صنعت دباغی و تولید چرم و فرآورده های وابسته به آن اگرچه تاکنون آنچنان که باید و شاید جدی گرفته نشده است و به عنوان یک مزیت نسبی هیچگاه مورد توجه نبوده ولی می تواند جایگاه ویژه در اقتصاد ایران بازی کند.
برای درک واقعی این موضوع تنها کافی است به این آمار توجه کرد که ایران دارای 5.5 درصد تولید سالانه پوست خام گوسفندی و بزی ( ماده خام تولید چرم سبک) و 0.5 درصد پوست خام گاوی و گوساله ( ماده خام چرم سنگین) در جهان است
به گزارش سایت نساجی امروز به نقل از اتاق تهران، دیدن منظره ای از زمین های خاکی که با پشم های رنگی و سفید گوسفندان پوشانده شده است، شاید تصویری سورئال و فراواقعی به نظر برسد و توصیف های داستانی از یک نویسنده آمریکای لاتین همچون مارکز، ساراماگو، یوسا و و... و یا پس زمینه نقاشی از سالواور دالی نقاش اسپانیایی را در ذهن تداعی کند ولی این نه یک نقاشی و یا توصیف بخشی از نوشته یک نویسنده سورئال که تصویری کاملا واقعی است که کمی آن سو تر از جنوبی ترین نقطه پایتخت در بیابان های فشافویه می توان آن را تماشا کرد، درست در زمین های خاکی جا گرفته بین سوله های آجری در شهرک صنعتی چرم شهر تهران؛ دیدن این تصاویر همزمان است با استشمام بوی تند و تیز مواد شیمیایی ای درست شبیه جرم گیرها و شوینده های قوی که بویشان تا مغز سرتان نفوذ می کند؛ اما هستند کسانی که با چکمه های بالا کشیده تا زانو در این شرایط سخت کار می کنند و آخرین شعله های باقی مانده از یک صنعت قدیمی و با سابقه چند هزارساله در کشور را روشن نگه داشته اند؛ صنعتی که ریشه عمیق حتی در فرهنگ عامیانه دارد تا جایی که برای نشان دادن عاقبت کارها و سرانجام حساب پس دادن به کار گرفته می شود:« عاقبت، گذر پوست به دباغ خانه می رسد.»
صنعت دباغی و تولید چرم و فرآورده های وابسته به آن اگرچه تاکنون آنچنان که باید و شاید جدی گرفته نشده است و به عنوان یک مزیت نسبی هیچگاه مورد توجه نبوده ولی می تواند جایگاه ویژه در اقتصاد ایران بازی کند، برای درک واقعی این موضوع تنها کافی است به این آمار توجه کرد که ایران دارای 5.5 درصد تولید سالانه پوست خام گوسفندی و بزی ( ماده خام تولید چرم سبک) و 0.5 درصد پوست خام گاوی و گوساله ( ماده خام چرم سنگین) در جهان است؛ اعدادی که به خصوص از نظر تولید چرم سبک می تواند فرصتی اقتصادی برای کشور محسوب شود و میلیون ها دلار ارزش افزوده به همراه داشته باشد ولی نادیده گرفتنش در طول سال ها و دهه ها و تصمیمات غیرکارشناسانه برای آن از سوی دولتمردان کار را به جایی کشانده که به نظر می رسد دیری نمی گذرد که گذر خود این صنعت را هم به دباغی بکشاند.
حاج آقا صادقی که با بیش از 70 سال سن با روپوش آبی رنگ کار پشت میز کوچکش در دفتر یکی از کارخانه های تولید چرم و فرآورده های آن در شهرک صنعتی چرم شهر تهران نشسته از سنگ اندازی ها در کار گلایه دارد و آن جایی که حرف حمایت به میان می آید به شوخی و خنده می گوید:« گوش ما را نبرند و پوستمان را نکنند؛ حمایت پیش کششان؛ من در این 50 سال که کار چرم و دباغی انجام می دهم هیچ وقت ندیده ام که به جز سنگاندازی کاری کنند؛ نشده یک شب سر آسوده زمین بگذاریم.»
