مغازه های شیک و پر زرق و برقی که بخاطر کرونا تعطیل شده بودند ، رونقی دوباره به خود گرفته اند اما قیمت ها بالا رفته و یک میلیون و ۹۰۰ هزار تومان حداقل مبلغی است که برای خرید یک لباس مجلسی نسبتا شیک پرداخت، یعنی یک سوم حقوق کارگری در یک ماه .
مغازههای پر زرق و برقی که با نزدیک شدن به تابستان و در آستانه مراسمهای خاص رنگ و روی دیگری به خود میگیرند، نور پردازیها تغییر میکند و لباسهای قدیمی جای خود را به لباسهای نو میدهند. لباسی هایی که محدوده قیمتی ندارند و رنج قیمتی شان دست کم از دو سه میلیون تومان شروع میشود.
به گزارش سایت نساجی امروز به نقل از گسترش صنعت، شاید در ابتدا شوکهکننده باشد اما تفاوت قیمتها را که ببینید خود را با گرانی قیمت و تورم قانع میکنید. اینجا خیابان مفتح است وارد مغازه میشوم تا رنج قیمتی را بپرسم مردی بلند قامت که مشغول مرتب کردن لباسهای مجلسی است به همران دو زن که در مغازه نشسته با خوشرویی شروع به صحبت کردن میکنند«بفرمائید، بفرمائید شما بیایید چند تا لباس تن بزنید، نخواستید نخرید» لباس مجلسی زرشکی رنگ زیبایی میآورد که از ظاهرش پیداشت نرخ کمی ندارد، رو به همکارش میکند «به خانم کمک کنید این لباس قشنگ را تن بزنه » زنی شیک پوش که به نظر میرسد از ۵۰ سال گذر کرده باشد همراهی ام میکند، لهجه خاصی دارد که بیشتر به اصفهانیها میماند.
چرب زبانی راهی برای جذب مشتری
پس از پوشیدن لباس با همان لهجه خاص و چرب زبانی شروع به تعریف از مرغوب بودن جنس میکند«کار ما کار ترکه هیچ جا نمیتونید این کار را پیدا کنید شما برو بگرد آخرش برمیگرد همین جا لباسهای ما توی بازار تکه» کمی مکث میکند، انگار که از نگاهم چیزی هایی را فهمیده باشد« نرخ زیادی ندارد.» فروشنده دیگری از راه رسید «قابل شما را ندارد ۱۱میلیون و ۸۰۰ هزار تومن.» لباسهای دیگر را کمی زیر و رو میکنم و به مغازه بعدی میروم لباس خاصی مد نظر ندارم و از فروشنده رنج قیمتی لباس مجلسی را میپرسم.
مردیست میان سال با موهای تُنُک «قیمتهای ما از هشت تومن تا ۲۰ میلیونه» بدون آنکه چیزی بپرسم به تماشای لباسهای سنگدوزی شیک ایستادم لباسی که به گمانم خریدار نداشت در همین فکر بودم که چند زن وارد مغازه شدند به نظر میرسید، آشنایی قبلی با مغازه دار داشتند، کمی گذشت مشخص شد که مشتری قدیمی شان هستند و برای خرید آمدهاند. رو به فردی که برای خرید آمده بود کردم و پرسیدم همیشه از اینجا خرید میکنی؟ با لبی خندان که نشان از رضایت او داشت گفت«بله» مکثی کرد و ادامه داد«همیشه از اینجا خرید میکنیم، منظورم خانوادگی است.» همین را گفت زنی که لباس در۱۶ میلیون تومانی که به تن کرده بود را ذوقی خاص پرسید«بهم میاد! همینو برمیدارم»
قدیمی ها خوش اقبالترند
از مغازه خارج شدم و به مسیر ادامه دادم کمی پایین تر در مجاورت این مغازههای لوکس فروشگاه کوچکی قرار داشت. از پشت ویترین لباسها را برانداز کردم و داخل شدم اگرچه زرق و برق ویترینهای دیگر را نداشت، اما در این فروشگاه هم میشد، لباس مجلسی شیک پیدا کرد یکی یکی انتخاب کردم و منتظر شنیدن قیمتهای نجومی بودم که شروع به صحبت کرد«این کارمون چون کار شده است ۳میلیون و ۵۰۰ هزار تومان این کاری که دست شماست و بهش میگن مدل پردهای هم ایرانی داره هم جنس ترک؛ پارچه ترک سه میلیون و۳۰۰هزار تومنه جنس ایرانی دو میلیون و ۸۰۰ هزار تومان »
