هفده ساله بود که مثل خیلی از بچههای قدیم خرجش را از خانه جدا کرد و وارد بازار کار شد. علاقهاش به کارهای فنی و مهندسی او را به صنعت کشاند. برای شروع از یک کارگاه نساجی شروع کرد و کم کم تار و پودهای ذهنش را با علاقه به نخ و پنبه گره زد. شور و اشتیاق یادگیریاش آنقدر خوب بود که در مدت زمان کمی همه آنچه را که باید از مهندسان خارجی یاد بگیرد گرفت و به اصطلاح عامه کار را دزدید.
گفتوگو با محمود ضرابی- کارآفرین صادرکننده برتر سال 95 و دارنده نشان «عالی نسب» یک و نیم میلیون دلار پول در جوراب های من بود
به گزارش سایت نساجی امروز به نقل از روزنامه ایران ، ز آنجا که کار در کارگاه تمام وقتش را گرفته بود، قید تحصیلات آکادمیک را زد و دنیای کسب و کار را به دنیای درس و دانشگاه ترجیح داد. پس به سربازی رفت و در تمام مدت سربازی سودای کارگاه کوچک جوراب بافی خودش را در سر میپروراند.
به محض بازگشت از پدرش مشورت گرفت و با دو ماشین صنعتی و یک نفر نیروی کار شروع کرد. حالا سال 66 است و محمود ضرابی جوان بعد از پنج سال کار در صنعت نساجی تقریباً زیر و بمها را طی کرده و پستی و بلندیها را پشت سرگذاشته و برند پوشاک خودش را در زنجان به ثبت رسانده و قدم به قدم با تغییرات همراه شده است.از صادرات به کشورهای مختلف گرفته تا ورشکستگی پس از تصویب قطعنامه 598، این کارآفرین نمونه همه این پیچ و خمها را به جان خریده و بدون ناامیدی به سالهای اخیر و تلفیق نانوتکنولوژی با الیاف رسیده است.
حالا صادراتش را از کشورهای همسایه به کشورهای اروپایی گسترش داده و در فکر ارتقای صنعت نساجی در استان زنجان و به فراخور آن کل ایران است. او این سالها به موازات این رونق نیم نگاهی هم به دانشگاه داشته و تحصیلاتش را تا کارشناسی ارشد مدیریت پیش برده است.
محمود ضرابی کارآفرین برتر سال 95 و دارنده نشان عالی نسب در گفتوگو با روزنامه ایران از تولید، صنعت و کارآفرینی میگوید و از دولت میخواهد مسیر را برای کارآفرینی هموار کند که راه پیشرفت از کارآفرینی میگذرد. چکیدهای از گفتوگوی ما را با این قهرمان ملی میخوانید.
بهینهسازی رمز موفقیت پایدار
در سال 1383 نخستین جوراب نانو در ایران تولید و به بازار عرضه شد. از آنجا که خیلی پیشتر برنامه صادرات را در دستور کار داشتیم سعی کردیم با شناسایی درست بازارهای همسایه، گزینه صادرات را از دست ندهیم و ضمن توجه به بازار داخلی بازارهای خارجی را نیز به خرید محصولات خود ترغیب کنیم. برای تحقق این هدف چند مشخصه مدنظر گرفتیم؛ اول بهرهمندی از تکنولوژی و ماشینآلات پیشرفته و دیگر استفاده از نیروی انسانی متخصص، بهکارگیری مواد اولیه باکیفیت و مهمتر از آن بستهبندی مطابق با طراحی روز دنیا.
شاید در نگاه اول سود لحظهای و کوتاه مدت مدنظر قرار گیرد اما تولیدکنندگان باید بدانند برای رسیدن به صنعتی پایدار باید بهینهسازی کرد یعنی انجام درست کارهای درست در تمام مراحل تولید، مد نظر تمام ارکان کارخانه یا کارگاه تولید قرار گیرد. بهطور مثال نمیتوان محصول بیکیفیت را با بستهبندی شکیل به مشتری تحویل داد و خوشحال از سود بود چرا که در دراز مدتی که شاید زیاد هم طولانی نباشد مشتریان یکی پس از دیگری از دست میروند.
