تکاپوهای عملی در دستیابی به آموزشها و علوم نوین در ایران که راهاندازی کارخانههای مدرن یکی از نمودهایش آن به شمار میآمد، شکلگیری قشر نوخاسته شهری متمایل به سرمایهداری در ایران را در پی آورد
آنان با توجه به آگاهیها و توانمندیهایشان برآن شدند دگرگونیهای اساسی در جامعه پدید آورند. هرچند جنبش مشروطه و فعالیت چشمگیر مردم در کامیابی مشروطیت، بیشک برآیند نوخواهیهای فکری و عملی در دوره قاجار بود، اما ورشکستگی و ناکامی کارخانههای جدید و صنایع در شرایط نابسامان پس از پیروزی جنبش، قشر نوبنیاد شهری به را به آنسو کشاند که با درهمکوبیدن بینظمیهای سیاسی و اجتماعی، سکان صنعت کشور را با توجهی بیشتری پی بگیرد.
به گزارش سایت نساجی امروز به نقل از دنیایاقتصاد، رضاخان از این موقعیت برای بهحاشیهراندن دودمان قاجار بیشترین بهره را برد. واردات کالا از کشورهای دیگر، دخالت دولتهای استعماری در کارهای درونی، بیثباتی کشور و نبود امنیت، ناآگاهی تاجران و تمایل به خرید کالاهای غیر ایرانی، ناکارآمدی دولت در پشتیبانی از کارخانهها و استخراج معدنها، کمبود کارگر فنی و نبود روحیه همهگیر صنعتی در جامعه، از عاملهای رکود کارخانههای نوین در دوره قاجار به شمار میآمد.
افزایش تولید کارخانهها، ساخت جادههای نوین تجاری و بهرهگیری از راههای دریایی برای صدور کالا به کشورهای آفریقایی و آسیایی از جمله ایران، از دستاوردهای انقلاب صنعتی در اروپا بود. مواد خام بیشترین محصول صادراتی ایران را در نیمه دوم سده نوزدهم میلادی دربرمیگرفت؛ در برابر، محصولاتی مانند چیت، چلوار، ظرفهای مسی و مهمات از انگلستان، قندوشکر، نفت، شمع، کالسکه و سماور از روسیه، شیشهآلات، ظرفهای چینی و جنسهای ابریشمی از فرانسه، شیشه، بلور و پارچههای حریر از هندوستان، ادویه از سیلان، شال، نمد، پنبه کوهی و لاجورد از کشمیر، ابریشم و سرانجام قلع، سرب و آهن از چین وارد میشد.
سندی در زمینه افزایش واردات و رواج کالاهای خارجی در ایران، همچنین بحران صنعت ابریشمبافی و نیاز این صنایع به حمایت دولت و تخفیف مالیاتی وجود دارد «از قرار تحقیقاتی که پیشکار مالیه خراسان نموده و به وزارت مالیه راپورت داده است، به واسطه رواج امتعه خارجه چند سال است که در صنعت شعربافی (بافت پارچه با موی چارپایان یا ابریشم) از یک هزار و پانصد دستگاه نساجی پانصد دستگاه باقی مانده و آن هم رواجی ندارد و اگر دولت بخواهد دوهزار و پانصدتومان از این پانصد دستگاه مالیات بگیرد، دور نیست اغلب ترک این کسب را نمایند.»
جریان نامتوازن صادرات و واردات در دوره قاجار موجب شد بخشی گسترده از ثروت ایران به جیب امپراتوریهای بزرگ مالی جهان برود. همچنین مانعهایی در برابر سرمایهگذاری در بخش صنایع و توسعه کارخانههای مدرن پدید آید. فشارهای مالیاتی نیز جلوی گسترش و رونق کارخانههای داخلی را میگرفت.
