به گزارش سرویس خبر و گزارش نساجی امروز، سعید حسین زاده یکی از تولیدکنندگان و صادرکنندگان قدیمی پوشاک کشور است که در دهه 70 توانست بخش عمدهای از تولیدات خود را به بازار روسیه صادر نماید اگرچه این صادرات به دلایل مختلف از جمله وعدههای بی سرانجام دولت مبنی بر حمایت از صادرکننده و ... متوقف ماند و به گفته وی، بازار را دو دستی تقدیم چین و ترکیه کردیم.
حسینزاده، ریشه در صنعت نساجی و پوشاک دارد و علاقه خاصی به فعالیتهای گروهی و تشکلی و همین علاقه موجب شد در کنار چهرههای دیگر پوشاک کشور همچون آقایان هاکوپیان، نبوی، رهبری و ... ایده تشکیل اتحادیهای برای تولیدکنندگان و صادرکنندگان نساجی و پوشاک را عملی نمایند.
وی میگوید: آرزو دارم کلوپی از صنعتگران نساجی و پوشاک تشکیل شود تا هر هفته دور هم جمع شویم، مشکلاتمان را با همفکری هم حل کنیم و در کنار یکدیگر بزرگ شویم.
گفتوگوی ما با سعید حسین زاده از شکلگیری اتحادیه تولید و صادرات نساجی و پوشاک آغاز میشود و در ادامه به فعالیتهای تولیدی، صادراتی و حرفهای وی اختصاص پیدا میکند.
*نساجی امروز:تفکر شکلگیری اتحادیه تولید و صادرات نساجی و پوشاک ایران چگونه و چه زمانی ایجاد شد؟
سال 1360 تشکل جدیدی با حضور اکثریت دستاندرکاران صنایع نساجی و پوشاک کشور با همت و برنامهریزی اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران تحت نام «شورای صنایع همگن نساجی» تشکیل شد که در آن شورا مدیران و صاحبان واحدهای تولیدی 29 رشته تخصصی نساجی مانند تولیدکنندگان انواع سیستمهای ریسندگی، انواع بافندگیها، انواع تولیدکنندگان پتو، فرش ماشینی، موکت، الیاف و نخهای مصنوعی، کشبافها، حوله، منسوج نبافته، جوراب، البسه و... اقدام به تشکیل کمیتههای تخصصی، ویژه هر یک از رشتههای نساجی کردند تا هر یک از رشتههای نامبرده بالا، در مسیر جدید هماهنگ با قوانین پس از انقلاب کشور قرار گیرند.
مدیران یکی از این کمیتههای تخصصی در اواخر سال 1361 تصمیم گرفت کمیته را از پوشش شورای صنایع همگن نساجی خارج نموده و اتحادیهای کاملاً مستقل، تحت عنوان «اتحادیه تولیدکنندگان و صادرکنندگان صنایع کشباف» راهاندازی نمایند.
اوایل دهه 70 و در اوج دوران صادرات و اعتبار در بخش بینالملل، مديركل وقت صادرات وزارت صنايع توصيه كردند تشکل قدرتمند پوشاک راهاندازی کنیم و مثال زدند تشکل پوست و سالامبور به اندازهای توانمند است که بدون واسطه با وزیر قرار ملاقات میگذارند و مسائل و مشکلات صنعت خود را بهصورت مستقیم با وی مطرح میکنند؛ چرا تولیدکنندگان پوشاک نباید به چنین جایگاهی برسند؟ با توجه به حسن شهرت شما در زمینه صادرات، میتوانید دوستان و همکاران خود را دور یکدیگر جمع کنید و تشکل پوشاک را راهاندازی نمایید.
این موضوع را با دوستانی مانند آقایان هاکوپیان، محمود نبوی، مهدی رهبری و ... در میان گذاشتم؛ در ابتدا 10 نفر و سپس 30 نفر تمایل خود را به حضور در یک تشکل تخصصی پوشاک اعلام کردند و تصمیم گرفتیم این اتحادیه را در اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران به ثبت برسانیم؛ منتها در آن زمان اتحادیه کشباف اجازه این کار را به ما نمیداد جلسات متعددی را با مدیران وقت اتاق ایران برگزار کردیم اما با لابیهای مسئولان اتحادیه کشباف این تصور به وجود آمده بود که ما قدرت و توان راهاندازی یک تشکل منسجم و قدرتمند را نداریم؛ بنابراین انجمن صنایع دوخت در وزارت کشور ثبت شد.