چنانچه تجربه رشد 20 تا 30 درصدی به صورت سالانه در حوزه صادرات از مهمترین موفقیتهای ما بوده است که در سایه بهینهسازی در تمام مراحل به دست آمده است. از طرف دیگر طراحی محصولات جدید قابل رقابت در بازار داخلی و بازار خارجی از دلایل برگزیده شدن من بهعنوان کارآفرین برتر ملی است. به طور مثال دو مرتبه اجرای طرح توسعهای در شرکت از جمله عملکردها و اقداماتی است که ما در سالهای 91 و 95 انجام دادیم.
هر شرکت نوپا یا در حال توسعه باید طرحهای توسعهای را در برنامه خود داشته باشد به عبارت سادهتر هر شرکت باید اهداف خود را طبقهبندی و در مدت زمانهای مختلف تمام اهداف را بازبینی و ارزیابی کند. خواه این شرکتها بزرگ باشند با تعداد نیروی کار زیاد، خواه کوچک و با نیروی کار کم. این موضوع یکی از عوامل مهم در رشد و پیشرفت کسب و کار تلقی میشود.
در ایران رسم است کارآفرین را با سنگ بزنند
صنعت پوشاک در ایران صنعتی است که بهدلیل عدم مدیریت، قاچاق کالا و واردات رو به انحطاط کشیده شده است. واردات و قاچاق هم در این حوزه بیداد میکند و منجر به تعطیلی بسیاری از واحدهای تولیدی داخلی شده، به جرأت میتوانم بگویم حتی در حوزه جوراب بافی که تولیدکنندگان توانمندی در داخل کشور وجود دارد، 40 درصد بازار داخل در دست کالاهای وارداتی و قاچاق از چین و ترکیه است.
این همه درحالی است که صنعت پوشاک به نسبت سرمایهگذاری تولیدکنندگان نیروی انسانی چشمگیری را درگیر و اشتغالزایی میکند، یعنی در این صنعت شاهد سرمایهگذاری کم با اشتغالزایی خوب هستیم. طبیعتاً این صنعتی است که در ایران جای کار مؤثر و گسترش خوبی دارد تا جوانان زیادی را علاقهمند و مشغول کند.
این نکته را هم بگویم که امروز تولیدکنندگان ایرانی در هر صنعتی که باشند با مشکلات فراوانی روبه رو هستند. امروز کارآفرین ایرانی از همه چیز آزرده است و همه ارکان علیه تولید است و موقعی که وارد جامعه میشود آنقدر دچار سرخوردگی شده که جوانان با مشاهده این کارآفرین رغبتی به حضور در این عرصه نمیکنند.
گویی در ایران مرسوم است کسی که وارد تولید میشود باید با سنگ زد و مانع از پیشرفتش شد طوری که در نگاه افراد جامعه سرمایهگذاری در تولید و کارآفرینی دیوانگی و جنون به نظر میرسد حال آنکه در همین مملکت با سرمایه شخصی میتوان کارهای سادهتر و سودآورتری انجام داد مثل موج سواری روی تورم، خرید سکه و دلار یا حتی سپردهگذاری بانکی.
گرایش جوانها به کارآفرینی یا دلالی از کجا میآید؟
بهعنوان کسی که سالها در این عرصه عرق ریخته و مناسبات درون این فضا را با گوشت و پوست لمس کرده معتقدم اگر میخواهیم تکانی به اقتصاد راکد این کشور داده شود راهش این است که مسیر را برای کارآفرینان موفق هموار کنیم تا آنها بتوانند ایدههای خود را عملیاتی کنند و ضمن اشتغالزایی با شور و نشاط ناشی از حمایتهای معنوی دولت، موتور انگیزه دیگران برای ورود به سرمایهگذاری تولیدی شوند.