حکایت تولید سالامبور، وتبلو و چرم
با ورود به کارگاه صنعتی تولید چرم سبک ( چرم گوسفندی و بزی) در کنار بوی بسیار تند مواد شیمیایی که البته کم، کم به آن عادت می کنید؛ اولین چیزی که نگاهتان را جلب می کند دسته های بزرگ پوست های گوسفندانی است که روی هم چیده شده اند و سطح شان برای جلوگیری از فاسدشدن نمک زده شده است.
برای تبدیل شدن پوست گوسفند، بز و... به انواع چرم باید مراحل مختلفی طی شود و معولا این کار6 تا 7 روز زمان نیازمند است تا محصول نهایی یعنی چرم فینش تولید شود. دراولین مرحله کار در کارخانه پوست های خریداری شده بررسی و از نظر کیفیت دسته بندی می شود تا برای گردن بری و دوربری آماده شوند. عبدالله کارگر جوانی که با چاقویی تیز در کنار پوست های نمک زده ایستاده مسئول این کار است؛ او روزانه 2000 پوست را گردن بری و دوربری می کند:« برای اینکه خون ها و آلودگی های احتمالی باقی مانده در پوست ها بتونند خارج شود، پیش از اینکه پوست برای دباغی برود، گوشه های خاص آن به خصوص بخشی که گردن است باید بریده شود تا مویرگ ها باز شوند و در مراحل شست و شو پوست پاک، پاک شود.همچنین وظیفه من این است که بخش های زائد را ببرم تا پوست برای کار شکیل باشد.»
پس از گردن بری پوست ها در حوضچه های مخصوصی جای می گیرند تا خیس و شسته شوند و نمک زده شده از سطح آن ها پاک شود، مرحله ای که در اصطلاح صنعت چرم به آن « لش بری» گفته می شود. پوست گوسفندان باید چندین ساعت در این حوضچه ها که غلتک هایی هم در آن ها قرار دارد باقی بماند تا خوب خیس بخورند، در این مرحله به آب انواع صابون های خاص، مواد شیمیایی و مواد آنتی باکتری و...هم اضافه می شود تا چربی های پوست گرفته و پوست تمیزتر شود. با گذشت حدود 6 تا 8 ساعت حالا نوبت آن است که کارگران پوست ها را از حوضچه خارج کنند و کار ادامه یابد؛ آن ها پوست ها ( از پشت) را روی سطحی قرار می دهند و محلولی از ترکیب سلفور، آهک، آب و... را به آن ها می زنند تا ریشه پشم روی پوست سست شود و امکان کندن پیدا کند.
در میانه سالن کارگاه چرم سازی در یک ردیف سه کارگر با دستانی که با دستکش پوشانده شده رو به روی میزکاری ایستاده اند؛ آن ها در یک حرکت چرم هایی که سطح پشتشان با مواد شیمیایی آغشته شده را روی میز قرارمی دهند و بعد با کشیدن یک تیغه روی آن ها، پشم هایی که حالا دیگر سست شده اند را از پوست جدا می کنند.
پس از این نوبت به قرار گرفتن پوست ها در بالابان( یا درام) می رسد؛ ماشین گردی که در واقع بشکه بسیار بزرگی است که در آن غلتک هایی قرار دارد و پوست در آن جای می گیرد و در چندین مرحله ( در ساعت های طولانی) با ترکیب شدن با آب و مواد شیمیایی گوناگون کاملا شسته و یک دست می شود؛ اقداماتی که معمولا دو تا سه روز زمان می برد؛ پس از طی این مراحل پوست که حالا سطحش شفاف است ( البته چربی دارد) دوباره وارد حوضچه هایی می شود که پر از اسید و نمک هست، ترکیبی که در واقع نقشش نگهدارندگی است؛ پوست بعد از چند ساعت حضور در این محلول خارج می شود تا خوب خشک شود؛ پوست نسبتا سفیدرنگی که حالا با آن رو به رو هستید در اصطلاح صنعت چرم « سالامبور» نامیده می شود؛ محصولی که به تنهای امکان صادرات و ارزش افزوده بالایی دارد؛ اما اگر بخواهند سالامبور را به چرم تبدیل کنند باید بعد از مرحله خیساندن در محلول اسید و نمک ابتدا چربی روی سطحش را بگیرند و بعد دوباره آن را در داخل بالابان قرار دهند و به آن ماده شیمیایی که «کروم» نامیده می شود، اضافه کنند و حدود 24 ساعت دوباره آن را در بالابان نگهدارند. محصولی که بعد از این مرحله تولید می شود؛ «وتبلو» نام دارد که آن هم همچون سالامبور ارزش افزوده بالایی برای صادرات دارد. پوست در مرحله ای که به وتبلو تبدیل می شود به رنگ آبی درمی آید و اگر بخواهند آن را به چرم تبدیل کنند باید ابتدا کمی از سطح آن را با دستگاه های خاص بتراشند و بعد بازهم آن را به داخل بالابان برگردانند، در این مرحله از کار پوست با روغن هایی خاص و البته بسته به رنگ سفارش شده چرم با رنگ هایی مخلوط می شود و پس از چندین ساعت از بالابان بیرون آورده می شود و روی میله هایی جای می گیرد تا خشک شود.