به تدریج تعداد اعضا افزایش پیدا کرد زیرا متوجه فعالیتهای گسترده و ارتباطات موثر هیئت موسس با نهادها و سازمانهای مختلف دولتی شده بودند و توانستیم طرف مشورت وزارت صنایع قرار گیریم. به این ترتیب روسای اتاق ایران جلسه مشترکی با هیئت موسس برگزار کردند و از ما خواستند با توجه به عدم فعالیت گسترده اتحادیه کشباف، در انتخابات آنان شرکت کنیم و بتوانیم سکان هدایت این اتحادیه را به دست بگیریم.
پس از مشورت و همفکری با دوستان، تصمیم گرفتیم به پیشنهاد روسای اتاق ایران عمل کنیم و با حضور در انتخابات اتحادیه کشباف، به هدف اصلی خود یعنی شکلگیری یک تشکل قدرتمند و موثر در صنعت پوشاک کشور دست یابیم و از یک اتاق کوچک در اتاق بازرگانی ایران کار را شروع کردیم تا امروز که دفتر اتحادیه تولید و صادرات صنایع نساجی و پوشاک ایران بهصورت مستقل و با تمام توان در خدمت تولیدکنندگان و صادرکنندگان صنایع پوشاک کشور به فعالیت ادامه میدهد.
قطعاً طی کردن این مسیر دشوار جز با همدلی، همراهی و دوستی میان اعضا امکانپذیر نبود ضمن اینکه نیاز مبرم به یک تشکل فعال در صنعت پوشاک بسیار ملموس به نظر میرسید. خوشبختانه مسیر حرکت اتحادیه به سمتی پیش رفت که جلب اعتماد مسئولان مرکز توسعه صادرات را به همراه داشت و رسیدگی به پروندههای جوایز صادراتی صنعتگران نساجی و پوشاک به این تشکل سپرده شد.
*نساجی امروز:در مورد فعالیتهای حرفهای، تولیدی و صادراتی خود توضیحاتی ارائه نمایید.
سال 1350 برند شینتال را با هدف تولید پوشاک زنانه به همراه دو برادرم بنیان نهادیم و ظرف یکسال به سطحی از اعتبار و موفقیت در بازار رسیدیم که برند ما جزو برندهای معروف و معتبر شناخته شد و کاپ بهترین طراحی را دریافت کردیم. این روند، سرآغاز موفقیتی بود که براساس آن توانستیم در تمام شهرستانهای کشور، نمایندگان توانمند فروش مستقر کنیم و با پوشاک خارجی به رقابت میپرداختیم.
سال 1350 با هدف صادرات پوشاک، میخواستیم نامی برای برند خود انتخاب کنیم که هم یک اسم ایرانی باشد و هم مخاطبان خارجی بتوانند آن را تلفظ نمایند. شینتال را از لغتنامه دهخدا پیدا کردیم و نام یکی از روستاهای آذربایجان شرقی است.
شینتال در پیش از انقلاب به تولید پوشاک روز اداری، پوشاک عصر و پوشاک شب زنانه میپرداخت. گروه طراحی دانشآموختگان دانشگاههای معتبر خارج از کشور بودند که بهطور مرتب به طراحی محصولات متنوع میپرداختند. این امکان برایمان فراهم بود که از تمام نمایشگاههای بینالمللی مد و پوشاک مرتبط بازدید به عمل آوریم. پوشاک با مد و طراحی عجین شده بود زیرا نمیتوان این بخش را از صنعت پوشاک جدا کرد. مسلماً موفقیت ما مرهون توجه خاص به طراحی و مد بود.
آن زمان که در نمایشگاههای پوشاک و هفتههای جهانی مد شرکت میکردیم، بسیار جلوتر از کشورهایی مانند ترکیه بودیم. از این نمایشگاهها صرفاً ایده میگرفتیم و مدهای روز دنیا را طبق سلیقه و فرهنگ ایرانی، بومیسازی میکردیم و به این ترتیب محصولی روانه بازار میشد که علاوه بر حفظ فرهنگ و تمدن ایرانی و ساختار آناتومی خانمهای ایرانی، طبق آخرین مد روز دنیا بود و یک خانم ایرانی زمانی که پوشاک شینتال را تهیه میکرد، اطمینان کامل داشت که تمام بخشهای پوشاک برازنده اوست اما متأسفانه اغلب طراحیهای امروز پوشاک، کپیکاری است.
