نرسیده به ورزشگاه «شیرودی» نشانی کوچهای را میگیرم که قرار است ما را به کارگاه تولید مانتو و لباسهای فیک برساند.
«افشاری» صاحب کارگاه است و با کلی رابط و آشنا به او رسیدهایم. در حوالی میدان هفتمتیر تهران علاوه بر مغازه، فروشگاه و پاساژهای مانتوفروشی، کارگاههایی در کوچههای اطراف جاخوش کردهاند که تولیدشان را چند قدم آنسوتر عرضه میکنند. افشاری مرد جوانی است که در بازار، لباس و مانتو با برند «روبرتو کاوالی» تولید میکند.
به گزارش سایت نساجی امروز به نقل از همشهری، ساختمان قدیمی که طبقه اولش را به انبار پارچه بدل کرده و مملو از پارچههای برش خوردهای است که به چرخکارانی بیرون از کارگاه تحویل داده میشود. طبقه بالا، دفتر کار تولیدی است. او میگوید: «بیشتر تولیدیهای لباس زیرزمینیاند. تولیدکنندهها کمتر قدرت آن را دارند که ساختمانی تجاری اجاره کنند و با این وضعیت بازار، در آن کار کنند. تازه اگر ساختمان تجاری پیدا شود! این نوع ساختمانها در تهران بسیار کم و گرانند.» اما لباسها هیچ یک نشانی از جایی که در آن حضور داریم، ندارد.
دلیلش هم ساده است؛ برند خارجی، زودتر در بازار فروش میرود و دیگر قبحی هم در میان خریداران ندارد که پول به جنس تقلبی میدهند. افشاری میگوید دوست دارد برند خود را در بازار تولید کند و اکنون نامی از برندش را در گوشه دیگر لباس میزند تا کمکم در بازار شناخته شود.
به نظرش 95درصد مردم میدانند پوشاکی که تهیه میکنند، خارجی نیست و در همین تولیدیهای خودمان دوخته میشود: «مردم میدانند روبرتوکاوالی نمیخرند، اما باز جنسهای ما فروش میرود. مردم میخرند و تولیدکننده هم استفاده خود را از این فروش میبرد. البته این به معنای آن نیست که جنس بدی تولید و عرضه میشود، بلکه آن لباس، چیزی نیست که نامش را یدک میکشد.»
2 برابر و نیم سود روی هر مانتو
مردم روزانه در مغازههای اطراف میدان هفتمتیر رفتوآمد میکنند و مانتو، روسری و... میخرند. خیلی از مشتریان بهخوبی میدانند که مانتو پوشش ایرانی است و اینکه برندهای خارجی مانند روبرتوکاوالی یا زارا چنین پوششی تهیه کنند، ممکن نیست.
اما انگار همین مارک نیز دلشان را قرص میکند. خانمی که آستینهای کارشده مانتویی را برانداز میکند، میگوید: «مشخص است این مانتوها در ایران دوخته شده اما چارهای نیست. حداقل آن مانتوها که مارک خارجی خورده طراحی بهتری دارد.» دروغی که در ظاهر به خریدار گفته میشود در واقع حقیقتی است که او بهتر از خیلیها از آن مطلع است، اما دروغ را به راست ترجیح میدهد. تولیدکنندهها براین باورند که اگر ایران بتواند دوخت خود را صنعتی کند، میتواند با بسیاری از برندهای دنیا رقابت کند.
افشاری میگوید: «60 درصد پارچهای که وارد بازار ایران میشود، چینی است؛ 5درصد ترک و باقی ایرانی. در این چند سال با بالا رفتن قیمت ارز و دلار به راههای جدیدی متوسل شدهایم. آن تاجری که روزی با یک دلار و 6 سنت میتوانست پارچه به کشور بیاورد، اکنون برای متضرر نشدن با همان قیمت اگر بخواهد پارچه وارد کند، صددرصد جنس بیکیفیتی میآورد.