در کارگاه تولید چرم و در فضایی نسبتا باز ردیف های فلزی با میخ هایی در دو گوشه وجود دارند که پوست های رنگ شده رویشان آویزان می شوند تا خشک شوند؛ محصولی که حالا تولید شده بعد از اینکه نرم می شود کراست نامیده می شود. محصولی که برای تبدیل شدن به چرم فینیش فقط باید یک مرحله دیگر را پشت سر بگذارد؛ دربخشی از کارگاه تولید چرم کارگران مشغول بستن کراست های تولید شده روی صفحه هایی هستند تا آن ها را داخل کوره قرار دهند و با استفاده از حرارت در اصطلاح صاف و اتو کنند؛ پوست های اتوشده برای اینکه تبدیل به چرم فینیش شوند در مرحله پایانی کار وارد دستگاه دیگری می شوند تا رنگ نهایی روی آن ها افشان و اتوی نهایی شوند؛ چرم های رنگارنگی که دسته، دسته روی هم چیده شده اند و سطح انبار کارگاه تولید چرم را فرش کرده اند. چرم هایی که اگر برای دقایقی فراموش کنید چه مراحلی برای تولید آن ها طی شده اصلا تصور هم نمی کنید از پوست های گوسفندان شکل گرفته اند.
چرم بودن با نبودن مسئله کدام است؟
نکته مهم در تولید چرم و فرآورده های وابسته به آن ( سالامبور و وتبلو) در کشور این است که ما به دلیل مشکلات فنی، نداشتن امکانات، ماشین آلات نوین و البته بالا بودن هزینه های تولید چرم به خصوص در چرم سبک ( چرم گوسفندی و بزی که برای توید لباس بیشتر استفاده می شود و مزیت بالایی در کشور داریم) نتوانسته ایم به موفقیت چندانی برسیم و اتفاقی که حالا در صنعت چرم سازی و فرآورده های وابسته به آن شاهدش هستیم بیشتر تمرکز بر تولید سالامبور و وتبلو و صادرات آن هاست؛ محصولاتی که قطعا ارزش افزوده پایین تری نسبت به چرم فینیش برای کشور دارند ولی تولید و صادراتشان واقعیت امروز صنعت چرم و فرآورده های وابسته به آن است؛ واقعیت تلخی که به دلیل دهه ها بی توجهی به این صنعت شکل گرفته است و حالا باتوجه به سوء مدیریت کنونی مسئولان و گذاشتن عوارض صادراتی بالا روی صادرات آن ها در حال از دست دادن این مزیت هم هستیم تاجایی که صادرات آن ها نیز طی چند سال گذشته به شدت کاهش داشته است.
اتفاقی که مدیر یکی از کارخانه های تولید چرم آن را به دلیل سوء مدیریت مسئولان در وضع عوراض صادراتی روی سالامبور و وتبلو می داند و می گوید:« به بهانه جلوی گیری از خام فروشی و رسیدن به تولید چرم و بدون توجه به اینکه ما اصلا امکانات و زیرساخت های لازم را داریم یا خیر؛ به یک باره شاهد وضع عوارض سنگین روی سالامبور و وتبلو بودیم تا جایی که شانس رقابت و صادرات این دو محصول را هم به شدت از دست دادیم و بازار را به رقبای خودمان همچون پاکستان و هند واگذار کردیم و بیش از گذشته از کشورهایی مانند تریکه عقب افتادیم؛ شما توجه کنید کار به جایی کشیده شده است که انبارها و کارگاه های ما پر از سالامبور و وتبلو است ولی به دلیل قیمت برای آن ها مشتری نداریم؛ یعنی تولید کننده چرم که نشدیم هیچ همین مزیت نسبی را هم از دست دادیم.»