*نساجی امروز:محصولات شینتال چگونه توزیع میشد؟
هیچگاه با سیستم بنکداری کار نمیکردیم زیرا اعتقاد به این شیوه فعالیت نداشتیم. پیش از آنکه مرا بهدلیل تنگنظریها و بهانهتراشیهای واهی مجبور به توقف فعالیت کنند، 85 شعبه شینتال در سراسر کشور فعال بود.
شرایط آنقدر خوب پیش میرفت که متوجه شدیم بازار داخلی جوابگوی توانمندیهای ما نیست لذا به فکر صادرات افتادیم و در گام نخست به آمریکا رفتیم و شعبات شینتال را در این کشور راهاندازی کردیم. بازار پوشاک آمریکا بسیار وسيع و پرمصرفی بود ضمن اینکه برادر بزرگم نیز مطالعات بسیاری در مورد بازار پوشاک آمریکا انجام داده بود. تا دوران انقلاب به تولید و صادرات ادامه دادیم و هیچگاه تصور نمیکردیم انقلاب بتواند تأثیری بر فعالیتهای ما داشته باشد و به جایی برسیم که تولید را متوقف کنیم.
*نساجی امروز:تنگنظریهایی که اشاره کردید به حال و هوای خاص اوایل انقلاب و تفکر خاص آن زمان در مقابله با مظاهر غربی ارتباط دارد؟
دقیقاً... پس از انقلاب نمیتوانستیم به تولیدات قبلی خود ادامه دهیم ضمن این که ارتباطات ما با آمریکا قطع شد اما به تلاشهای خود در راستای صادرات ادامه دادیم؛ در کانادا شرکتی ثبت کردیم تا محصول را در ایران به صورت خام تولید، به کانادا ارسال و پس از تکمیل وارد بازار آمریکا کنیم. اما این روند به دلیل بروز مشکلاتی متوقف شد و به بازار داخلی متمرکز شدیم.
پس از انقلاب، شینتال بسیار معروف شده بود و فروشگاههای آن همواره مملو از خریداران مختلف بود.
زمانیکه حراج پنج روزه اعلام میکردیم از شهرستانهای مختلف راهی تهران میشدند و پشت درب فروشگاه میخوابیدند تا صبح بتوانند زودتر از سایرین خرید کنند و استقبال مردم از محصولات ما به اندازهای بود که تا پایان شب دیگر هیچ لباسی برای فروش باقی نمیماند. کیفیت محصولات بسیار مطلوب بود زیرا نخ و مواد اولیه مرغوب اروپایی وارد میکردیم، مدلها طبق مد روز دنیا بود ضمن اینکه قیمت مناسبی برای مصرفکنندگان داشت.
اما این موفقیتها برای برخی غیرقابل تحمل بود. برای فروش تبلیغات گستردهای انجام میدادم و برخی در نشریات مینوشتند این برند برای کیست که چنین فعالیتهای طاغوتی دارد و تبلیغات انجام میدهد؟ چرا کسی جلوی فعالیت آن را نمیگیرد!
یک روز در اوج شلوغی فروشگاه و نزدیک شب عید، عدهای از اماکن به فروشگاه مراجعه و ما را بازخواست کردند و گفتند در اسرع وقت به اداره اماکن بیایم. به این اداره رفتم، مسئول وقت گفت اسم طاغوتی شینتال را از کجا پیدا کردهاید؟! گفتم این نام اصیل ایرانی است و مجوز آن را از وزارت ارشاد گرفتهام. مجوز را به وی نشان دادم؛ نگاهی به آن انداخت و سپس در کمال تعجب آن را پاره کرد و گفت: دیگر مجوز نداری! بهعنوان یک تولیدکننده و فعال صنعتی چه احساسی باید داشته باشید وقتی اسمی که یک عمر برای اعتبار آن تلاش کردهاید و در ایران و جهان موفق بود به دلیل تنگنظری از بین میرود... گفتم پس فروشگاه را جمع خواهم کرد... گفت: اگر این کار را انجام بدهی که لطف بزرگی خواهی کرد!
