میگویند هیچ هواپیمایی در نتیجه یک اشتباه سقوط نمیکند. باید مجموعهای از اشتباهات پی در پی رخ دهند تا یک هواپیما سقوط کند.
گاه گفته میشود لازم است ۷ اشتباه پی در پی رخ دهند تا یک هواپیما سقوط کند و از همینرو آمار سقوط هواپیماها در دنیا به شدت پایین است. مسائل و بحرانهای نظام بانکی را نیز میتوان با مثال مورد اشاره قیاس کرد. درواقع وضعیت این قاعده درباره مسائل بانکی نیز صادق است.
به گزارش سایت نساجی امروز به نقل از دنیای اقتصاد، با توجه به تجربیاتی که در طول چندین دهه درباره بانکداری و نظارت بر بانکها در دنیا آموخته شده است، بحرانهای بانکی بسیار بهندرت رخ میدهند و دیگر امکان ندارد که با اشتباه یک نفر یا یک دستگاه، نظام بانکی دچار بحران شود یا مشکلی شبیه به مشکل موسسات مالی غیرمجاز که در ایران رخ داده است، بهوجود آید.
حقیقت آن است که سلسلهای از تصمیمات کارشناسی نشده و نادرست در دستگاههای متعدد موجب شد که بحران موسسات مالی غیرمجاز در کشور به وجود آید. بحرانی که هنوز هم آثار آن قابل مشاهده است و برای ایجاد آن، نه یک دستگاه بلکه مجموعهای از دستگاهها باید مسوول دانسته شوند.
ملی کردن بانکها و پس از آن وضع قانون عملیات بانکی بدون ربا و آییننامههای آن که به دولت اجازه میداد و حتی دولت را مکلف میکرد که تقریبا در تمامی امور بانکها مداخله کند و امکان هرگونه رقابت و آزادی عمل را از آنها سلب میکرد، اولین بذر مشکل بود.
وقتی بانکهای دولتی آزادی عمل لازم برای پاسخگویی به نیازهای مشتریان خود را نداشته باشند و با انواع محدودیتها و پیچیدگیهای مقرراتی که بعضا مبنای اقتصادی قابل دفاعی هم ندارند روبهرو باشند، طبیعتا نهادهای غیرمجازی شکل خواهند گرفت که به این نیاز پاسخ خواهند گفت و این موسسات، گاه در قالب شرکتهای مضاربهای، گاه در قالب موسسات قرضالحسنه، گاه در قالب تعاونی اعتبار یا شکلهای دیگر به تقاضای موجود در بازار پول پاسخ خواهند گفت.
وقتی دست بانکهای مجاز بسته باشد یا وزنهای به پای آنان باشد، آنگاه غیرمجازها هستند که فارغ از قید و بندها و محدودیتها در بازار یکهتازی خواهند کرد. پس سخن اول این است که قوه مقننه به خاطر وضع قوانین و مقررات ناقص، مبهم و گاه متعارض که فضای غیررقابتی برای بانکداری ایجاد کرد، مسوول است.
شرح مشکلاتی که قوانین ناقص و نارسا برای شبکه بانکی کشور ایجاد کرده است، خود نیازمند دفتری جداگانه و بحثی مفصل است؛ اما جستوجوی ایرادات قوانین و مقررات مرتبط با بانکداری در کشور، کار دشواری نیست؛ چرا که پیش از این بسیار در این مورد گفته و نوشته شده است و چه شاهدی برای نقص قوانین موجود بهتر از اینکه قانونگذار نیز سالهاست در پی اصلاح قوانین موجود است. اگر اعتراف به کاستی در قوانین موجود وجود نداشت، اصلاح قانون هم ضرورتی نداشت.
موسسات مالی غیرمجاز، در خلأ شکل نگرفتند. آنها از دستگاههای متعدد مجوز فعالیت گرفتند. برخی از آنها از وزارت تعاون، برخی از اداره اماکن، برخی در ثبت شرکتها ثبت شدند و هرکدام بهنحوی مجوز فعالیت و افتتاح شعبه دریافت کردند.
مقامی که مجوز میدهد مکلف به نظارت است، مقامی که نظارت میکند، باید صلاحیت تخصصی نظارت را داشته باشد. بنابراین باید گفت که مقامات مجوزدهنده به موسسات مزبور مسوولند؛ چراکه با اعطای مجوزهای مزبور، امکان انجام فعالیت بانکی را به موسساتی دادهاند که صلاحیت انجام این کار را نداشتهاند.
فعالیت بانکی غیرمجاز در ایران جرم است و بر اساس قانون اساسی، قوه قضائیه مسوولیت پیشگیری از جرم و برخورد با آن را برعهده دارد. فعالیت بانکی غیرمجاز، از جرایم قابل گذشت نیست که نیاز به شکایت شاکی خصوصی داشته باشد و با انصراف شاکی خصوصی تعقیب آن موقوف شود. از اینرو، قوه قضائیه برای کوتاهی در برخورد با موسساتی که بعضا رشد قارچگونهای داشتند، مسوول است.
