برخلاف بسیاری از صنعتگران نساجی که به «خودتحریمی» اعتقاد دارند، از واژه «دشمن تحریمی» استفاده میکند و میگوید: « یعنی دشمنیای که برخی وزرا با تولید و صنعت دارند به مراتب سهمگینتر و جدیتر از تحریمهای خارجی است. وزیرانی که اگر عملکرد خوبی داشتند در وزارتخانه متبوع خود میمانند و به جای دیگر منتقل نمیشدند!»
به گزارش سرویس خبر و گزارش نساجی امروز، مهندس اخوان مقدم که نسل سوم از یک خانواده بزرگ نساج است، ضمن انتقاد به عملکرد برخی مدیران دولتی و آشفتگی وضعیت تولیدی و اقتصادی کشور، میگوید : ژن خوب یعنی با دستان خالی، بدون اتصال به نهادهای دولتی و استفاده از رانتهای اطلاعاتی، زمینه اشغال صدها نفر از هموطنان را به وجود آورده باشد.»
به گفته مدیرعامل پشم بافی گل نثار، صنعت نساجی ایران میتواند خودکفا باشد به شرط عدم دخالت دولت و دولتمردان در اقتصاد، تولید و صنعت...
به دور از حاشیه و هیاهو، به تولید با جدیت و پشتکار ادامه میدهد و با قاطعیت اعلام میکند «حاضرم در این مسیر از جانم نیز بگذرم. افتخار ماست که لباس تولید ما بر تن ژن خوبها! نمیرود... افتخار میکنم برای جامعه ایرانی تولید میکنم، مردمانی از جنس خودمان نه مدعیان داشتن ژن خوب!!» مشروح این مصاحبه را ملاحظه میکنید:
*نساجی امروز: از آغاز فعالیت شما در صنایع نساجی، این گفتوگو را آغاز میکنیم...
متولد سال 1334 در اصفهان و نسل سوم از یک خانواده نساج هستم. پدر بزرگ پدریام در ابتدای بازار اصفهان به رنگرزی نخ میپرداختند، پدر بزرگ مادریام موسس کارخانه بافندگی سلامت (و بعدها حریربافی سلامت) بودند که یکی از الگوهای زندگیام محسوب میشوند. زمینه فعالیت پدرم نیز رنگرزی و فروش پارچه بود. دوران تحصیلم را در مدارس اسلامی تهران گذراندم. سال 1353 در دانشگاه کار اصفهان مشغول تحصیل شدم. بین تحصیل دانشجویان این دانشگاه باید دوره کارآموزی و کارورزی را به مدت سه سال میگذراندند و به این ترتیب تار و پود زندگیام با تار و پود نساجی عجین شد.
در دوران کودکی و در دوره تحصیلات ابتدایی تا دیپلم، هنگام تعطیلات تابستانی به کارخانه پدر بزرگ مادریام میرفتم و حتی چند ساعتی با ماشینهای ماسوره پیچی قدیمی کار میکردم. به این ترتیب علاقه به نساجی به تدریج در وجودم شکل گرفت و در سال 1354، همزمان با تحصیل در دانشگاه در شرکت وطن اصفهان، شرکت صنایع پشم، شرکت پارس فاستون و کارخانه قدس اصفهان که همگی از تولیدکنندگان خوشنام فاستونی در ایران شناخته میشدند، کار کردم. سال 1364 و پس از اتمام خدمت سربازی، یک کارگاه بافندگی با ماشینآلات ساخت اصفهان راهاندازی کردم.
*نساجی امروز: به فعالیت در کارخانههای معتبر و مطرحی مانند وطن، پارس فاستون و ... اشاره کردید. پیش از انقلاب وضعیت تولید، توزیع و فروش محصولات در این کارخانهها چگونه بود و به طور کلی صنعت نساجی ایران در چه شرایطی به سر میبرد؟
وضعیت تولید بسیار عالی بود و بسیاری از مدیران سازمانها و صنایع آن زمان را افرادی میهن پرست میدانم که امروز جایشان در صنایع نساجی ایران خالی است. به یاد دارم در گزارشات مدیران سابق گفته شد برای حل مشکل یکی از کارخانههای معتبر فاستونی بافی در دهه 40، نخست وزیر وقت شخصاً به یکی از تجار بزرگ بازار تماس گرفت و از وی خواست محصولات این کارخانه را خریداری نماید.