مگر من عامل فساد بودم که بابت آن شرمسار باشم؟ مگر برای عدهای از هموطنان زمینه اشتغال سالم و حلال به وجود نیاورده بودم؟ مگر تولید ایران را با افتخار راهی بازارهای صادراتی نکرده بودم؟ مگر در تمام تابلوهای فروشگاه و برچسب محصولات ما عبارت ساخت ایران درج نشده بود؟ چرا باید چنین رفتاری با من میشد؟ تا سال 1367 که فروشگاههای شینتال به فعالیت خود ادامه میداد، لحظهای از ارائه محصولات باکیفیت دریغ نکردیم؛ آیا این رفتار و برخورد نامناسب و خصمانه در شأن یک تولیدکننده بود؟شرایط به نحوی پیش رفت که تصمیم گرفتیم تولید را فقط به صادرات اختصاص دهیم و دیگر کاری به بازار داخل نداشته باشیم!
فرصتی پیش آمد تا به تحقیق و مطالعه بازار شوروی بپردازم و در چندین نمایشگاه پوشاک این کشور شرکت کردم، در همین زمان ، شاهد تجزیه شوروری و استقلال جمهوریهای آن شدیم.
در تاجیکستان سه میلیون دلار قرارداد صادراتی منعقد کردم، در آذربایجان نیز موفق به انعقاد قرارداد قابل توجهی شدم اما نگران بودم بهدلیل عدم ثبات اقتصادی وسیاسی پس از فروپاشی شوروی با مشکل مواجه شوم لذا به همراه بخشی از محصولات از آذربایجان به مسکو رفتم. در یکی از هتلها به بازاریابی پرداختم و متوجه شدم بازار بسیار بکری برای پوشاک وجود دارد.
در هتل با یک ایرانی مقیم مسکو آشنا شدم که بازار روسیه را به خوبی میشناخت؛ پس از مذاکرات اولیه پیشنهاد کار با حقوق بسیار خوب را به وی مطرح کردم؛ قرار شد دفتری در مسکو راهاندازی کنیم و به فروش محصولات خود بپردازیم. در مرحله نخست موفق شدیم قرارداد 3 میلیون دلاری منعقد نماییم؛ پس از 45 روز به ایران بازگشتم در حالیکه انگیزهام برای فعالیت صادراتی در بازار روسیه افزایش یافته بود.
*نساجی امروز:وضعیت صادرات در آن مقطع زمانی چگونه بود؟
در آن زمان میزان صادرات و فعالیت تولیدکنندگان و مدیران بخش خصوصی در این بخش به مراتب بیشتر از امروز بود و هر اندازه قوانین و مقررات به نفع صادرات وضع شد، متأسفانه به یک مانع برای مدیران صادرات محور تبدیل شد! دهه 70 دوران اوج صادرات غیرنفتی بود اگرچه آن سالها جوایز صادراتی وجود نداشت اما تولیدکنندگان با تمایل و علاقه خاصی به صادرات محصولات باکیفیت خود میپرداختند.
*نساجی امروز:یعنی فقط به دلیل قوانین و مقررات دست و پاگیر شاهد کاهش صادرات هستیم؟
بله اگرچه تحریمهای پیاپی نیز آسیبهای بسیاری به پیکر صادرات کشور وارد کرد و با بلوکه شدن سیستمهای بانکی، نتوانستیم به صادرات ادامه دهیم. دهه 70 جمهوریهای شوروری سابق به تازگی استقلال خود را اعلام کرده بودند و علیرغم وجود دفتری در مسکو، مراودات بانکی و پولی برایمان مشکل به نظر میرسید اما به مراتب بهتر و روانتر از امروز قادر به صادرات بودیم.
با تعیین جوایز صادراتی و وضع قوانین و مقررات سختگیرانه برای صادرکنندگان، شاهد کاهش تدریجی روند صادرات شدیم. برای مثال پوشاک را جهت صادرات قیمتگذاری میکردند و اگر میخواستید محصولی را با قیمت بالا صادر کنید، بانک مرکزی به بهانه گرانفروشی، مبلغی به صادرکننده پرداخت نمیکرد و پس از پیگیریهای مستمر در نهایت رقم ناچیزی به ما رسید!
