چرا به انقلاب در صنعت مد نیاز داریم؟ زیرا ۶ سال پس از فروریختن کارخانه رانا پلازا در بنگلادش، لباسهای ما هنوز ازسوی فقیرترین مردم جهان تولید میشود که بیش از حد کار میکنند و دستمزدهای ناچیز میگیرند.
در غنا ۷۰ درصد بیماریها ناشی از آب آلوده و شبکه فاضلاب غیربهداشتی است. بیش از ۶ میلیون نفر به آب سالم دسترسی ندارند و همین باعث شده استفاده از کیسههای آب بهداشتی گسترش زیادی داشته باشد. کیسههای پلاستیکی دورریخته شده، به چشماندازی آشنا در تمام شهرها و روستاهای این کشور تبدیل شده است.
شرکت عینکسازی پالا بهدنبال راهی بود که هم بتواند جوامع فروپاشیده افریقا را توانمند و هم عینکهای آفتابیاش را به شکلی اقتصادی تولید کند. اینچنین بود که کیسههای پلاستیکی سر از شرکت عینکسازی درآوردند.
به گزارش سایت نساجی امروز به نقل از ایسنا، بافندههای قدیمی حالا یک راهکار جدید داشتند. پسماندهای پلاستیکی جمعآوری، شسته، ذوب و دوباره به پلاستیک تبدیل میشدند تا بهعنوان جایگزینی برای نیهای طبیعی که از قدیم در جوامع محلی استفاده میشد بهکار گرفته شوند و بافندهها آنها را به جلد عینک تبدیل کنند. نام هر بافنده روی جلد عینک نوشته میشد.
در وبسایت این شرکت به این نکته اشاره شده که پالا یک فعالیت تجاری صرف نیست، بلکه ماموریتی است برای پایان بخشیدن به فقر، توانمندسازی مردم بومی، محافظت از سیاره و لذت بردن از صلح. به همین دلیل این شرکت اقدامهای ویژهای برای محافظت از محیطزیست و رعایت حقوق انسانی در پیش گرفته است.
رساندن هر عینک بهدست مصرفکننده تاثیری بر محیطزیست میگذارد، بنابراین به ازای ارسال هر محموله، یک دلار برای جبران هزینههای ناشی از انتشار دیاکسیدکربن در نظر گرفته میشود. همه ارسالها با پاکت نامه ۱۰۰ درصد بازیافتی انجام میشود که یا بازیافت یا دوباره استفاده میشوند.
کارتهای تبلیغاتی در محل فروش، از جنس مقوای بازیافتی یا چوبهای دوباره استفاده شده هستند. کارخانه این شرکت در چین، دائم از سوی یک سازمان بیطرف ارزیابی میشود تا اطمینان حاصل شود که به تجارت اخلاقمدار و مسئولیت اجتماعی پایبند است. پالا محصول جنبش نوینی بهنام «انقلاب مد» در صنعت مد و پوشاک است.
سال ۱۳۹۲ بود که ساختمان کارخانه تولید پوشاک رانا پلازا در بنگلادش فروریخت، ۱۱۳۸ نفر مردند و بسیاری مجروح شدند که بیشترشان کارگران تولیدکننده پوشاک بودند که با وجود ترکهای بزرگی که در دیوارها وجود داشت، مجبورشان کرده بودند به ساختمان برگردند.
پس از این حادثه، کری سامرز و اورسولا دی کاسترو، که از فعالان عرصه تجارت منصفانه بودند، بهعنوان سردمداران و طرفداران مد پایدار وارد عمل شدند. این زوج انقلاب مد را پایهریزی کردند و خواستار تغییراتی در نحوه تولید و خرید لباسهای ما شدند.
هر سال در سالگرد حادثه رانا پلازا-۲۳ تا ۲۹ آوریل (۳تا۹ اردیبهشت) که بهعنوان روز انقلاب مد تعیین شده است، بیش از ۲.۵ میلیون نفر از ۱۰۰ کشور جهان با هشتک #whomademyclothes در این جنبش شرکت میکنند و از برندها میخواهند به این پرسش پاسخ دهند که «لباسهای مرا چه کسی درست کرده است؟»
آنها سعی میکنند از طریق رسانههای جمعی توجه دوستداران مد را به این سوی ماجرا جلب کرده و از برندهای محبوبشان بخواهند برای حمایت از کارگران و محیط زیست بهتر از اینها عمل کنند. انقلاب مد طرفدار بایکوت کردن برندها نیست، بلکه بهعنوان یک پویش مبتنی بر راهکار، براساس این اصل عمل میکند که رفتار مصرفکننده بر زندگی کارگرانی که لباسها را تولید میکنند تاثیر عمیقی دارد. کری سامرز با بیان اینکه تقاضای مصرفکنندهها حرف نخست را در تعیین رویه تولید میزنند، میافزاید: هر شخصی که میپرسد لباسهای مرا چه کسی درست کرده، از نظر برندها نماینده ۱۰ هزار نفر از افراد جامعه است که همین حس را دارند.
