روشهای متفاوتی برای توصیف رشد و توسعه اقتصادها وجود دارد.
دکتر بهروز شاهمرادی- مدیر امور برنامهریزی پژوهشی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور
یکی از این روشها، پیروی کردن از کتابهای سنتی در حوزه اقتصاد کلان و بازطراحی اقتصاد به عوامل تولید از قبیل سرمایه فیزیکی، سرمایه انسانی و نیروی کار است.
به گزارش سایت نساجی امروز به نقل از جهان صنعت، روش دیگر، دنبال کردن کتابهای علوم طبیعی و تجزیه کردن اقتصاد به همان نحوی است که چیزهای دیگر را تجزیه میکنند، مثل انرژی، ماده و اطلاعات. لازم به ذکر است این دو روش تجزیه و تحلیل اقتصاد، مانعالجمع نیستند.
در واقع آگاهی از روش ترکیب این دو رهیافت میتواند نوعی روشنفکری باشد، زیرا در این حالت میتوان به تفسیر سنتی عوامل اقتصادی برحسب مقادیر فیزیکی و پروسههای اجتماعی کمک کرد.
همچنین از راه پیوند عوامل اقتصادی با تفسیر فیزیکی آنها متوجه خواهیم شد که یک عامل مازاد دیگری وجود خواهد داشت که باید لحاظ شود. این عامل مازاد همان دانش و مهارت انباشته شده در سطح انبوه است که به افزایش تنوع و مهارت در فعالیتهای اقتصادی میانجامد و توسط هاسمن و هیدالگو تحت عنوان پیچیدگی اقتصادی نامگذاری شده است.
ایدئولوژی پیچیدگی اقتصادی بر این پایه استوار است که اگر ساخت یک محصول نیازمند نوع خاصی از دانش و مهارت باشد، آنگاه میتوان نتیجه گرفت که کشورهایی که آن محصول را تولید میکنند دانش و مهارت مورد نیاز برای تولید آن را نیز دارند.
به دیگر سخن، محصولات تولید شده، ردپای دانش و مهارت را به ما نشان میدهند. اقتصادهای پیچیده قابلیت این را دارند که حجم زیادی از دانش و مهارت مرتبط را در قالب شبکههای وسیعی از افراد تجمیع کرده و مجموعهای متنوع از کالاهای مولد را تولید کنند. این در حالی است که اقتصادهای با پیچیدگی کم دارای انباشت ضعیفی از دانش و مهارت بوده و دارای تنوع محصولات تولیدی کمتری هستند.
از آنجا که محصولات این دسته از کشورها معمولا توسط کشورهای زیادی تولید میشود، به آنها محصولات فراگیر میگویند. بهطور مشابه، محصولات فراگیر معمولا نیازمند قابلیتهای کمتری هستند. به دیگر سخن، محصولات با فراگیری کمتر، نیازمند قابلیتهای به نسبت بیشتری هستند.
به همین نحو، تنوع و فراگیری، تخمین تقریبی از تنوع قابلیتهای موجود در یک کشور برای یک محصول هستند. بنابراین در روش پیچیدگی اقتصادی، فراگیری و تنوع را برای برطرف کردن نقایص همدیگر و در جهت تکمیل هر دو با هم در نظر میگیرند.
در همین راستا، لازم به ذکر است اگر کشوری محصولی را تولید میکند که دارای فراگیری کمی است (مثل نفت و ذخایر معدنی)، باید مدنظر داشت که آیا این محصول توسط کشورهایی تولید میشود که دارای تنوع در تولید محصولات پیچیده هستند یا اینکه فقط محصولات کمتنوع و فراگیر را تولید میکنند. در نتیجه به کشوری پیچیده گفته میشود که هم کالاهای پیچیده و هم کالاهای متنوع زیادی را تولید میکند.
نقش دولت در ایجاد اقتصادی با پیچیدگی بالا
حال در اقتصادهایی مانند اقتصاد ایران که از فقدان پیچیدگی اقتصادی رنج میبرند، داشتن یک دولت فعال جهت کمک به انباشت و ایجاد قابلیتها و دانش و مهارتهای پیچیده میتواند مفید واقع شود.
با این حال، حضور دولت نباید منجر به ایجاد بنگاههای دولتی شود بلکه دولت باید بستری جهت خلق نهادها و سازمانهای جدید ایجاد کند تا مسیر بخش خصوصی در راستای ظهور بازیگران مورد نیاز در اقتصاد پیچیده را فراهم کند به نحوی که در این راستا، هم از قابلیتهای کنونی و هم از پتانسیلهای آتی استفاده شود.
بنابراین از منظر پیچیدگی اقتصادی حضور دولت تنها به عنوان تسهیلکننده مسیر خلق و ایجاد قابلیتهای تولیدی توجیهپذیر است. از آنجایی که دولتها در تصمیمگیریهای اقتصادی دارای دید کلانتری نسبت به بخش خصوصی هستند، در نتیجه ترسیم و تعیین قابلیتهای مورد نیاز جهت در اختیار داشتن دانش و مهارتهای متنوع و پیچیده در راستای توسعه بازارها و هدایت اقتصاد به سمت تولید کالاهای پیچیده میتواند در زمره وظایف دولتمردان ما گنجانده شود.
در این گزارش سعی شده شاخص پیچیدگی اقتصادی ایران با کشورهای سند چشمانداز مقایسه شود.
این کشورها عبارتند از آذربایجان، اردن، ارمنستان، عربستان سعودی، قطر، ازبکستان، ایران، ترکمنستان، عمان، کویت، رژیم اشغالگر قدس، بحرین، ترکیه، فلسطین، گرجستان، مصر، افغانستان، پاکستان، سوریه، قرقیزستان، لبنان، امارات متحده عربی، تاجیکستان، عراق، قزاقستان و یمن.