در دورانهای مختلف هر قانونی که به نام حمایت از صادرات وضع شد، ضربهای به قامت صادرکننده وارد کرد. مثلاً هنگام صادرات پوشاک به روسیه، وجود قوانین تهاتر، صادرات به روسیه را بسیار تسهیل کرده بود. بازار این کشور بسیار گسترده بود و در همان زمان میتوانستیم مانند ترکیه فعلی، بازار روسیه را به انحصار پوشاک ایرانی درآوریم اما متأسفانه مسئولان دولتی هیچ همکاری و حمایتی از امثال ما در بازارهای بینالمللی به عمل نیاوردند. بارها به مسئولان وزارت صنایع وقت عنوان کردم که توان صادرات محصولات 270 کارخانه را دارم فقط از نظر مسائل قانونی و مالی از من حمایت نمایید.
از نظر ثبت شرکت، دفتر مسکو را به نحوی ثبت کرده بودیم که امکان تعرض به حسابهای شرکت وجود نداشت و به کمک بسیاری از فعالان و صنعتگرانی که بعدها در مسکو، شرکت تأسیس کردند، شتافتم زیرا از همان ابتدا به انجام کارهای گروهی اعتقاد کامل داشتم و بر این باور بودم که قطرهای در مقابل دریای این بازار گسترده (روسیه) هستم و در این بازار وسیع، دلیلی ندارد شاهد رقابت ناجوانمردانه شرکتهای ایرانی با همدیگر به بهانه تصاحب سهم بیشتر بازار باشیم. تصور میکردم هر اندازه بتوانیم قدرت و توانمندی ایران را در بازار روسیه تقویت کنیم بازار بهتری به دست خواهیم آورد کما اینکه شاهد تحقق چنین تفکری بودیم و در مقطعی از زمان، تولیدکنندگان ایرانی توانستند بازار جمهوریهای تازه استقلال یافته شوروی را به انحصار خود درآورند.
برای رفع مشکلات تبادلات پولی و مالی به سفارت ایران در روسیه مراجعه کردیم، موضوع را با مسئولان سفارت در میان گذاشتیم و پاسخ شندیم «هنوز مسائل سیاسی ما حل نشده هستند و نمیتوانیم کاری برای شما انجام دهیم!» با تکیه بر توانمندیها و سرمایههای بخش خصوصی، شاهد افزایش فعالیتهای صادراتی به روسیه شدیم اما ضربه مهلک بعدی به پیکره صادرات هنگام کاهش ناگهانی نرخ ارز در سال 1373 وارد شد.
مسئولان هیچگاه فکر نکردند تکلیف صادرکنندگانی که قرارداد صادراتی را براساس دلار 600 تومانی منعقد کردهاند اما با افت شدید نرخ دلار به 300 تومان مواجه شدهاند؛ چیست و چگونه میتوانند این مابهالتفاوت را جبران کنند؟ اصلاً چگونه میتوانستند محصولات خود را به بازار صادراتی تحویل دهند؟!
سال 1375 با توجه به افت شدید صادرات، قانونی به تصویب رسید مبنی بر اینکه 50 درصد هزینههای صادرات را وزارت صنایع وقت و مابقی را نیز بانکها پرداخت خواهند کرد؛ به این ترتیب ارزش دلاری صادرکنندگان حفظ میشد.
اوایل وزارت صنایع این مبالغ را به ما میپرداخت اما سال 1376 بهدلیل کاهش جهانی قیمت نفت، بانک مرکزی با مشکلات مالی متعددی روبرو شد اما قربانی اصلی این روند، صادرکنندگانی بودند که با تلاش فراوان بازار خوبی در روسیه پیدا کرده بودند و با پشتوانه حمایتهای قانونی دولت به فعالیت میپرداختند. طلبهای صادرکنندگان از بانک مرکزی تا امروز به قوت خویش باقی مانده و 20 سال از آن دوران سپری میشود، در حالیکه این مبلغ میتوانست صرف احداث کارخانههای بیشتر، صادرات گستردهتر و یافتن بازارهای جدیدتر شود. اما این دردی است که 20 سال صادرکنندگان و تولیدکنندگان میکشند و جفایی است که به صنعت نساجی و پوشاک روا شده است...
*نساجی امروز:با توجه به شرایط نامساعد در زمینه صادرات، تا چه زمانی به فعالیت در بازارهای خارجی ادامه دادید؟
دفتر مسکو را نمیتوانستیم به سادگی آن را رها کنیم و به کشور بازگردیم اما بهتدریج بنیه و توان ما کاهش یافت تا اینکه شاهد ظهور چین در بازارهای جهانی شدیم؛ به این ترتیب دوران طلایی صادرات را به آسانی از دست دادیم و بازار گسترده روسیه را که با تلاش و سرمایهگذاریهای قابل توجه کسب کرده بودیم ، دو دستی تقدیم ترکیه و چین کردیم.