دختری نسبتا کم سن و سال بود با ایما و اشاره گفت «از قیمتها تعجب کردی؟! » مکثی کرد و با لبخندی که گوشه لبش جای داده بود « مزونهای روبهرو از قدیمیترین مزونهای تهران هستند برای همین قیمتهای بالایی دارند شاید همین لباس در مغازه روبهرویی با نرخی دو برابر باشد، اما همه از آنها خرید میکنند نه ما! » بیوقفه پرسیدم چرا؟«برای اینکه انها قدیمیاند و تا الان کلی اعتبار بهدست آوردند، همه آنها میشناسند و با قیمتهایشان هم مشکلی ندارند.» همان لحظه زنی وارد شد. قیمت لباسی را برای جشن نامزدیاش پرسید و بالافاصله از مغازه خارج شد و به آنطرف خیابان رفت. فروشنده لبخندی زد و گفت «مثلا همین خانم را نگاه کنید، لباسی را که ما در ویترین داریم، مغازه روبهرویی هم دارد، اما قیمت های مزون روبرو دست کم یکی دو میلیون گران تر قیمتهای ماست.»
حق با فروشنده بود قبل از اینکه وارد این مغازه شوم قیمتهای مزون روبهرو را پرسیده بودم. سکوتی چند دقیقهای بر فضا حکم فرما بود که پرسیدم چرا انقدر لباس مجلسی گران شده؟ واقعا مردم چیزی هم میخرند؟ مغازههای روبهرو چرا انقدر تفاوت نرخ با شما دارند؟ جمله را به پایان نبرده بودم که گفت«بازم میگم اونا قدیمی هستند برای همین مشتری خودشونو دارند. دو سال که کار و کاسبی ما کساد شده بود؛ نه جشنی نه مجلسی هیچ. همش بخاطر کرونا.»
گرانی شرط بقا مزونها
مردی بلند قامت که به سرعت وارد مغازه شد و رو به دختر جوان گفت«چه خبر! » شب شده بود و مغازهها یکی یکی تعطیل میشدند، دختر جوان هم منتظر مانده بود تا صاحب کارش بیاید و به خانه برود. صاحب فروشگاه رو به من گفت چیزی نیاز دارید؟ بیدرنگ پرسیدم چرا قیمتها بالاست؟ صاحب مغازه هم درد دلهای بسیاری داشت و شروع به صحبت کردن کرد«ای خواهر من، همه چیز گرون شده ما هم چارهای نداریم.»
لحظهای مکث کرد و با انگشت سبابه اجناس ایرانی را نشان داد«اینها را نگاه کنید که نمونه خارجی شان تقریبا یک تومن گران تر است ما هم باید با گرانیها خودمان را وفق دهیم، من تولیدکننده بودم و بخاطر کرونا تولیدی ام را جمع کردم، حالا که میخواهم دوباره آن را راهاندازی کنم نمیشود؛ پارچه، نخ، نیروی کار و حتی جا برای اجاره باید داشته باشیم که دیگر صرف نمیکند» بدون آنکه چیزی بپرسم دوباره شروع به صحبت کرد«خداروشکر الان بازار از کسادی درآمده و وضعیت بهتری داریم»
مفتح از قدیم یکی از منبعهای اصلی لباس مجلسی بوده و هست به مزون مجاور میروم تا دقایقی را با گپ بزنیم آخر وقت بود و خستگی از چهرهاش نمایان بود چند لباس را زیرو رو کردم تا قیمت ها دستم بیاید. مردی با موهای سپید که مشخص بود گرد روزگار بر آنها نشسته بود آمد« دخترم چیزی میخواهی؟ لباسی که داری نگاه میکنی ۵میلیون و۵۰۰ هزار تومنه، که قابل شما دختر گلم را نداره» زنی جوان که بچهای به همراه داشت به همان لباس نگاه میکرد، به اعتراض گفت« چرا انقدر گران؟ اینطوری باشه که ما نباید چیزی بخریم پس از چند سال به بازار برای خرید لباس مجلسی آمده ام که قیمتها نجومی شده است» فروشنده پیر مردی مهربان با حوصله زیاد بود«دخترم ما هم مغازه اجاره میکنیم، هم لباس خرید میکنیم و چند فروشنده در طول روز داریم، شما همه اینها را باهم جمع کنی همین میشه اگر اینطور نباشه ما باید جمع کنیم برامون صرف نداره» زن همانطور که دست فرزند خود را گرفته بود غیظی کرد «ما باید هزینههای شما را بدهیم» این جمله را تمام نکرده از مغازه خارج شد.