در آن زمان فساد موجود در سیستم، نسبت به امروز بسیار بسیار اندک بود. شاید بعضی از مسئولان ارشد برای انجام برخی امور، 5 درصد رشوه میگرفتند اما امروز به جرأت میتوان گفت کل سرمایه یک کارمند نه چندان بلند پایه برخی نهادهای دولتی از ما ( تولیدکنندگان) بیشتر است!
متأسفانه فساد سراسر کشور را فرا گرفته است و مسئولان نمیخواهند این واقعیت را قبول کنند. گویی فساد جزئی از روند قانونی بسیاری از فعالیتهاست! و ما هم مانند سایر شرکتها شدیداً با آن دست و پنجه نرم میکنیم و چوب لای چرخ تولید همین افراد میگذارند.
آن سالها کسبه بازار با مشکل مالی خاصی روبرو نبودند و اغلب بدهی بانکی نداشتند. اگر هم اتفاقی برای یکی از کسبه میافتاد، مورد حمایت سایر همکاران قرار میگرفت و مشکلش به نحوی رفع میشد.
*نساجی امروز: سال 1364 چگونه به فکر راهاندازی کسب و کار مستقل افتادید؟ شما که سابقه فعالیت در کارخانههای معتبر داشتید و میتوانستید مدارج ترقی را در آن شرایط با سرعت طی کنید؟
از ابتدا تصمیم داشتم کارخانهای در اصفهان راهاندازی کنم و نوع فعالیت کارخانه ریسندگی و بافندگی میهن باف اصفهان، سرمشق خوبی برای آینده کاریام شد به طوریکه کارخانه پشمبافی گل نثار، کارخانه به روز شده و مدرن با ظرفیت بالاتر میهن باف است. ابتدا به صورت کارگاهی فعالیت مستقلم را شروع کردم. سال 1367 کارخانه پشمبافی گل نثار را به اتفاق زندهیاد پدرم خریداری نمودیم و از آن زمان تاکنون بهعنوان مدیرعامل این مجموعه به تولید پارچههای فاستونی و شبه فاستونی به فعالیت ادامه میدهم.
پشم بافی گل نثار در سال 1367، فقط دو هزار متر مربع زمین و 500 متر تأسیسات داشت. پس از خرید کارخانه، ماشینآلات موجود در کارگاه را به آنجا منتقل کردیم و نوگرایی بهعنوان اولویت نخست کارها مدنظر قرار گرفت.
سال 1370 از طریق وزارت صنایع وقت، مجوز واردات 18 دستگاه بافندگی از اروپای شرقی را اخذ نمودیم. سال 1377 متوجه شدیم ماشینآلات موجود بازدهی مدنظر را ندارند لذا ماشینآلات جدید از کمپانیهای معتبر مانند زاورر، سومت و ... جایگزین شدند و روند نوسازی و بازسازی خطوط تولید کارخانه تا سال 1387 با جایگزینی ماشینهای پیکانول ادامه داشت.
رقیب اصلی ما فاستونیهای چینی بود و مانند اکثر شاخههای صنعت نساجی امکان رقابت با محصولات چینی را نداشتیم دلیل این عدم موفقیت حرکت نابخردانهای است که برای چهارمین بار طی 40 سال گذشته، شاهد آن هستیم؛ یعنی سرکوب قیمت ارز... اگر نرخ ارز هر ماه براساس تورم نقطه به نقطه محاسبه میشد و به پیش میرفت، چنین وضعیت آشفتهای به وجود نمیآمد و چین نمیتوانست وارد میدان تولید و بازار ما شود. این (سرکوب نرخ ارز) خیانتی بود که متأسفانه مسئولان انجام دادند و ما به همین دلیل بهعنوان تولیدکننده و یک شهروند ایرانی، مدیران وقت و گذشته را وطنپرست نمیدانیم.
کالاهای چینی در ابتدا کیفیت خوبی نداشتند اما آنقدر به رشد و توسعه واحدهای تولیدی خود پرداختند که امروز به کشورهای اروپایی و آمریکایی نیز صادرات موفق دارند و به نوعی بازار دنیا را نیز به تسخیر محصولات باکیفیت خود درآوردهاند. ( کار نیکو کردن از پر کردن است.)