از نزدیک میدیدم که این بازار کاملاً در انحصار ما بود و پس از کالاهای آمریکایی، هیچ کالایی در بازار به اندازه محصولات ایرانی خریدار نداشت، پوشاک و کفش ساخت ایران در روسیه از ریشه بسیار قدرتمند و معتبری بهرهمند بود و با توجه به وسعت مرزهای مشترک با روسیه، فرصت بسیار مغتنم و ارزشمندی به وجود آمد تا کارخانههای نساجی و پوشاک به نوسازی و بازسازی تکنولوژی و ماشینآلات خطوط تولید خود بپردازند و در بازارهای صادراتی حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشند... حتی برای نزدیکتر شدن به مرزهای روسیه، سه کارخانه در شهرک صنعتی میامی شاهرود راهاندازی کردم. دولت در آن زمان قرار بود بهدلیل قرارگرفتن کارخانه در منطقه محروم، تسهیلات خوبی در اختیار ما قرار دهد.
با سرمایهگذاریهای قابل توجه، سولههایی در این شهرک صنعتی تأسیس کردیم و طبق وعده مسئولان دولتی، قرار شد پس از اتمام مراحل ساخت و احداث تأسیسات، ارز مناطق محروم جهت خرید، نصب و راهاندازی ماشینآلات به ما تعلق بگیرد. 6-5 اسفند ماه کار تأسیسات به اتمام رسد، موضوع را با مسئولان در میان گذاشتیم، اعلام کردند پایان سال نزدیک است و تقاضای خود را اوایل سال بعد مطرح نمایید. ابتدای سال مراجعه کردیم گفتند هنوز بودجهای اختصاص پیدا نکرده است! این بهانهتراشیها و امروز و فردا کردنها همچنان ادامه داشت و به این سادگی فعالیت سه کارخانه بزرگ تولید پوشاک، پتو و پارچه نیمه کاره باقی ماند و ماند و ماند....
در آن زمان نه تشویقی وجود داشت نه قانونی برای حمایت واقعی از صادرکننده وضع میشد و نه جوایز صادراتی پرداخت میشد... صادرکنندگان با دست خالی و تکیه بر تواناییها و سرمایههای خود مشغول فعالیت بودند و بهدلیل فقدان قوانین و مقررات حمایتی، روز به روز ضعیفو ضعیفتر میشدند و در مقابل رقبای چین و ترکیه قدرت بیشتری پیدا میکردند تا جاییکه بدون هیچگونه مشکلی، بازار جمهوریهای شوروی را از صادرکننده ایرانی گرفتند و به انحصار خود درآورند. کجا و چه زمانی از ما حمایت شد؟!
علیرغم وضعیت دشوار فعالیت صادراتی، دفتر مسکو همچنان به فعالیت خود ادامه میداد و هزینههای گزافی بابت حضور در نمایشگاههای مختلفی شرکت میکردیم. شرایط مانند گذشته مطلوب نبود و توان ما نیز کاهش یافته بود.
سال 1379 بهدلیل افت شدید صادرات نساجی و پوشاک، دولت به فکر حمایت جدید از صادرکننده این صنعت افتاد و طبق مصوبه هیئت وزیران، 20 درصد جایزه صادراتی برای سال 1380 ، 15 درصد برای سال 1381 و 10 درصد برای سال 1382 تعیین و بودجههای آن نیز مشخص شد اما هنوز ابلاغ نشده بود. سال 1380 به نظر میرسید مرکز توسعه صادرات تصمیم دارد از صادرکننده حمایت کند و میزهایی برای دور هم نشستن صادرکنندگان و تولیدکنندگان با مسئولان تعبیه کرده بود که به اصطلاح مشکلات ما شنیده و برطرف شوند اما فقط جلسه، شعار و حرف بود و نتیجه موثر و مثبتی برای صنعت نساجی و پوشاک کشور به همراه نداشت!