در این صورت است که جوانان علاقهمند با دیدن هیجان کاری، ثبات رویه تولیدکنندگان، آسایش و آرامش ایشان در کار ترغیب میشوند که برای خودشان کسب و کار ایجاد کنند. اما وقتی مسیر معکوس باشد و جوانها ببینند اتفاقاً کسانی در این کشور موفق ترند و مسیر رشد برای آنها مهیاتر است که میروند سراغ دلالی و واسطه گری و سکه بازی و سود بانکی، هر آن چیزی هم که کارآفرینها رشته کردهاند پنبه خواهد شد و فایدهای نخواهد داشت.
امروز شما میبینید در تمام دنیا کارآفرین تحسین میشود و از خوشحالی کارآفرین همه خوشحال میشوند، طوری به کارآفرین نگاه میشود که انگار او پدر ملت است اما در ایران کاملاً برعکس است و گویی همه ادارات و نهادهای دولتی با قوانین ضد تولید و ضدکارآفرینی خود در جهت گرفتن انگیزه کارآفرینی از همه ارکان جامعه گام برمی دارند، در حالی که باید روند قوانین برای کارآفرین به گونهای باشد که جوانان با دیدن خندههای تولیدکننده، آرامش و خوشحالی او ذوق کنند و به سمت و سوی تولید در تمام صنایع سوق داده شوند، نه اینکه جوانان از ترس برخوردهایی که در عرصه تولید با کارآفرینان میشود فکر تولید را از سرشان باز کنند. خب از خودمان بپرسیم ما چه میراثی برای جوانهایمان گذاشتهایم؟ آیا دولت میتواند و اصلاً امکان دارد که این همه جوان را در قالب زندگی کارمندی دولتی تعریف کند؟
جوانان ما برای جرأت حضور در عرصه تولید و کارآفرینی باید درهای باغ سبز تولید را ببینند نه اینکه دائم بشنوند که کارآفرینان و تولیدکنندگان ما با مشکلات دست و پاگیری چون مالیات، بیمهها و سودهای بانکی دست و پنجه نرم میکنند یا گوشه زندان هستند و ورشکست شدهاند. این اخبار برای جوانان تصویر خوشی از کارآفرینی و کسب و کار ایجاد نمیکند.
موانع پیش روی تولیدکنندگان از سود بانکی تا سهم بیمه کارفرما
یکی از موانع اشتغالزایی از نظر من سهم 23 درصد کارفرما برای بیمه تأمین اجتماعی است که باید تعدیل شود. این سهم برای کارفرمایان بالاست و همین امر موجب میشود خیلی از کارفرمایان زیر بار آن نروند یا نیروی انسانی جذب نکنند یا نیروی خود را بیمه نکنند. پیشنهاد ما این است که در یک همافزایی با دولت و سازمان تأمین اجتماعی این سهم تا 10 درصد کاهش یابد تا از حجم فشارها کاسته شود.
مورد بعدی نقدینگی و رکود و مسائلی است که در خط تولید شاهد آن هستیم. بهطور مثال سود تسهیلات بانکی واقعاً بالاست. هیچ جای دنیا شما چنین سودی را نمیبینید، بنابراین باید سود تسهیلات بانکی معقول و یک رقمی شود تا تولیدکننده بتواند قدم جلو بگذارد، خط تولید را نو و در بازار خارجی و داخلی رقابت کند، اما تا زمانی که بانکها با عینک بدبینی و غیراقتصادی به بخش تولید نگاه میکنند جاده پرپیچ و خم رونق تولید، صادرات و اشتغال هموار نخواهد شد.