سال 1388 واحد تحقیق و توسعه (R&D) با همکاری یکی از فارغالتحصیلان دانشگاه صنعتی اصفهان (خانم مهندس عسگری) در کارخانه آغاز به کار کرد. ایشان سه ماه به تحقیق و پژوهش در مورد ماشینآلات مورد استفاده کارخانههای فاستونی بافی دنیا پرداخت و همین موضوع انگیزهای شد تا به یکی از کارخانههای معتبر فاستونی بافی در چین پیشنهاد همکاری مشترک بدهیم. خوشبختانه این پیشنهاد مورد استقبال آنان قرار گرفت.
طی بازدید دقیق و دو ساعته از این کارخانه، متوجه گستردگی کار و بهرهگیری از آخرین تکنولوژیهای موجود در صنعت فاستونی بافی شدم. یکی از ماشینآلات با 700 پیک در دقیقه کار میکرد در حالیکه سرعت ماشینآلات ما 300 پیک در دقیقه بود!
در روند تولید از روش ایرجت (و نه راپیر) استفاده میکردند و از کارشناسان توانمند ایتالیایی و اروپایی بهره میگرفتند لذا تصمیم گرفتیم ماشینآلات جدید به اندازه نیاز کارخانه خریداری نماییم؛ در حال حاضر دستگاههای ما با راندمان بالا فعال میباشند و 350 نفر در کارخانه پشمبافی گل نثار مشغول کار هستند.
یکی دیگر از سیاستهای کاری ما، الگوبرداری از سایر صنایع است به خصوص پالایشگاهی در نزدیکی کارخانه ما قرار داشت که بدون توقف و تعطیلی به کار ادامه میداد. اغلب کارخانههای کشور 264 روز کار میکنند. پنجشنبهها، دو هفته یکبار تعطیل هستند و تعطیلات رسمی آنها نیز کار را متوقف میکنند پس میتوان نتیجه گرفت تولید و صنعت کشور عملاً رو به نابودی پیش میرود در حالیکه کارخانههای موفق دنیا 4 شیفته کار میکنند، یک شیفت استراحت دارند و تعطیلات آخر هفته یا تعطیلات رسمی برایشان معنایی ندارد. این سیاست را در پشم بافی گل نثار اجرا کردهایم و باعث شد نیروهای بیشتری را در واحد بافندگی اضافه نماییم و حجم تولید حدود 30 درصد افزایش یافت.
بخشی از تولیدات ما به طور مستقیم و غیر مستقیم (به صورت ریالی) به عراق صادر میشد اما با توجه به قوانین جدید در زمینه بازگشت ارز، صادرات را متوقف کردیم.
اگر به جای برخی از مسئولان و وزرا، کودکان را بر مناصب اداری میگذاشتند، شرایط به مراتب بهتر از امروز بود! برخی وزیران هیچگونه اطلاعی در مورد تولید، صنعت و اقتصاد ندارند و پس از استیضاح، به عنوان وزیر یک وزارتخانه دیگر منصوب میشود. گویی کشور، کودکستان یا محل بازی به اصطلاح دولتمردان است! تولید و صنعت با سفره مردم سر و کار دارد.
آیا کسی که کوچکترین اطلاعات، دانش فنی و تجربهای در بخشی که منصوب میشود؛ ندارد؛ در کار خود به موفقیت خواهد رسید؟!!! این بزرگترین خیانت به کشور است که افراد ناآگاه و بیتجربه نسبت به تولید بهعنوان تصمیمگیران ارشد انتخاب میشوند و انتظار داریم که وظایف خود را به نحو احسن انجام دهند.
متأسفانه وزیران از یک گروه محدود انتخاب میشوند و مرتب از مدیریت این سازمان به مدیریت نهاد دیگر منتقل میشوند بدون اینکه توجهی به شایسته سالاری، بهکارگیری تخصص نیروهای متعهد و توانمند شود. طی 40 سال اخیر سن چنین مدیرانی بالا رفته و قادر به برنامه ریزی و مدریت موفق نیستند و نسل جوان این مدیران دولتی نیز به حدی این امر برایشان مشتبه شده که فکر میکنند ژن خوب هستند!