خرداد 1380، رئیس وقت مرکز توسعه صادرات، جلسهای با حضور صادرکنندگان بخش نساجی و پوشاک و خانم نصراللهی- مدیرکل وقت دفتر نساجی و پوشاک وزارت صنایع- برگزار کرد و این نوید را داد که با مصوبه اخیر هیئت وزیران به رشد صادراتی چشمگیری دست یابیم. عنوان کردیم« اعتمادی به این اجرایی شدن مصوبه نداریم زیرا سالهای 76-75 نیز چنین مسائلی عنوان شد اما هیچ حمایتی صورت نگرفت و هنوز از دولت طلبکار هستیم...» وی با اطمینان گفت « این بار مصوبه هیئت وزیران را در اختیار داریم و به شما قول خواهم داد اجرایی میشود؛ پس با اتکا به این مصوبه به صادرات بپردازید و اطمینان داشته باشید بخشی از هزینههای شما توسط دولت تقبل خواهد شد»
هر سال با تورم فزاینده 25-20 درصدی روبرو بودیم، در حالیکه نرخ دلار ثابت باقی مانده بود قیمت تمام شده منسوجات و پوشاک ایران روند صعودی به خود گرفته بود پس مبلغی که دولت تحتعنوان «جایزه صادراتی» به صادرکننده وعده داده بود در واقع «جایزه» نبود بلکه جبران افزایش نرخ تورم و تثبیت نرخ ارز بود!
براساس وعده رئیس مرکز توسعه صادرات، به صادرات پرداختیم و میدانستیم با تکیه بر جوایز صادراتی، هنگام مذاکرات تجاری با خریداران، امکان مانور بیشتری داریم. اما بسیار تأسفآور است که بگویم این وعده نیز به سایر وعدههای تحقق نیافته دولت پیوست و باز هم داستان امروز فردا کردنها شروع شد... 19 مهر 1380 ، شورای پول و اعتبار شروع مصوبه هیئت وزیران مبنی بر پرداخت جوایز صادراتی را از همان روز اعلام کرد؛ این یعنی زیان حداقل یک میلیون دلاری، رقمی که برای تولیدکننده بسیار بزرگ است و طبق قانون به وی تعلق نمیگیرد! به این ترتیب ضربه محکم دیگری از سوی متولیان دولتی به بدن صادرکننده زده شد.
به دفعات با مسئولان دولتی جلسه برگزار کردیم و گفتیم «شما که قرار نبود جایزهای بپردازید چرا چنین وعدهای به ما دادید؟» به این صورت بخش عمدهای از صادرکنندگان واقعی، راه خود را جدا کردند و جای آنان را صادرکنندگان ابنالوقتی گرفت که به سودای گرفتن جایزه صادراتی پا پیش میگذاشتند و هیچ تدبیری برای صادرکنندگان واقعی، متعهد و معتبر پیش از 19 مهر 80 که سرمایه خود را به صادرات اختصاص داده بودند؛ اندیشیده نشد. در آن دوران شاهد رشد قارچگونه شرکتهای صادراتی بودیم بدون اینکه شاهد رشد و توسعه خاصی در صادرات غیرنفتی باشیم و هیچ یک از صادرکنندگان قدیمی دیگر نتوانستند قد علم کنند.
تا سال 1385 به صادرات ادامه دادم اما شرایط به نحوی پیش رفت که دیگر ادامه فعالیت صادراتی غیرممکن به نظر میرسید. هیچ حمایتی از صادرکننده وجود نداشت و جوایز صادراتی نیز در هیچ سالی در موعد مناسب به دست تولیدکننده نرسید؛ زمانی هم میرسید که عملاً کسی روی آن حساب نمیکرد و گویی دولت تمام مخارج کشور را پرداخته و مازاد آن را به صادرکننده میدهد! صادرکنندهای که از شدت ناتوانی مالی قادر به فعالیت نبود، دو سال بعد جایزه صادراتی را در شرایطی میگرفت که هیچ فایدهای به حالش نداشت.
در حال حاضر هم که بازار نساجی و پوشاک ایران عرصه تاخت و تاز کالاهای چین و ترکیه شده است، ریشه در مسائلی دارد که به آن اشاره کردم. مسائلی مانند ندانمکاری مسئولان، عدم تدبیر و توجه به تولید و صادرات غیرنفتی. در مجموع آغاز فعالیت صادراتی ما در روسیه شروعی بسیار خوب اما پایانی تلخ داشت... زندگی و سرمایه خود را برای صنعت پوشاک فروختیم، قطعه زمینی که در منطقه ولنجک تهران، امروز ميلياردها ارزش دارد آن زمان به ٦٠ میليون جهت خريد مواد اوليه صادرات فروخته شد.
