امیرکبیر تلاش کرد تا از تضییع حقوق عموم جلوگیری کند. تضییع حقوق عموم مردم هم با روشهای متفاوتی انجام میشود.
در گذشته این تضییع از طریق غارت اموال و بعدها دستکاری وزن سکهها انجام میشد، اما امروز راههای آن عوض شده است. امروز میدانیم ۷۰ درصد حجم نقدینگی اقتصادمان در پنج سال گذشته ایجاد شده است؛ یعنی پیوسته تصمیم گرفته اند پول چاپ کنند و مشکلات خودشان را برطرف و فشارش را مردم تحمل کنند، درحالیکه باید به سمت مدیریت هزینهها حرکت میکردند که البته کار بسیار دشواری است. این همان کاری است که امثال امیرکبیر انجام دادند.
پنجشنبه گذشته جلسه هفتگی مؤسسه مطالعات دین و اقتصاد در تهران با حضور علی رضاقلی، پژوهشگر و مورخ برجسته، با عنوان «چرخههای شوم تاریخ و توسعهنیافتگی در ایران» برگزار شد.
در این نشست که به بهانه سالگرد شهادت میرزاتقیخان امیرکبیر برگزار شد، رضاقلی با ذکر خاطراتی از دوران فعالیتش در وزارت نفت و همچنین روایتهای تاریخی از تلاش چهرههایی مانند امیرکبیر، قائممقام و مصدق برای اصلاحات اقتصادی و اداری در ایران به این نکته اشاره کرد که اصلاحات در ایران همواره هزینه سنگینی برای مصلحان داشته است و افرادی که تلاش کرده اند تا از تضییع حقوق عموم مردم جلوگیری کنند، معمولا با سختی و مقاومتهای بسیار روبهرو شدهاند.
مقاومت در برابر اصلاحات
به گزارش سایت نساجی امروز به نقل از عصراقتصاد، رضاقلی در ابتدای این نشست با یادآوری این نکته که همواره در مقابل اصلاحات در ایران مقاومتهایی وجود داشته و این یک مشکل تاریخی در ایران است، گفت: «در همین وزارت نفت که با نظم ترین وزارتخانه کشور بود و توسط انگلیسیها اداره میشد، برای یک ساعت کار مفید چارت سازمانی میکشیدند. سال ۶۳ وزیر را مجاب کردیم که این یک ساعت را دو ساعت کنیم، اما تا کارمان را شروع کردیم عکسالعملها هم شروع شد و چنان شدت گرفت که برنامه اصلاحیمان را متوقف کرد. این موضوع را از آن جهت عرض میکنم که در طول تاریخ کشور ما برنامههای اصلاحی همیشه با مقاومت روبهرو بوده و اغلب به همین دلیل ناکام ماندهاند.»
امیرکبیر نیز در دورانی تاریک دست به اصلاحات زد و به این دلیل مصیبتهای زیادی را متحمل شد که من با خواندن آنها بارها گریه کردهام و شاید یکی از دلایلی که کتاب «جامعهشناسی نخبهکشی» ام که درباره امیرکبیر، قائممقامفراهانی و مصدق است، به چاپ چهلویکم رسیده همین است که آن احساسات من در کتاب بروز پیدا کرده و نشاندهنده اقبال مردم به این شخصیتهاست که بر سر آرمان و برنامههای اصلاحی خود جانشان را گذاشتند. مصدق تبعید شد و امیرکبیر و قائممقام نیز شهید شدند. کاری که امیرکبیر کرد، با نخستوزیران پیشین بسیار متفاوت بود و به دلیل شناختی که از ایران، خاندان قاجار و جامعه ایرانی داشت برنامههایی طراحی کرد که میتوانست عملی شود.
امیرکبیر تلاش کرد تا از تضییع حقوق عموم جلوگیری کند. تضییع حقوق عموم مردم هم با روشهای متفاوتی انجام میشود. در گذشته این تضییع از طریق غارت اموال و بعدها دستکاری وزن سکهها انجام میشد، اما امروز راههای آن عوض شده است. امروز میدانیم ۷۰ درصد حجم نقدینگی اقتصادمان در پنج سال گذشته ایجاد شده است؛ یعنی پیوسته تصمیم گرفته اند با چاپ پول مشکلات خودشان را بر طرف و فشارش را مردم تحمل کنند، درحالیکه باید به سمت مدیریت هزینهها حرکت میکردند که البته کار بسیار دشواری است و این همان کاری است که امثال امیرکبیر انجام دادند.
خوابهای میلیونی
رضاقلی در بخش دیگری از سخنانش با ذکر خاطرهای عجیب از دوران فعالیتش در وزارت نفت گفت: به یاد دارم در دوران فعالیتم در وزارت نفت به صورت کاملا اتفاقی متوجه شدم یک شیفت شب وجود دارد که کارمندان آن، شبها هیچ کاری نمیکنند و میخوابند و حقوقشان را هم میگیرند؛ یعنی ۱۱ سال حقوق گرفته بودند بیآنکه کاری انجام دهند.