عکس برداری ممنوع از مدل ها کپی میشود
میدان ونک، پاساژ ونک حال و روز بهتری نسبت به مفتح و قیمتهای نجومی آن دارد؛ تنها چند مغازه هستند که ورود به آنها آدم را با قیمتهای سر به فلک کشیده روبهرو میکنند. میخواهم وارد یکی از مزونهای لوکس این پاساژ شوم در بسته است و مرد ترش رویی به سمت پیشخوان میآید، در را باز میکند.
دور تا دور خود را برانداز میکنم لباسهای عجیب و غریب که به قیمتهای نجومی گره خوردهاند رنج قیمتی شان از ۱۲ میلیون تومان به بالاست مزون دیگری در مجاورت همین مزون قرار دارد که برای ورود به آن ابتدا باید رنج قیمتی مد نظر را بگویی تا اجازه ورود پیدا کنید، اگر قیمتها در نظر مشتری مناسب باشد اجازه ورود میدهند اگر نه باید قید ورود به آنها را زد. عجیب ترین حالت ممکن این است که رفت و آمد در مزون های لاکچری بیشتر از سایر مجلسی فروشی های این پاساژ است. زن جوانی از مزون لوکس خارج شد از او پرسیدم چرا این مزون را انتخاب کردی؟ عجله داشت و مهربان به نظر می آمد «اینجا لباس های خوبی دارد، هم پارچه ترک دارند و هم دوخت مناسبی که روی تن می نشیند»
همانطور که به ساعتش نگاه میکرد خداحافظی کرد و رفت. مغازه ای دیگر در همین پاساژ لباس های مجلسی با قیمت مناسب دارد قیمت هایی که دلیل آن دوخت در ایران است، اما مانند دیگر مزون ها عکس برداری و تماس تصویری ممنوع است. علت را جویا می شوم، فروشنده که زنی میان سال است می گوید«مدل های ما تکه از مدل لباس هامون کپی برداری میکنند، برای همین عکس بسیاری از لباس ها را پیج اینستاگرام هم نمیگذاریم.»
شانزهلیزه هم خبری از ارزانی نیست
مقصدی بعدی شانزه لیزه، مکانی که به قیمتهای مناسب معروف است و بسیاری را از گوشه و کنار ایران به خود میکشاند. جایی که مردم فکر میکنند هر جنسی را در جای دیگری ببنیند اینجا به قیمت مناسب تری پیدا میکنند، اما مدت زمانیست که اینطور هم نیست و برای خرید لباس ساده با قیمتی نسبتا مناسب دست کم باید سه تا هفت میلیون تومان هزینه کرد و تفاوت قیمتهای لباسهای مفتح و پاساژ ونک با اینجا نزدیک به ۲۰۰ تا ۶۰۰ هزار تومان است. وارد مغازهای میشوم و قیمت لباسی که از قبل در خیابان مفتح دیده بودم را جویا میشوم.