مسوولیت دستگاههای دیگر از جمله بانک مرکزی، نافی مسوولیت قوه قضائیه نیست و هر کدام به جای خود، باید پاسخگوی عملکرد خود در این باره باشند. همانطور که دستگاه قضایی برخورد با بسیاری از جرایم دیگر را موقوف به شکایت شاکی نمیکند، در این مورد هم نباید شکایت نکردن و کوتاهی سایر دستگاهها را دلیلی بر عدم اقدام قضایی یا تاخیر در اقدام قضایی قلمداد کند.
بسیاری از موسسات غیرمجاز، ارتباطاتی با دستگاهها و نهادهای دولتی داشتند. آنها گاه مرتبط با تعاونیهای کارکنان برخی از دستگاهها بودند، گاه با صندوقهای قرضالحسنه موسسات دولتی ارتباط داشتند یا منشأ شکلگیری آنها به نحوی با دستگاه و نهادی دولتی گره خورده بود. تمامی دستگاههای مزبور، بهدلیل اینکه بهطور غیرمستقیم به شکلگیری و رشد این نهادها کمک کردند، مسوولیت دارند و این مسوولیت، تحت سایه قصور هیچ دستگاه دیگری قابل چشمپوشی نیست.
رسانهها و در رأس آنها رسانه ملی مسوولند به خاطر اینکه نهتنها آنگونه که باید در مورد عواقب فعالیت اینگونه موسسات به مردم هشدار ندادند و آگاهی عمومی را ایجاد نکردند، بلکه گاه حتی به محلی برای تبلیغ این موسسات نیز مبدل شدند. این موضوع تا جایی پیش رفت که حتی موجب اعتراض بانک مرکزی نیز شد. این موضوع نیز در سایه مسوولیت بانک مرکزی قابل چشمپوشی نیست و نمیتوان گفت که چون بانک مرکزی مسوولیت دارد، رسانه ملی در قبال این موضوع مسوولیتی نداشت.
سپردهگذاران موسسات غیرمجاز مسوولند. این نکته که آنها از غیر مجاز بودن این موسسات آگاه نبودهاند و به اتکای تابلوی این موسسات و حضور فیزیکی آنها در خیابان، گمان کردهاند که موسسات مزبور مجاز هستند، شاید در بسیاری موارد قابل باور نباشد. تقریبا در همه جای کشور بانکها و موسسات مالی مجاز وجود داشتهاند و امکان سپردهگذاری در آنها برای مردم فراهم بوده است.
سپردهگذاری نکردن در بانکهای مجاز و معتبر کشور و به جای آن، سپردهگذاری نزد موسسات مالی غیرمجاز، قطعا با انگیزه دریافت سود بیشتر انجام شده است و به سختی میتوان باور کرد کسانی که توانایی تحقیق در مورد سود پرداختی بانکها و مقایسه این سودها با یکدیگر را داشتهاند، توانایی انجام تحقیق سادهای در مورد مجوز داشتن یا نداشتن موسسات مالی مزبور را نداشتهاند و نمیتوانستهاند نگاهی به پایگاه اینترنتی بانک مرکزی بیندازند تا مطمئن شوند که بانک مزبور مجوز داشته است یا خیر. سپردهگذاران مسوولند؛ چون دلخوش به این بودند که هر اتفاقی رخ دهد، دولت مکلف است از آنها حمایت کند.
شبکه بانکی به خاطر همکاری با موسسات غیرمجاز مسوول است. موسسات مالی غیرمجاز، از طیف گستردهای از خدمات مالی و بانکی استفاده میکردند. بدون استفاده از خدمات بانکی، رشد آنها تا این حد ممکن نبود.
شاید کمتر دستگاهی به اندازه بانکهایی که به موسسات غیرمجاز خدمت بانکی ارائه میکردند، قابل ملامت باشد. چرا که آنها به کسانی کمک میکردند که تیشه به ریشه خود آنها میزدند. در نهایت، بانک مرکزی نیز مسوول است بهعنوان نهاد نظارتی که باید همگان را متوجه مسوولیت خود میکرد.
بهعنوان دستگاهی که باید اخطارهای خود را با صدای رسا به گوش همه میرساند. بهعنوان نهادی که باید ساختار نظارتی صحیحی را در کشور طراحی میکرد که انجام تخلفاتی با این حد از وسعت و شدت در آن ممکن نباشد.
با این حال، صداهایی که این روزها به گوش میرسد حکایت از آن دارد که مسوولیت بانک مرکزی دیده میشود و همه از آن سخن میگویند، بیآنکه به مسوولیت دستگاهها و نهادهای دیگر آنگونه که باید توجه شود. غافل از اینکه اگر همه چیز در جای خود بود، کوتاهی بانک مرکزی به خودی خود نمیتوانست چنین آثار دامنهداری داشته باشد.