پیشنهاد میکنم چنین مدیرانی حتماً «کتاب بیشعوری- نوشته خاویر کرمنت » را مطالعه نمایند. این کتاب در دولتهای نهم و دهم، اجازه چاپ نگرفت ولی جالب است پس از صدور مجوز نشر، به چاپ هفدهم رسید! در کتاب مذکور عنوان شده «اگر فکر میکنید دور سرتان هاله وجود دارد، یا از ژن خوب و به اصطلاح تافته جدا بافته هستید، مطمئن باشید که بیشعورید! » فرزندان این قبیل مسئولان که مدیران آینده این کشور هستند؛ چه دیدگاهی به تولید دارند و تولیدکنندگان چگونه میتوانند در دوران زمامداری آنان، به فعالیت امیدوار و خوشبین باشند؟
ما تولیدکنندگان چنین افرادی را فاقد تفکر و تعقل میدانیم نه صاحبان ژن خوب و باشعور! آنها از طریق رانت به اطلاعات روز دسترسی دارند و از آن سوءاستفاده میکنند و بر این باورند که مغز متفکرند! در حالیکه مغز آنان فسیل است و حتی پدران آنها به دلیل فعالیت در محیط بسته فکری، به جمود فکری رسیدهاند.
مدتی پیش یکی از مقالات روزنامه دنیای اقتصاد به بررسی «ساخت چین از تولد تا بلوغ» پرداخته بود. تصور میشد چین از مشاورین اروپایی و آمریکایی در پیشبرد امور بهره میگیرد اما در واقع، نسل جوان تحصیلکرده چینی با استفاده از مشاوران خبره، پیشتاز رشد چین هستند.
پیش از انقلاب، مجبور بودیم کتاب انقلاب سفید را بخوانیم و امتحان دهیم. یکبار از معلم این درس، پرسیدم: «چه زمانی از نظر رشد و توسعه به آمریکا خواهیم رسید؟» وی قاطعانه پاسخ داد: «هیچوقت!» این تفکر هنوز در دستاندرکاران کشور وجود دارد که هیچگاه به رشد و توسعه نمیرسیم... اما کشوری مانند چین ثابت کرد که میتواند.
اگرچه ما موشک ساختیم اما کشوری که موفق به ساخت موشک شده چگونه توان مقابله با قاچاق را ندارد؟!! حرکت نادرست دیگر که جامعه را به گداپروی سوق داد، اعطای یارانه بود که بدون مطالعه و تقسیمبندی اقشار مختلف جامعه به مردم آن هم به نام پول امام زمان (عج) یارانه پرداخت شد! قطعاً کسی که به کشور خود خیانت کند و بیش از حق خود، منابع مالی بگیرد، مورد لعن حضرت ولیعصر قرار خواهد گرفت.
در دولت تدبیر و امید، یارانه خود را قطع کردم و اصلاً از انجام این کار ناراحت یا پشیمان نیستم زیرا معتقدم برکت زندگیام بیشتر شده و پول بینالمال را بیهوده مصرف نکردهام.
مطلب دیگر اینکه امروز نه تنها هیچ یک از نمایندگان و دولتمردان ما اقتصاد دان نیستند بلکه به تفکرات و دیدگاههای بسیار مترقی و منطقی اقتصاد دانانی مانند آقایان دکتر ادیب، دکتر ایمانی راد، دکتر رنانی و امثالهم هیچ توجهی نمیشود.
برای مثال در یکی از جلسات آقای دکتر ایمانی راد، 15 پیشنهاد برای خروج کشور از بحران اقتصادی مطرح شد که همگی قابل تأمل و اجرا هستند. به اعتقاد من باید مجلسی شکل بگیرد که در آن قوانین و مقررات ضدتولید حذف شود و هیچ قانون جدیدی نیز به تصویب نرسد. اگر یک دوره مجلس فقط به حذف قوانین ضد تولید که در این 40 سال تصویب شده، بپردازد؛ قطعاً کشور نجات خواهد یافت.