جنس بیکیفیت یعنی پارچههایی که در تست سلامت به دلیل پلیاستر بالایی که دارند، اجازه استفاده از آنها داده نمیشود. چون باعث بیماری پوستی میشوند و در ایران چنین کنترلی روی پارچهها وجود ندارد. به همین دلیل است که همه نوع جنس وارد بازار پارچه تهران میشود و تولیدکننده هم به تناسب مایحتاج از این بازار تغذیه میشود.»
در چند ردیف تا سقف، چفت در چفت مانتو آویزان شده است. افشاری میگوید: «با مدل برندها کاری ندارند، چون برندها معمولاً مدلهایشان جذاب نیست و تنها ویژگیشان به جنس پارچه و دوخت صنعتیشان است.»
دختری که کفشهای مارکدار به پا دارد مانتویی با مارک روبرتوکاوالی برمیدارد. به او میگویم میداند مانتو دوخت ایران است. تائید میکند و میگوید: «برند روبرتوکاوالی مانتو ندارد و اصلاً مدلهایش جذاب نیست. اما ایرانیاش را هر سال میخرم. هم جنسش خوب است و هم مدلهای متفاوتی دارد.»
میگویم آیا میخواهد بداند اسم ایرانی این برند خارجی چیست که نمیخواهد. ترجیح میدهد گمان کند روبرتوکاوالی وطنی تن کرده «تا با اسامی دیگری» آشنا شود.
اما «محبی» تولیدکننده دیگری است که 3 مغازه و یک کارگاه دارد، تولیداتش را در همان 3 مغازه و چند مغازه دیگر که از او جنس میگیرند، میفروشد.
او میگوید: «برای یک مانتو حداقل 20 هزار تومان پارچه استفاده میشود و 15 هزار تومان پول دوخت است و 10 هزار تومان خرج کار میشود که همان زیپ و دکمه و... است. ما باید روی این مانتو 2 برابر و نیم سود کنیم. تا سال 1387 کاری که 10 هزار تومان برایمان آب میخورد، 25هزار تومان میفروختیم. اینگونه هزینههای تولید هم در میآمد. اما امروز دیگر از این خبرها نیست. چون مانتو 45 هزار تومانی را در نهایت بتوانیم 80 هزار تومان قیمت بزنیم.»
لوگو را که 500 تا 700 هزار تومان طراحی میکنند. اما در این طراحیها مهم این است که لوگو عین اصل برند نباشد و با فیکهای دیگر بازار فرق کند.
همین تفاوت است که جنس را از جنس در بازار متفاوت و مشتری جذب میکند. در این بازار برندهای بسیاری وجود دارد. اما چرا کارگاهها و مغازهها در بورس لباس هفتمتیر و... تهران با وجود کیفیتی که دارند دنبال جعل لوگو و برندهای خارجی هستند؟ فروشنده یکی از این مغازهها که برند زارا را روی پیشانی مغازه دارد میگوید: «اعتماد وجود ندارد. فکر کن بالای سر در نمایندگی زارا در هفتمتیر نامی ایرانی زده شود؛ دیگر کسی سمت این مغازه نمیآید.
وقتی میتوانیم از اعتبار زارا استفاده کنیم؛ چرا باید یک عمر تبلیغ کنیم، بعد هم معلوم نباشد نتیجهاش را ببینیم یا نه.»
حالا دیگر خانههای قدیمی اطراف ورزشگاه شیرودی پر از کارگاههایی است که با نامهای خارجی لباسهای ایرانی تولید میکنند.
مردم میدانند جنس ایرانی میخرند، اما دوست ندارند این حرف مستقیم به آنها گفته شود. تولیدکنندگان هم در این میان، بازار خود را پیدا کردهاند و روی خواسته مشتریان، آنان را به رؤیاهایشان میرسانند. این بازار اما در چند قدمی ورزشگاهی است که مردان و پهلوانان بسیاری را به خود دیده است. آنانی که نشان مردانگی و راستی را در زمانه خود داشتهاند.a