تولید انواع پارچههای کتان، حریر و ... در تاریخ ایران پیشینه داشته و نقاط مختلف ایران بهویژه شهرهای نواحی مرکزی چون اصفهان، یزد و کاشان در تولید پارچههای دستبافت مطرح بودهاند.
این تولیدات خریداران عمدهای در بین طبقات مختلف اجتماعی بهویژه اعیان و اشراف، حتی پس از سرازیری پارچههای خارجی، در بازار ایران داشته است. با رواج تولیدات صنایع نساجی خارجی، صنایع نساجی این شهرها نیز رو به زوال رفت.
به گزارش سایت نساجی امروز به نقل از دنیای اقتصاد، به دلایل اقتصادی و صنفی، تولیدکنندگان پارچه در ایران بسیار دیر درصدد نوسازی تولیدات خویش برآمدند. این عدم استقبال، به رکود صنعت سنتی نساجی در ایران منجر شده و موجب شد صنعت نساجی سنتی ایران قادر به رقابت با انبوه تولیدات خارجی که وارد ایران میشد، نباشد.
از شمار کارخانههای تاسیس شده در سراسر ایران، ۱۷ مورد آن به کارخانجات نساجی اختصاص یافته بود. نساجی عمدهترین صنایع اشتراکی بین بخش دولتی و خصوصی بود که شاید تا حد فراوانی با سیاست متحدالشکلکردن لباس در ایران عصر رضاشاه مرتبط بوده است.
نخستین کارخانه نساجی در سال ۱۳۰۴ در ایران تاسیس شد و بهدنبال آن واحدهای مختلف صنعتی در ارتباط با نساجی از قبیل نخریسی، گونیبافی و ... در یزد، کرمان، کاشان، گیلان و مازندران ایجاد شد. هرچند این کارخانهها از حمایت جدی دولت برخوردار بودند، بسیاری از آنان در چارچوب کارخانجات خصوصی میگنجیدند.
بهعنوان نمونه، کارخانه گونیبافی رشت به ریاست میرحسین غفاری به واسطه حمایت دولت و قانون انحصار تجارت مبنی بر ممنوعیت ورود گونی و کمیابی این کالا دست به گرانفروشی زد که با اعتراض مواجه شد.
صنایع نساجی در کنار سایر صنایع تاسیسی رضاشاه طی جنگ جهانی دوم با مشکلات عدیده و رکود ناشی از جنگ و اشغال به اضافه فرسودگی ماشینآلات، کمبود قطعات یدکی و عدم امکان ورود آن و مسائل کارگری از این دست مواجه شد. خروج شاه از کشور و تزلزل سیاسی دولت و مجلس، حضور متفقین و عدم کنترل واردات سبب شد که در فاصله سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ کالاهای تولید نساجیهای خارجی کشور را فراگیرد و ارز فراوانی از کشور خارج شود.
این روند سبب شد در سال ۱۳۳۰ کارخانههای نساجی بهویژه نساجی شاهی و حریربافی چالوس با شورشهای کارگری فراوانی روبهرو شده و چرخه تولید در آنها متوقف شود. با پایان کشمکشهای سیاسی و تثبیت دگرباره امور، با آغاز برنامه عمرانی اول در سال ۱۳۳۴ (بعد از کودتا)، اصلاحاتی در صنایع نساجی روی داد که به حیات مجدد و خودکفایی این صنایع در ایران منجر شد.
از سال ۱۳۲۰، ایران دارای ۲۰۰ هزار دستگاه نساجی پنبه و ۲۲۰۰ کارگاه بود که ۱۰ هزار تن نخ پنبهای و ۲۵۰۰ متر پارچه تولید میکرد و ۲۵۶۰۰ دستگاه نساجی و ۷۰۰ کارگاه تولید نخ و پشم داشت.
این وضعیت با آغاز طرح عمرانی با خرید ماشینآلات نوین و استخدام متخصصان خارجی بهبود یافت. رشد صنعت نساجی در دهه ۴۰ که به نظر برخی یک انقلاب صنعتی کوچک در ایران رخ داده بود، به اوج خود رسید. ایران در سال ۱۳۴۵ از واردات پارچه نخی بینیاز شد.
سود ناشی از کارخانجات نساجی از جنبههای گوناگون قابل بررسی است. این صنعت در دهه ۴۰ علاوه بر اشتغالزایی و جلوگیری از خروج ارز از کشور، با سود مناسبی روبهرو بوده و در کنار کارخانجات نساجی، سازمانهای آموزشی و رفاهی برای کارگران آن تاسیس شد.
هرچند در دوران پهلوی اول، صنایع نساجی به استثنای شمال ایران در سایر نقاط چون یزد، کرمان و مشهد، اغلب با سرمایه خصوصی اداره میشد، اما حمایتهای دولتی موجب تداوم و پویایی آن بوده است. در جریان انقلاب سفید پهلوی دوم، یکی از اصول آن فروش کارخانجات دولتی بود و نساجی از نفوذ دولت خارج و بهعنوان کارخانجات سهامی مطرح شد.
هرچند احداث کارخانجات و راهآهن بخش عمده بودجه دهه نخست سلطنت رضاشاه را به خود اختصاص داده بود، صنایع ایران بهویژه در مقایسه با برخی کشورهای همسایه چون ترکیه، چندان رشدیافته نبود.
برخی بر این نظرند که دستاوردهای رضاشاه در زمینه صنایع نامتناسب بوده و تاسیس کارخانهها استراتژی مناسبی نداشته و این طرحها بیش از سودآوری، پرهزینه بوده است، امری که با توجه به استقبال از این صنایع صحت آن را به دشواری میتوان تایید کرد.
تلخیص از مقاله «عوامل موثر بر رشد صنایع نساجی مازندران در عصر پهلوی»، نویسنده: زمانه حسننژاد، پژوهشنامه تاریخ اجتماعی و اقتصادی،۱۳۹۳.