کشورهای انگلستان و روسیه با بهرهگیری از امتیازهایی که از حکومت قاجار گرفته بودند، کالاهایشان را در گسترهای بزرگ به ایران صادر میکردند؛ صنایع و کارخانههای داخلی در این فرآیند بسیار آسیب میدیدند. روزنامه حبلالمتین در اینباره نوشته است «دول متمدنه بزرگترین وسیله ترقی خود را تجارت قرار دادهاند، میگویند بعد از اینکه تجارت ما در ملکی رایج شد، اول آن منفعت مالی عاید میشود، دوم آنکه آن ملت را به خود محتاج میکنیم و به واسطه همان احتیاج رعب خود را در قلوب آنها ساری میداریم، سوم آنکه از خو و طبیعت آن ملت واقف شده در وقت ضرورت خیلی به کار میآید، چهارم در رسوخ تجارت خود طلا و نقره آنها را جمع کرده، آنها را فقیر به خود میکنیم.»
گذشته از فشار دولتهای خارجی، همچنین بیثباتی و نبود امنیت، انگیزهای چندان به سرمایهداران ایرانی برای مشارکت در کارخانهسازی نمیبخشید. زینالعابدین مراغهای در کتاب «سیاحتنامه ابراهیمبیگ» در این زمینه مینویسد «در ایران امنیت نیست، کار نیست، نان نیست، بیچارگان چه کنند، چه از تعدی حکام و چه از ظلم بیگلربیگی، داروغه و کدخدا. این ناکسان در هر کس بویی بردند که پنج شاهی پول دارد، به هزاران طریق بر او میتازند و حتی همسایه را در عوض گناه نکرده همسایه دیگر جریمه میکنند.»
جادههای ایران در این روزگار ناامن بوده، ماموران به رشوهگیری و اخاذی از کاروانهای تجاری خو گرفته بودند. مخبرالسلطنه هدایت در کتاب «خاطرات و خطرات» وضعیت اجتماعی و اقتصادی آن دوران را چنین بیان میکند: «از روی تجربه معلوم و مشهود است که اطمینان حاصل نمیشود مگر به امنیت. امنیت فرع قانون است و قانون لازمهاش اجراست؛ اما همانطور که اجرای قوانین اسباب ترقی میشود، عدم امنیت نیز مایه خرابی خواهد شد، مثل اینکه نیشکر مازندران را بدون پرداخت قیمت و اجرت بردند در نتیجه زراعت نیشکر متروک شد. همچنین کاغذسازی اصفهان به علت اینکه کاغذ آن را مجانا برای تحریر دفترخانه میبردند، بسته شد.» نبود امنیت بیشک زیانی جبرانناپذیر بر صنایع ایران در دوره قاجار وارد آورد؛ بهگونهایکه سرمایه بازرگانان در زیرزمین خانهها دفن میشد یا تاجران ایرانی در دیگر کشورها سرمایهگذاری میکردند.
هانری دالمانی، جهانگرد فرانسوی در کتاب «سفرنامه از خراسان تا بختیاری» درباره احساس ناامنی سرمایهداران ایرانی مینویسد: «در دنیا ملتی نیست که به اندازهایرانیان از نشان دادن سرمایه خود ترس داشته باشد و علت این است که ثروتمندان از ترس مامورین دولتی مجبورند که سرمایه خود را مخفی کنند.
آنان غالبا سرمایه خود را تبدیل به طلا یا جواهر نموده و آن را در جایی از خانه زیر خاک پنهان میکنند و گاهی پس از مرگ صاحبخانه آن گنج در همان محل باقی میماند؛ زیرا وراث از آن اطلاعی ندارند.» آنگونه که محمدحسن خان اعتمادالسلطنه در کتاب «روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه» یادآور شده است حتی ناصرالدین شاه قاجار برای تامین امنیت بازرگانان و سرمایهداران کشور در سال ١٣٠٥ قمری اعلامیهای به نام «اعلان آزادی» منتشر و به موجب آن اعلام کرد همه ایرانیان در جان، مال و سرمایهگذاری آزادند. این کوششهای دولت اما در اندازه شعار و تبلیغات ماند و به علت نبود پشتوانه عملی و نظام متمرکز امنیتی، در تامین و دستیابی اعتماد مردم ناکام ماند.
از مقالهای به قلم دکتر سولماز قلیزاده -تاریخپژوه و مدرس دانشگاه