سال 1374 شرکت بافران را ثبت کرده بودیم اما بهدلیل تمرکز بر فعالیتهای صادراتی شینتال، عملاً از آن استفادهای نمیشد تا اینکه سال 1380 پروانه فعالیت و تمام امور شرکت شینتال را بهطور رسمی به بافران منتقل کردیم.
سال 1382 تصمیم گرفتم بزرگترین کارخانه تولید پوشاک زنانه (تاپ و تیشرت) را با برند شینتال راهاندازی نمایم و قرار بود در فاز نخست ده هزار قطعه و در فاز دوم 20 هزار قطعه پوشاک در روز تولید شود. تصمیم بر این بود که کارخانه با همکاری بانک احداث گردد اما متأسفانه سال 1384 تمام اعتبارات بانکی به اصطلاح فریز شد و این کار تحقق پیدا نکرد.
در زمینه پوشاک مردانه حجم قاچاق به مراتب کمتر از پوشاک زنانه است و حجم قابل توجهی از قاچاق در بخش پوشاک زنانه و مواردی است که از آن غافل بودهایم. مرتب برای تولیدکنندگان پوشاک زنانه محدودیت ارائه و نمایش محصولات به وجود آوردهایم در حالیکه لباس زنانه باید تنوع بالایی داشته باشد و طبق مد روز دنیا پیش رود اگر مد در کار ما نقشی نداشته باشد مفهوم لباس زنانه از بین خواهد رفت.
نتیجه چنین سختگیریهای بیمنطقی، اشتیاق مردم به خرید پوشاک ترکیه و چین است. مردم در مسافرتهای خود بیش از هر کالای دیگری پوشاک زنانه تهیه میکنند زیرا در کشور خودشان چنین تنوعی از رنگ و مدل و طرح وجود ندارد و تولیدکننده داخلی اجازه ندارد هر طرح و مدلی را تولید و عرضه کند.
در مجموع صادرات و صادرکننده جایگاهی برای دولت ندارد و فقط وقت خود را در سازمانها و نهادهای مختلف تلف میکنیم. 20 سال در جلسات مختلف اتحادیه تولید و صادرات نساجی و پوشاک شرکت کردم اما به اندازه 20 روز هم نتیجهای نداشت! در این جلسات وعده و وعید و قولهای بسیاری از مسئولان مختلف دولتی شنیدهام اما هیچ کار اصولی برای این صنعت انجام نشد و در صادرات پسرفت کردهایم.
*نساجی امروز:فکر میکنید دوران طلایی نساجی و پوشاک تکرار شود؟
بله، به آینده این صنعت بسیار امیدوارم و در حال انجام مطالعه هستم تا فعالیت در یک رشته خاص نساجی را شروع کنم؛ رشتهای که کمتر به آن توجه شده در حالیکه جای کار بسیاری دارد. فکر میکنم باید دهه 70 را تکرار کنیم، روزگاری که منتظر هیچگونه کمک و حمایت دولتی نبودیم و توقع دریافت جایزه صادراتی هم نداشتیم، دست در دست همدیگر قرار دهیم و صنعت خودمان را احیا کنیم.
آرزو دارم کلوپی از صنعتگران نساجی و پوشاک تشکیل شود تا هر هفته دور هم جمع شویم، مشکلاتمان را با همفکری هم حل کنیم و در کنار یکدیگر بزرگ شویم. باید تشکلگرا شویم زیرا تلاشهای دسته جمعی به مراتب کارسازتر و موثرتر از حرکات انفرادی است. منتظر حمایت دولت نمانیم و بهتر است خودمان سنگهای سر راه تولید را برداریم به جای اینکه در انتظار حرکت موثری از دولت، سالهای ارزشمند عمرمان را تلف کنیم.
اگر خودمان، تواناییها و استعدادهای خود را باور کنیم قادر به ثمر نشاندن برجام خواهیم بود. اگر حساب شده، منطقی و دور از احساس عمل کنیم، صنعت قدرتمند و مستحکمی خواهیم داشت که هیچ عامل خارجی قادر به ایجاد کوچکترین ضربه به آن نخواهد بود.