صاحب مغازه،مردی میان سال است که مشخص است دستی در این کار دارد، پشت پیشخوان ایستاده و با رویی گشاده میگوید«ببخشید خانم چیزی نیاز دارید؟ چه لباسی را پسندیدی که وارد مغازه شده ای؟! » قیمت لباسی که پشت ویترین قرار دارد را میپرسم همان لباسی که در خیابان مفتح برند و دوخت ترک قیمتش را به لباسهای متوسط به بالای مجلسی گره زده بود، فروشنده با گشاده رویی میگوید« این کار پارچه خوبی داردکه دومیلیون و ۶۰۰ هزار تومان است.» با تشکر مغازه را ترک کردم و به راه خود ادامه دادم چطور بود که همین لباس در مکانی دیگر دوخت و تولید برندهای مطرح ترکیهای است. اما در خیابان شانزه لیزه با تفاوت نرخ ۳۰۰ هزار تومانی تنها پارچهای ترک دارد؟ چرا در مفتخ بازار رونق بیشتری نسب به این جا دارد؟
کوچه برلن و پاساژ حافظ از دیگر مقصد هایی که تا پیش از این هیچ در رابطه با فروش لباسهای نشنیده بودم وارد کوچه میشوم و لباسهای خانگی با قیمتهای مناسب جلوی درب مغازهها قرار داده شده بودند و به هرکدام قیمتی چسبانده شده بود کمی جلوتر روبهروی پاساژحافظ صفی طویل قرار داشت که به نوعی کوچه را بسته بود، نزدیک میشوم و علت این امر را جویا میشوم یکی از افرادی که در صف قرار دارد به زنی که کنارش ایستاده میگفت«چه نرخ هایی! چقدر مناسب همینها اگر در پاساژ دیگری بود قیمتهای نجومی داشت» به برچسب هایی که بر روی لباسها در ویترین قرار داشت نگاه کردم ۹۰۰ هزار تومان قیمتی بود که برای برخی از لباسهای مجلسی در نظر گرفته شده بود. که با خود گفتم «هنوز لباس با قیمت مناسب هم پیدا میشود»
نگاه مردم نسبت به خرید تغییر کرده
ابوالقاسم شیرازی رئیس اتحادیه پوشاک، افزایش قیمت لباسهای مجلسی را رد کرده و میگوید: «لباس مجلسی افزایش قیمت نداشته است.»
او ادامه میدهد: «پوشاک یا لباس مجلس فرقی ندارد هر دو کالای مصرفی هستند به همین دلیل اگر امروز به فروش نرسند به کالای استوک یا بنجل تبدیل میشوند. به عنوان مثال لباسی که بیش از یک ماه به فروش نرسد به کالای بنجل تبدیل شده و مشخص است چه مدت در مغازه یا مزون خاک میخورد، زیرا لباس پس از مدت زمانی تغییر رنگ میدهد و از قواره میافتد.»
شیرازی اضافه کرد: «پوشاک مانند برخی کالاهای دیگر کالای مصرفی است و در زمره کالای سرمایهگذاری قرار نمیگیرد که مردم بر روی آن سرمایهگذاری کرده و چند ماه دیگر آن را بفروشند و سودی نصبیشان شود به همین دلیل مردم نه رغبتی به خرید پوشاک دارند و توان آن را، به همین دلیل بازار پوشاک کساد تر از هر زمان دیگری است.»
رئیس اتحادیه پوشاک عنوان کرد: «اکنون شرایط برای تولیدکنندگان به شکلی است که بسیاری از تولیدیها را به تعطیلی کشانده؛ انرژی گران، هزینه نیروی کار، مواد اولیه گران، مالیات و..... همه دست بهدست یکدیگر داده تا تولیدکننده مانند گذشته توانایی نداشته باشد.»
شیرازی اضافه کرد: « اگر قیمتهای فعلی را با قیمتهای سال گذشته مقایسه میکنید امری اشتباه است، زیرا دلیل گرانتر شدن لباس مجلسی را باید در گرانی مواد اولیه، افزایش دستمزد کارگر، قیمت برق و مالیات جست و جو کرد.»
وی در خاتمه با اشاره به راکد بودن بازار پوشاک در این زمینه توضیح داد: «شرایط اقتصادی منجر شده تا مردم به جای خرید لباس جدید که کالای مصرفی به شمار میآید از لباسهای قبلی خود استفاده کنند. و با نگاه سرمایهگذاری به دخل و خرج خود نگاه میکنند.