برخلاف بسیاری از همکاران که به «خودتحریمی» اعتقاد دارند من به «دشمن تحریمی» فکر میکنم. یعنی دشمنیای که برخی وزرا با تولید و صنعت دارند به مراتب سهمگینتر و جدیتر از تحریمهای خارجی است. وزیرانی که اگر عملکرد خوبی داشتند در وزارتخانه متبوع خود میمانند و به جای دیگر منتقل نمیشدند! آیا گناه این قبیل افراد کمتر از مفسدین و اخلاگران اقتصادی است که چند ماه پیش اعدام شدند؟!!!
اصولاً به دلیل عدم صلاحیت و سوءمدیریت این وزیران است که چنین افراد فاسدی در کشور به وجود میآیند؛ به همین دلیل در مسیر کاری خود به گفتههای فرهیختگان اقتصادی گوش میسپارم و اهمیتی به شعارهای دولتمردان نمیدهم. صبحها با نگرانی و دغدغه ناشی از تصویب قانون جدید بیدار میشویم و مرتب اخبار را دنبال میکنیم تا بدانیم امروز چه نقشهای برای ما کشیده میشود!
معتقدم برخی مسئولان به جمود فکری رسیدهاند. اکثرشان تصور میکنند ژن خوب هستند یا هاله دور سرشان است! اینان عقب افتادگان جامعه هستند. در کشورهای دیگر اقلیت هوشمند بر اکثریت مدیریت میکنند در کشور ما وضعیت چگونه است؟! به اعتقاد من ژن خوب یعنی با دستان خالی، بدون اتصال به نهادهای دولتی و استفاده از رانتهای اطلاعاتی، زمینه اشغال صدها نفر از هموطنان را به وجود آورده باشد. به راستی اداره کارخانههای تولیدی در این شرایط هنر بسیار بزرگی است که مدیران بخش خصوصی از آن بهرهمند هستند، تولیدکنندگانی که دستشان در جیب خودشان (و نه جیب بیت المال) است!
*نساجی امروز: وضعیت صنعت نساجی را چگونه ارزیابی میکنید؟
در تأمین مواد اولیه داخلی و خارجی با مشکلات فراوان مواجهیم. مسئولان چینی، مواد اولیه مختلف مانند پشم مورد نیاز یک سال صنعتگران خود را تهیه و با قیمت ثابت به بازار عرضه مینماید ما از زعمای قوم خود انتظار نداریم چنین اقدامی انجام دهند اما حداقل میتوانند خرید مواد اولیه برای واحدهای ریسندگی را تسهیل نمایند.
*نساجی امروز: چرا تعداد کارخانههای تولید فاستونی در کشور اندک است؟
چون محصولی تخصصی، پیچیده و هزینه بر است. البته تولیدکنندگان فعلی با توجه به ظرفیت خود میتوانند حجم تولید را افزایش دهند اما با مشکلات جدی در زمینه تهیه مواد اولیه روبرو هستند. پشمبافی گل نثار تا امروز به دشواری مواد اولیه خط تولید را تأمین کرده اما نمیدانم تا چه زمانی توان ادامه تولید را خواهیم داشت...
*نساجی امروز: دیدگاه شما در مورد بازگرداندن ارز حاصل از صادرات چیست؟
فکر میکنم فقط مجتمعهای پتروشیمی که حجم بسیار سنگینی از صادرات کشور را به خود اختصاص میدهند، باید مشمول این قانون شوند. آنان موظفند در قبال سوبسید گاز مصرفی و سایر سوبسیدها که از دولت دریافت میکنند، ارز حاصل از صادرات را بازگردانند و بقیه را مستثنی کنند؛ این کار به نفع ملت و تولید است.
*نساجی امروز: به بهبود شرایط امیدوار هستید؟
متأسفانه خیر! مگر اینکه انسانها بتوانند به صورت آزادانه نظرات و افکار خود را ابراز نمایند و یا مجال انتقاد به عملکرد مسئولان دولتی یا نمایندگان مجلس را داشته باشند. شرایط امروز را به مراتب نامساعدتر از دوران جنگ میدانم زیرا در زمان جنگ مشکل نقدینگی وجود نداشت، تولید، توزیع و فروش در مسیر صحیح انجام میشد، کارگران سر ماه حقوق میگرفتند، کارخانهها سودآور بودند و میتوانستند بدهیهای گذشته خود را بپردازند.
