در سال ۱۳۰۴ش دو نفر از بازرگانان اصفهان به نام عطاءالملک دهش و محمدحسین کازرونی با شراکت یکدیگر این کارخانه را در اصفهان پایه نهادند. کارخانه تا سالها فقط پارچههای کلفت سربازی تولید میکرد. بعدها پتوهای پشمی نیز به محصولات کارخانه اضافه شد؛ اما زمینههای حقوقی که در کشور ایجاد شده بود از جمله تصویب قانون تجارت که مشارکتهای مالی را در چهارچوب قانون تعریف میکرد و نیز قانون استفاده از البسه وطنی که خدمتکاران دولت را ملزم به استفاده از پارچههای داخلی مینمود و نیز قانون واگذاری تجارت خارجی مملکت به دولت که کلید دروازههای گل و گشاد تجاری کشور را تنها به دست دولت میسپرد، بیش از پیش ثروتمندان شهر اصفهان را به فکرانداخته بود که سرمایههای خود را به جای تجارت خارجی و خرده تجارت داخلی، در راه صنایع تولیدی به کار بیندازند.
به گزارش سایت نساجی امروز به نقل از دنیای اقتصاد ، به همین خاطر در سال ۱۳۱۱ شرکتی، سهامی عام، به پیشقدمی چند نفر از سرمایهداران اصفهانی تشکیل شد که هدف از آن برپایی یک کارخانه نساجی بود. دو سال بعد در آذر ۱۳۱۳ کارخانه نساجی «ریسباف» به راه افتاد و موجی از شادی و خودباوری را در مردم اصفهان ایجاد کرد.
این آغاز کار بود. در سال بعد شرکت زایندهرود برای برپایی کارخانه زایندهرود به ثبت رسید، مدتی بعد کارخانه شهرضا و سپس نختاب راهاندازی شدند. پس از آن کارخانههای ریسندگی دهش (بعدها نور نام گرفت) و پشمباف برپا گردیدند و آخرین کارخانهای که در دوره پهلوی اول به این گردونه پیوست، صنایع پشم بود. این کارخانههای عظیم آن قدر سریع سربرآوردند که در همان زمان آگاهان و مطلعین شگفتزده شده بودند. مدیر روزنامه اخگر در سال ۱۳۱۵ ش نوشت: «تشکیل شرکتهای پیاپی و تاسیس موسسات بسیار مفید اقتصادی که علیالتوالی در شهر زیبای اصفهان به عمل میآید، راستی نه تنها کلیه اهالی کشور را دستخوش بهت و حیرت ساخته است، بلکه خود ما که زاده این شهر هستیم و از تمام امور و جریانات مادی و معنوی آن خود را آگاه میدانستیم، صراحتا اقرار میکنیم این همه موفقیتی که در تشکیل شرکتها و تاسیس کارخانهها نصیب اصفهان شده است، ما و بلکه تمامی اهالی اصفهان و حتی گاهی خود موسسین شرکتها را دستخوش بهت و حیرت ساخته است.» (روزنامه اخگر، ش۱۱۷۹، ۱۲ مهر ۱۳۱۵)
این کارخانههای معظم که در جنوب زایندهرود سر بر آوردند، اصفهان را در طول مدت پنج سال به یک شهر صنعتی و نساجی تبدیل کردند. بیش از ۱۰ هزار کارگر بهطور مستقیم در این کارخانهها مشغول کار شدند. هزاران نفر دیگر نیز به شکل جانبی از این صنعت منتفع میشدند. کارگران زیادی برای کار به اصفهان روی آورده و شهر به یکباره چند برابر شد. از قبل سود سهام، ثروت زیادی عاید مردم شهر شد.
شهرداری نیز با در آمدها و عوارضی که از قبل کارخانهها نصیبش میشد، توانست شهر را رونقی داده و امور زیربنایی آن، مثل احداث خیابانهای تازه و آسفالت کاری خیابانها را انجام دهد. برای هماهنگی و بازاریابی بیشتر محصولات کارخانهها، اداره صنایع و معادن شهر آغاز به کار کرد و نیز شرکتهایی برای تامین مواد اولیه کارخانهها یعنی پشم و پنبه برپا شدند. بهاین اعتبار از سوی مطبوعات اصفهان «منچستر شرق» لقب گرفت.
د