شما نگاه کنید امروز در شرایطی که باید از فضای برجام برای توسعه اقتصادی استفاده کرد اما کاهش شدید نقدینگی دست تولیدکنندگان را بسته است. بانکها و سیاستگذاران پولی و اعتباری کشور باید برای رفع این مشکل حاد و سهولت در گشایش حسابهای ال سی اقدام کنند.
مشکلات ترابری و تغییر قوانین لحظهای و نبود سیستمی یکپارچه برای کارآفرینی از دیگر مشکلاتی است که انتظار میرود دولت ضمن رفع آنها بر حمایتهای خود از صنعتگران، تولیدکنندگان و صادرکنندگان تأکید کند، چه بسا این حمایتها، عملکرد خوب صنعتگران را به دنبال خواهد داشت.
صادرات سخت است اما....
میزان صادرات شرکت ما در سال گذشته، بالغ بر یک و نیم میلیون دلار بوده است. بهترین زمان برای یافتن بازار صادرات موعد برگزاری نمایشگاههای بینالمللی است. در دهه 70 هر شرکت برای حضور در نمایشگاههای بینالمللی سهمیهای داشت و یارانه دریافت میکرد، همین یارانه شرکتهای داخلی را برای حضور در بازار جهانی ترغیب میکرد اما در دولتهای نهم و دهم این یارانهها و کمک به تولیدکنندگان قطع شد و ما بخشی از بازارها را واگذار کردیم.
رصد بازارهای مختلف و دریافت سهمیه مشتریهای مناطق مختلف دیگر موردی است که به یافتن بازارهای داخلی و خارجی کمک میکند.
صادرات چیزی نیست که یک دفعه به دست بیاید و اگر به پروسه تولید درجه سختی 60 بدهیم، درجه سختی صادرات بالای 90 خواهد بود، بنابراین حضور در نمایشگاههای خارجی برای یافتن مشتریهای بینالمللی مهم است پس اگر بازهم یارانههای تولیدکنندگان برای حضور در نمایشگاهها فعال شود قطعاً به نفع همه خواهد بود.
نکته دوم جوایز صادراتی است که سالهاست تعطیل شده در حالی که این عامل تشویقی به تولیدکنندگان انگیزه میداد تا محصولات با کیفیت جهانی تولید کنند. همچنین کرامت صادرکنندگان را باید در نظر گرفت نه اینکه هر بنگاه اقتصادی را بهعنوان صادرکننده بشناسیم و موجب سرخوردگی صادرکنندگانی شویم که باوجود تمام مشکلات و سختیها بر امر صادرات اصرار دارند.
بستر تولید در شهرهای کوچک مهیاتر است
جوانان ما بدانند در هر شهر یا روستایی که هستند میتوانند کسب و کار خود را راهاندازی کنند و این اشتباه بزرگی است که افراد فکر کنند با مهاجرت افقهای روشنی پیش روی خود دارند. در آغاز هر فرد باید با امکان سنجی از موقعیت جغرافیایی خود و ظرفیتهایی که وجود دارد نیازها را بشناسد و متناسب با آن دست به کسب و کار و تولید بزند.
به طور مثال در صنعت پوشاک در شهر زنجان شما راحتتر میتوانید به سود و توسعه برسید چرا که هزینهها در شهرهای کوچک کمتر است، امکانات بیشتر است و نیروی کار بهتری یافت میشود و به نسبت میتوان عایدی و سود بیشتری داشت.
من معتقدم هزینه تمام شده در شهرهای کوچک خیلی کمتر از شهرهای بزرگ است لذا اصلاً توصیه نمیشود جوانان حتماً در سودای شهرهای بزرگ به سر ببرند بلکه کسب و کار را از همان جایی که هستند شروع کنند، ضمن اینکه اگر کسی به کاری علاقه داشته باشد و تخصص آن را هم کسب کند با تمام سختی به کار خود ادامه میدهد، البته از وظیفه انگیزشی دولت نیز نباید گذشت.