بر اساس این تحقیقات رژیم اشغالگر قدس همیشه جایگاه نخست را طی این دوران به خود اختصاص داده است. نکته جالبی که اینجا مشهود است حضور کشور لبنان بعد از رژیم اشغالگر قدس است. هر چند از سال 1390 به بعد میزان این شاخص برای کشور لبنان کاهش یافته است اما با توجه به میانگین بالای این کشور طی دوره مطالعه میتوان رتبه دوم را برای این کشور لحاظ کرد.
کشور ترکیه نیز جایگاه بعدی را در این شاخص به خود اختصاص داده است. شواهد بیانگر این است که این کشور بعد از سال 1390 به نسبت وضعیت بهتری از لحاظ ECI کسب کرده است.
بعد از ترکیه نیز کشورهایی همچون اردن، عربستان، امارات، گرجستان و... قرار دارند. متاسفانه کشور ایران از منظر این شاخص جایگاه هفدهم را داراست و پس از ایران نیز یمن و ترکمنستان قرار دارند. کمترین میزان شاخص پیچیدگی در ایران معدل 14/1- مربوط به سال 1388 بوده و بیشترین مقدار هم برابر 38/0- مربوط به سال 1384 است.
تقریبا پنج کشور برتر در سند چشمانداز (به استثنای عربستان) طی سالهای 1384 تا 1393 دارای شاخص پیچیدگی مثبت بودهاند این در حالی است که ایران طی تمام این سالها از شاخص پیچیدگی با مقادیر منفی برخوردار بوده است.
ترکیه به نحوی که در بالا نیز اشاره شد، طی این سالها روند رو به رشدی داشته است. به هر حال این نمودار نشان میدهد حجم دانش مولد یا همان دانش و مهارت موجود در اقتصاد ایران به نسبت پنج کشور برتر در موقعیت مطلوبی قرار ندارد.
بر اساس این گزارش شاخص پیچیدگی اقتصادی ایران از همبستگی بالایی با شاخص پیچیدگی اقتصادی کشورهای عربستان، آذربایجان، قطر، عمان، کویت و گرجستان برخوردار است. با نگاهی گذرا به اقتصاد این کشورها میتوان متوجه شد که غالب این کشورها از اقتصادی مشابه اقتصاد ایران یعنی حضور صنعت نفت در آنها برخوردارند.
اگرچه ایران در سالهای اخیر سعی داشته با ملاک قرار دادن کشورهایی مثل ترکیه در منطقه، به رشد و توسعهای مشابه به آنها دست یابد اما نتایج همبستگی حاکی از آن است که در این مهم نتوانسته به نتایج مطلوبی دست یابد چراکه وجود همبستگی منفی بالای ترکیه با ایران تنها دال بر معکوس بودن روند رشد این کشور در مقایسه با ایران بوده است. لذا وجود همبستگی منفی شاخص پیچیدگی اقتصادی بین ایران و ترکیه بیانگر به خطا رفتن ایران در مقایسه با کشور ترکیه است.
بر اساس تحقیقات صورتگرفته، به استثنای ترکیه بقیه کشورها از جمله ایران از نوسانات شدید در روند شاخص پیچیدگی اقتصادی رنج میبرند. دایره نوسانات از سال 1387 به بعد بیشتر میشود که بخش عمده آن را میتوان منتج از بحران مالی اواسط 1386 به بعد دانست.
در هر صورت چنانچه بخواهیم روندی پایدار، مشابه آنچه ترکیه تجربه کرده است را به دست آوریم، نیاز است از چنین نوساناتی پرهیز کرده و اقتصادی با روندهای قابل پیشبینیتر و قابل اتکاتر داشته باشیم.
ایجاد شبکههای درهمتنیده
با این اوصاف ایجاد اقتصادهای پیچیده نیازمند حضور پررنگ و فعال دولتهاست بنابراین به مدیران و سیاستگذاران حوزه اقتصاد کلان پیشنهاد میشود با ایجاد بسترهایی جهت افزایش توزیع دانش و مهارت متنوع در جامعه در تحقق اقتصادی با پیچیدگی بالا مشارکت کنند.
یکی از هنرهای اصلی ایجاد شبکههای درهمتنیده در پیچیدگی اقتصادی، توانایی دولتها برای تجمیع و مدیریت دانش و مهارتهای پراکنده در جامعه است. لذا چنانچه مدیران و سیاستگذاران ما بتوانند سیاستهایی را اتخاذ کنند که دانش و مهارتهای موجود در جامعه را در قالب شبکههای درهمتنیده تجمیع کنند، آنگاه میتوان شاهد تولید محصولات با درجه پیچیدگی بالاتری بود.
شناسایی صنایع با پیچیدگی بالا میتواند منجر به شکوفایی و رونق اقتصادی گردد به همین دلیل هدایت نظامهای تصمیمگیری و قانونگذاری در راستای تسهیل و ایجاد صنایع با پیچیدگی اقتصادی بالا میتواند در زمره تلاشهای سیاستگذاران اقتصادی این حوزه قرار گیرد.
از آنجا که استفاده از رویکرد پیچیدگی اقتصادی میتواند به تصمیمگیری معقولانهتر و مفیدتری در اقتصاد دانشبنیان منجر شود، بنابراین به مدیران و سیاستگذاران حوزه اقتصاد کلان پیشنهاد میشود از چنین نقشههایی در کنار روشهای دیگر استفاده کنند تا ضمن درک بهتر از وقایع موجود در اقتصاد به تصمیمات درست و کارآمدتری در این زمینه نائل شوند.