امروز مسئولان با افتخار عنوان میکنند مشکلات مالی موسسات قرضالحسنه و بانکهای ورشکسته را حل کردهاند، اما چگونه؟ با استقراض از بانک مرکزی! آیا این راهکار منطقی و سنجیده است و سایر کشورها چنین اقدامی انجام میدهند؟!!! این که وارد کردن دست یکسری آدم ( که حتی سواد در سطح دیپلم را نداشتند و مجوز گرفتند و حالا به اصطلاح به ریش ملت میخندند) در جیب مردم بود!
توجه داشته باشیم که از ابتدای انقلاب تاکنون نرخ تورم بین المللی، حدود 6/2 درصد بوده است در حالیکه شاهد افزایش چندبرابری تورم در ایران هستیم. مشابه این بحران را ترکیه هم تجربه کرده و به خوبی میتوان از تجربه آنان درس گرفت اما برای اینکه ثابت کنیم منحصر به فرد و نخبه هستیم؛ توجهی به تجارب دیگران نداریم.
ترکیه هر فصل به بررسی میزان تورم کشور خود میپرداخت و حقوق کارگران و کارمندان را براین اساس افزایش میداد اما برای مثال پارچه واحدهای مشابه ما را چه کسانی استفاده میکنند؟ ژنِ خوبها؟ آنها که خریدار برندهای خارجی هستند و توجهی به تولیدات داخلی ندارند؛ هرچند افتخار ماست که لباس تولید ما بر تن آنها نمیرود... افتخار میکنم برای جامعه ایرانی تولید میکنم، مردمانی از جنس خودمان نه مدعیان داشتن ژن خوب!!
*نساجی امروز: پیش بینی شما از شرایط آینده؟
چین و هند به جای پرداخت بدهیهای خود به ایران با دستاندازیهای زیادی که مدیران وقت میکنند ما را از دریافت یوان و روپیه محروم میکنند تا بتوانند در آینده محصولات بیکیفیت و بیارزش آنها را توسط ژن خوبها به کشور سرازیر کنند آنها نیز این کالاهای بنجل را وارد بازار کشور میکنند؛ بعد هم افتخار میکنند که بدهی ایران را تصفیه کردهایم!
در صورتیکه این کار یک خیانت بزرگ و نابخشودنی به ملت ایران است. نمیگذارند ارز در مسیر سالم حرکت کند، دست و پاهای تولیدکننده را میبندند تا از دیگر ارزها استفاده کنند و یا ارز کشورهای دیگر مواد اولیه تهیه نمایند و بازار مملو از اجناس بیکیفیت و غیرضروری شود.
*نساجی امروز: و مطلب پایانی؟
بهعنوان یک تولیدکننده به دور از حاشیه و هیاهو، به تولید با جدیت و پشتکار ادامه میدهم و وامدار دولت یا دولتمرد خاصی هم نیستم، سهم خود را در رشد و ارتقای صنعت نساجی کشور ایفا میکنم و حتی حاضرم در این مسیر از جانم نیز بگذرم.
خداوند را شاکرم در خانوادهای بزرگ شدهام که کسب روزی حلال را بزرگترین افتخار خود میداند. زمانی که کارگران وارد کارخانه میشود، خداوند را از صمیم قلب شکر میکنم که به من توان ایجاد و حفظ اشتغال هموطنانم را عطا کرده است.
به لطف خداوند در این شرایط نامساعد اقتصادی، ریزش نیرو نداشتهایم، حتی به اجرای طرحهای توسعه کارخانه نیز فکر میکنیم و اگر قوانین ضد تولید به ما فرصت دهد، امکان اشتغالزایی مستقیم برای 500 نفر را خواهیم داشت.
از فعالیت در صنعت نساجی به هیچ عنوان پشیمان نیستم و اگر به گذشته بازگردم، باز هم نساجی را انتخاب خواهم کرد اما این بار واحدی را نیز در چین راهاندازی میکردم تا از سود آنجا بتوانم پشم بافی گل نثار را حفظ نمایم.
مطلب آخر اینکه صنعت نساجی ایران میتواند خودکفا باشد به شرط عدم دخالت دولت و دولتمردان در اقتصاد، تولید و صنعت...