شهرک صنعتی چرم شهر و مشکلاتی که شروع شد
البته ریشه مشکلات صنعت چرم در کشور ما حتما عمیق تر از وضع عوارض صادراتی روی سالامبور و وتبلو است؛ چالش هایی که با نادیده گرفتن این صنعت در طول دهه های گذشته شکل گرفته و با گذشت زمان و اتخاذ تصمیمات غیر کارشناسی دائم بدتر و بدتر شده است که برای نمونه می توان به راه اندازی شهرک صنعتی چرم شهر اشاره کرد؛ اگرچه به دلیل ایجاد برخی از آلودگی های زیست محیطی و توسعه شهرها و قرار گرفتن کارخانههای چرم در محیط شهری خارج کردن کارگاه های چرم سازی از داخل شهرهایی همچون تهران واجب بود و با پذیرش مدیران این واحدها مواجه شد ولی انتظار آن ها مکان یابی درست و برنامه ریزی دقیق و سرمایه گذاری مناسب برای راه اندازی شهرک صنعتی مختصص به این موضوع بود، اتفاقی که در نهایت نیفتاد و حالا بعد از دو دهه به خوبی خود را نشان داده است و بسیاری از واحدها را با مشکلات جدی مواجه کرده است.
مدیر یکی از واحدهای تولید چرم در شهرک صنعتی چرم شهر دراین باره می گوید:« در دولت سازندگی و بعد از جنگ تصمیم گرفته شد که صنایع آلایند از جمله چرم از مناطق مسکونی خارج و به حاشیه شهرها منتقل شوند، این بود که شهرک صنعتی چرم شهر ساخته شد و کارگاه ها و کارخانه ها به این منطقه منتقل شدند و حتی تعداد زیادی هم پروانه جدید بهره برداری بدون ضابطه صادر شد اما مدتی نگذشت که مشکلات خود را نشان دادند. توجه داشته باشید که از نظر علم چرم سازی مناطق خشک کویری اصلا مناسب این صنعت نیست زیرا هم آب کافی نیاز دارد و هم رطوبت هوا به تولید چرم، سالامبور و وتبلو خوب کمک می کند، چیزهایی که در منطقه فشافویه که شهرک صنعتی چرمشهر در آن ساخته شده، وجود ندارد.»
او که بیش از 25 سال است در این حوزه فعالیت می کند به مشکل فرسودگی ماشین آلات هم اشاره کرده و می گوید:« یکی دیگر از مشکلات مهم که همچنان هم باقی مانده انتقال کارگاه ها و کارخانه های تولید چرم به این منطقه با همان ماشین آلات و ابزارهای قدیمی بود؛ یعنی فرصت جابه جایی که می توانست با نوسازی این صنعت همراه باشد از دست رفت و پس از آن هم تاکنون اتفاق نیفتاد و دلیل اصلی آن عدم حمایت دولت بود؛ به این معنی که وقتی شهرک کلید خورد دولت اعلام کرد به هیچ عنوان ارز ارزان قیمت در اختیار واحدهای تولیدی نمی گذارد تا ماشین آلات را نوسازی کنند و باید با ارز آزاد حدود 300 تا 400 تومان ( در آن زمان) خریدهایشان را انجام دهند و اینگونه بود که اکثر واحدها تنها به انتقال ماشین آلات قدیمی و فرسوده مبادرت ورزیدند و کار را با آن ها ادامه دادند که این خود به مرور زمان روی تولید مناسب و میزان آن تاثیرات سوء گذاشت.
ولی در کنار این مشکلات ریشه ای مهم ترین چالشی که هم اکنون صنعت چرم کشور با آن دست به گریبان است به عوارضی باز می گردد که روی صادرات سالامبور و وتبلو وضع شده است و به نظر می رسد اگر هرچه زودتر برداشته نشود این صنعت را به نابودی خواهد کشاند؛ اتفاقی که همین حالا نیز باعث شده در شهرک صنعتی چرم شهر تهران بسیاری از واحدهای تولید چرم تعطیل شوند و یا با ظرفیت بسیار پایین کار کنند و تعداد زیادی سالامبور و وتبلو به دلیل نداشتن مشتری و هزینه های بالای تولید انبار کنند.