باب «کرم ابریشم» از اظهار تألم نمیتوانیم خودداری کنیم. در لایحه ]ای[ که دولت در اردیبهشت ماه امسال] ۱۳۰۴[ راجع به «تخم نوغان» تقدیم مجلس کرده مینویسد: «در طی قرون متمادیه پرورش کرم ابریشم و «صناعت نوغان» در مرتبة اول منابع ثروتی ایران محسوب، و این مملکت از جملة بزرگترین ممالک مولد کرم ابریشم بوده] است[. وعدة معتنابهی از اهالی این مملکت بهوسیلة محصول این صنعت با رفاهیت و آسایش امرار معاش مینمودند.
در داخلة مملکت ایران به قدر حوائج ملی «تخم نوغان» به عمل میآمد. ولی از شصت سال قبل ]۱۲۴۴ش[، یعنی از موقعی که صنعت ابریشم به واسطة امراض کرم ابریشم به کلی فاسد و ضایع گردید، ایران مقدار لازم «تخم نوغان» را از خارجه وارد نمود...» بعد اضافه میکنند که در نتیجة آزادی ورود و تجارت «تخم نوغان» خارجه یک لطمة بزرگی به صنعت ابریشم ایران وارد شده ] است[، یعنی دلالها و منفعت طلبان «تخم نوغان»های معیوب و پست را با شرایط مساعد ظاهرفریب به ایران داخل کردهاند...
نظر به ملاحظات فوقالذکر دولت به مجلس شورای ملی پیشنهاد نموده است که تولید و تهیة «تخم نوغان» و ورود آن به ایران تا مدت بیست و هفت سال
] تا۱۳۳۱ش[ در تمام مملکت منحصر به دولت باشد تا این که دولت بتواند «تخم نوغان» مرغوب و بیعیب، با شرایط عادلانه برای پرورشدهندگان «کرم ابریشم»، تهیه کند... از قرار معلوم دولت در نظر دارد بعد از تحصیل این انحصار، مباشرت عملیات اجرای انحصار، را به یک شرکت فرانسوی، که مخصوص تولید «تخم نوغان» و «پرورشِکرم ابریشم» باشد واگذار نماید.
این تصمیم عملی به نظر میآید ولی در موقع واگذاردن امتیاز به کمپانی فرانسوی بایستی برای حفظ حقوق اتباع داخله شرایط محکمی به کمپانی قبولاند...
مرحوم جمالزاده در سال ۱۳۰۵ شمسی نوشته است؛ «ایالات ایران... تخم نوغان را خودشان به عمل میآورند... اولین اروپایی که به گیلان برای خرید تخم نوغان آمد یکی از اهالی ایتالیا بود در سال ۱۲۷۵ ] ۱۲۳۷ش[... در سال ۱۲۸۶ ]۱۲۴۸ ش[ فرنگیها که در گیلان برقرار شده بودند تخم نوغان از ژاپن داخل نمودند…» ( گنج شایگان، ص ۲۷).
کلمة «نوغان» در وجه «نوقان» با تلفظهای مشابه و معانی متفاوت در برخی از گویشها مصطلح است، مثلاً ساقی خراسانی (۱۲۰۰-۱۲۸۶ ق ر ۱۱۴۴-۱۲۴۸ ش، اهل کلات نادری، از ترکان جلایری)، در این بیت کلمة نوقان را آورده که معانی «حاصل کشت و برداشت محصول، نتیجة کار و کشت» قابل استنباط است: «اگر خوبی کنی و بد کنی بهر تو میماند ر هر آن بذری که کاری پیشتاید تخم نوقانش» (مجمع الفصحاء، ج ۲، ص ۶۲۲).
در لهجة بخارایی این تعریف «نوقان چیندن: خوشهچینی» آمده (رجایی بخارایی، ص ۴۸۰ )، که در آن تعریف «نوقان» به معنی خوشه است (اکبری شالچی، ص، ۲۹۵)، اما از کلمة»نوقان» در بیت ساقی خراسانی و نیز در اصطلاح «نوقان چیندن» مندرج در لهجة بخارایی به معنی «خوشهچینی» مفاهیم دیگری چون «موقع برداشت محصول یا حاصلِ کشت و کار» نیز استنباط میشود. چرا که موسم برداشت هر یک از محصولات، از جمله غلات «خوشهچینی» یا «نوقان چیدن» در حدود اواخرِ خرداد و موسم جمعآوری پیلة ابریشم، در اوائل تا حدود نیمة خرداد، مشخص است.
پینویس:
۱۱. متن این نامه به شمارة ۶۹ در صفحات ۱۴۱-۱۴۳، و عین همین نامه به شمارة ۱۶۷ در صفحات ۳۱۳-۳۱۴ نیز چاپ شده که تکراری و ناشی از عدم دقت تدوینکنندگان محترم نامههای گیلان است.
۱۲. در عصر قاجاریه هر «هزاری» یعنی «هزار دینار» برابر «یک قران» و «دو هزار» معادل «دو قران» بود. در سال ۱۳۰۸ شمسی واحد «قران» منسوخ و «ریال» جای آن را گرفت با این تفاوت که هر «ریال» برابر «صد دینار» شده است. با وجود این کلمه «دو هزاری» برای «دو ریال» به پیروی از تداول قدیم، استمرار پیدا کرد، و اصطلاح معروف که به هر چیز کمابها میگفتند که «به دو هزار نمیارزد» یادآور همان «دو هزار دینار»یا «دو قران» عصر قاجار است.
۱۳. روانشاد استاد ایرج افشار، طی یادداشتی عالمانه (در ۶۲ صفحه) در مقدمة کتاب قانون قزوینی به معرفی ۷۳ رساله در این باب و نویسندگان هر یک به ترتیب تاریخ تألیف (از ۱۲۶۰ تا ۱۳۳۱ قمری) پرداختهاند (ص ۱۲-۲۰).
۱۴. محمدشفیع قزوینی، قانون قزوینی، به کوشش ایرج افشار، تهران، طلایه، ۱۳۷۰، ص ۱۰۱٫
۱۵. دبیرالملک. میرزامحمدحسین حسینی فراهانی (تولد ۱۲۶۴درقریة آهنگرانِ فراهان ـ وفات ۱۳۲۵) فرزند میرزامحمدمهدی ملک الکتاب عشرت فراهانی، از رجال عصر ناصرالدین شاه، مقاماتی چون وزارت رسائل، متصدی امور حکومتی تهران و خالصهجات، حکومت کرمان، عراق، تولیت آستان قدس رضوی و عضویت دارالشورای کبری داشته است.
۱۶. منظور از «کامران»، شاهزادة افغانی از اعقاب احمدشاه درانی از سرداران نادرشاه افشار است.