درواقع این افراد قرار بود بارگیریهای شیفت شب را انجام دهند، اما در عمل اصلا بارگیریای در کار نبود و این افراد از ساعت هشت شب وارد آن پالایشگاه میشدند و تا ساعت هشت صبح راحت میخوابیدند و ۱۱ سال هم هیچکس متعرض نشده بود. من رفتم تمامی اسناد و مدارک مرتبط را جمعآوری کردم، یک شب هم با کمک رئیس حراست آن مجموعه از دیوار بالا رفتیم و این عزیزان را از خواب بیدار کردیم و کارتهای شناساییشان را گرفتیم. طبق محاسباتی که آن زمان انجام دادیم، خواب این دوستان ۳۳۰ میلیون تومان برای دولت هزینه داشت.
همان زمان قیمت شرکت سیمان لوشان که میخواستیم برای صندوق بازنشستگی شرکت نفت بخریم ۳۰۰ میلیون تومان بود؛ یعنی به اندازه ارزش یک کارخانه سیمان در گوشه یک تأسیسات یک مجموعه دولت، خوابیده بودند و هیچکس هم اهمیتی نمیداد. به محض اینکه تصمیم گرفتم با این موضوع برخورد کنم، از همان وزارت نفت تا مجلس و اینطرف و آنطرف دشمن پیدا کردم. آن قدر دردسر درست کردند که وزیر وقت نفت صدایم کرد و گفت: من را با این جماعت درگیر نکن و ورود من به آن تأسیسات را بهکلی قدغن کرد. حالا دیگر خودتان تصور کنید بر سر قائممقام و امیرکبیر و مصدق چه آمده است.
مدیریت هزینهها بسیار سخت است
رضاقلی در ادامه سخنانش با ذکر روایتهای تاریخی از مدیریت هزینهها و توجه به بیتالمال ازسوی امیرکبیر و شخصیتهای ملی دیگر مانند مصدق، گفت: مصدق از لاهه برگشته و در مسیر متوجه شده بود مردم خیابانها را به افتخار پیروزی ملیشدن نفت چراغانی کردهاند. از مسئول بودجه نخستوزیری پرسیده بود چه کسی خرج این چراغانی را داده؟
آن مسئول جواب داده بود که مردم خودشان هزینه کرده اند فقط در جنوب شهر چند نفر مراجعه کردند و گفتند پول ندارند و من هزینه چراغانی را دادم. مصدق همانجا روی پلههای ساختمان نخستوزیری مینشیند و از حساب شخصیاش آن مبلغ را چک میکشد و به آن فرد میگوید سریعا این را به حساب نخستوزیری بریز. در تاریخ آمده که قائممقام حتی مبلغ ۱۰ تومانی را که شاه به باغبانش داده بود، پس گرفته بود.
این مدیریت در هزینهها همان کاری است که هر مدیری نمیتواند انجام دهد وگرنه کار سختی نیست که یک مؤسسه اعتباری هزاران میلیارد تومان از پول مردم را بالا بکشد و ضرر سپرده گذاران دوباره از جیب مردم جبران شود.
امیرکبیر اگر امیرکبیر شد بهخاطر این بود که بسیاری از حقوق های برزمینمانده دولت مانند مالیاتهایی که افراد بانفوذ پرداخت نمیکردند وصول کرد و حقوق بسیاری از افراد بانفوذ را که خدمتی به مردم نمیکردند قطع کرد؛ البته چنین کاری هزینه زیادی برای فرد مصلح دارد. به یاد دارم دکتر مجتهدی روایت میکرد زمانی که رئیس دانشگاه ملی شدم به حسابها را بررسی کردم و متوجه شدم ۱۰ نفر از چهرههای سرشناس ماهی پنج هزار تومان از دانشگاه ملی حقوق میگیرند، درحالی اصلا ارتباطی با دانشگاه ندارند. این حقوق را که قطع کردم. «اعلم» تماس گرفت و گفت: حقوق اینها را چرا ندادی؟ گفتم اصلا اینها چه ارتباطی به دانشگاه دارند؟ تیمسار فلانی چه درسی اینجا ارائه میکند که حقوق میگیرد؟ تصور میکنید نتیجه این اقدام دکتر مجتهدی چه بود؟ برکناریاش از ریاست دانشگاه. این همان نکتهای است که سالهاست در ایران وجود دارد.
در ایران هزینهها مدیریت نمیشود، طلبهای برزمینمانده را هم که نمیتوان وصول کرد و دردسرآفرین است، پس تنها چاره دولتها فشار بیشتر روی مردم است؛ یعنی تاوان فساد اداری را مردم میپردازند. این یک امر تاریخی در ایران است. خواجه نظامالملک بیش از ۸۰۰ سال قبل در کتاب سیاستنامهاش مینویسد: «دولت فقیر مردم را غارت میکند. نتیجه چنین غارتی هم مشخص است.»
شوروی هزاران کلاهک اتمی داشت و در ۲۰ تا ۳۰ کشور دنیا نیز نفوذ سیاسی داشت، اما در کف خیابانهای مسکو فرو پاشید. این فروپاشی را من همان زمانی پیشبینی کردم که به شوروی سفر کردم و در آن سفر راننده و همراه ما که افسر «کاگب» بود بعد از پارککردن خودرو، شیشهپاککن ماشین را باز کرد و داخل صندوق گذاشت.
این نمونهای از آن چیزی بود که در این کشور جریان داشت و حاکمانش به آن بیتوجه بودند؛ بنابراین انجام اصلاحات نیازمند دولتی قوی و محبوب و مشروع با کارشناسانی میهنپرست است که در مسیر انجام اصلاحات پا پس نکشند و آماده پرداخت هزینه آن باشند.