ما مصرفکنندهها اگر تصمیم بگیریم دست به کار شویم، قدرت باورنکردنی داریم. این جنبش از شهروندان میخواهد مصرفشان را کاهش دهند، چیزهای با کیفیتتر اما کمتری بخرند، آنها را مدت طولانیتری بپوشند و برای تهیه لباس جدید، از طراحان یا برندهایی که به پایداری فرآیند تولید و کسبوکار منصفانه اهمیت میدهند، خرید کنند.
این جنبش از برندها میخواهد به پسماندها و سطح تولیدشان توجه کنند و سیستمهای جدیدی برای استفاده دوباره از پارچه و کالاهای دورریز غیرقابل فروش بهکار بگیرند. از نظر انقلاب مد، شفافسازی یک ضرورت است و صنایع ملزم هستند سیاستها، روش کار، اهداف و تعهدات، عملکرد، فرآیند پیشرفت و تاثیرات جهانی کسب و کارشان بر کارگران، اجتماعات محلی و محیطزیست را به اطلاع مردم برسانند.
شفافسازی، برندها را وادار میکند دقیقا بدانند چه کسی محصولاتشان را تولید میکند. از کسی که به پارچهها کوک میزند تا آنکه پارچهها را رنگ و پنبه را قالبزنی میکند و مهمتر اینکه برندها را وامیدارد این اطلاعات را با عموم مردم به اشتراک بگذارند. چرا به انقلاب در صنعت مد نیاز داریم؟ زیرا ۶ سال پس از فروریختن کارخانه رانا پلازا در بنگلادش، لباسهای ما هنوز ازسوی فقیرترین مردم جهان تولید میشود که بیش از حد کار میکنند و دستمزدهای ناچیز میگیرند؛ ۲۲ دلار در هفته یا کمتر از ۴۵ سنت به ازا هر ساعت کار. صنعت و دولتها به ظاهر میخواهند بدون توجه به خطراتی که زندگی و رفاه کارگران را تهدید میکند، قیمتها را پایین نگه دارند.
صدها کارخانه در بنگلادش ایمنسازی شدهاند، اما هنوز خیلی از برندها براساس روال گذشته کار میکنند و محیط این کارخانهها هنوز برای کارگران مرگبار است. سال گذشته ۴۲۶ کارگر صنعت پوشاک در بنگلادش در ۳۲۱ حادثه در محل کار جانشان را از دست دادهاند. در حقیقت صنعت پوشاک از نظر بردهداری نوین، دومین صنعت در جهان بهشمار میآید. امریکاییها در سال ۱۳۹۳، ۶۰ درصد بیشتر از ۱۴سال پیش از آن لباس خریدهاند.
اگر نرخ مصرف به همین ترتیب ادامه پیدا کند برای تامین مواد اولیه تولید لباس در سال ۱۴۳۰ به ۳ برابر مواد اولیه بیشتری نیاز داریم. گذشته از این مسائل، ۸درصد از انتشار گازهای گلخانهای مربوط به تولید کفش و لباس است.
برای تولید یک تیشرت نخی ۲۷۰۰ لیتر آب مصرف میشود که برابر با مقدار آبی است که یک شخص در طول دو و نیم سال مینوشد. پنبه که ۲.۴ درصد از زمینهای زیرکشت را به خود اختصاص داده، ۶ درصد از آفتکشها و ۱۶ درصد از حشرهکشهای جهان را مصرف میکند.
دههها تنها اولویت یک برند تولید بیشترین محصول با قابل رقابتترین نرخ بود تا بتواند محصولاتش را خوب بفروشد، اما مادامی که مصرفکنندهها از مسائلی همچون پایداری و شفافسازی درک بیشتری پیدا میکنند، برندها نیز به سمت تغییر رویه پیش میروند تا بتوانند در بازار رقابت به حیات خود ادامه دهند.
پس اگر دلنگران انتشار گازهای گلخانهای شدید، فقط به دودکش کارخانهها، اگزوز اتومبیلها و آتشسوزی جنگلها فکر نکنید؛ به تیشرتی که تنتان هست نیز نگاهی بیندازید.