سايت  نساجي امروز -پرمخاطب ترين رسانه نساجي ايران - را با ارسال اخبار و گزارشهاي خود ياري فرمائيد.

امروز : پنج شنبه 13 اردیبهشت 1403
ورود به سیستم
ایمیل
رمز عبور
 
ثبت نام شرکت ها ثبت نام متخصصین
 
عضویت در خبرنامه
test
test2
آخرین شماره مجله

صعود و سقوط صنعت نساجی در ایران

تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۳
صنایع نساجی و پوشاک از جمله صنایع پرقدمت در اقتصاد ایران است که در حال حاضر به سبب تناقضات مشاهده شده در آمار عملکرد آن، محل جدی سیاست‌گذاری محسوب می‌شود.


افسانه شفیعی، پژوهشگر اقتصادی

 

به عنوان اولین گزاره تناقض‌آمیز در این صنعت، می‌توان به روند سهم‌گیری آن از ارزش‌افزوده صنعتی کشور اشاره داشت که از حدود 25 درصد در سال 1370، هم اکنون به کمتر از 5 درصد رسیده است. این در حالی است که متوسط توان خلق ارزش‌افزوده در آن بسیار بالاتر از متوسط صنعت است.

به گزارش سایت نساجی امروز به نقل از  آینده‌نگر، در بخش درآمدهای صادراتی نیز این صنعت، بدون لحاظ درآمدهای حاصل از صادرات فرش، سهم بسیار ناچیزی در سبد صادراتی (کمتر از 1 درصد) دارد، حال آنکه به‌لحاظ متوسط ارزش دلار بر کیلوگرم، عملکرد این صنایع به مراتب بالاتر از متوسط بخش صنعتی کشور است (به ترتیب 6 دلار و 2 دلار برای پوشاک و نساجی در برابر 1 دلار متوسط بخش صنعتی). موضوع دیگر به سهم 8.3 درصدی این صنایع از بنگاه‌های بالای 50 نفر صنعت بازمی‌گردد. در حالی که سهم ارزش‌افزوده حاصل از این بنگاه‌ها در برابر سایر بنگاه‌های بالای 50 نفر بخش صنعتی کشور، کمتر از 2.3 درصد است. در مقابل، بنگاه‌های زیر 10 نفر کارکن در این صنعت در برابر سایر بنگاه‌های زیر 10 نفر کارکن در کل بخش صنعتی کشور، سهمی بالغ بر 14.8 درصد از ارزش‌افزوده حاصل از فعالیت این گروه از بنگاه‌های تولیدی را به خود اختصاص می‌دهند. این عملکرد قابل توجه در حالی مورد نظر قرار می‌گیرد که بنگاه‌های مذکور به صورت صنفی، انفرادی و عمدتاً غیرنظام‌مند فعالیت می‌کنند و مادامی که این بخش از صنایع نساجی و پوشاک سازماندهی نشود، نمی‌توان از این صنعت انتظار بهره‌مندی کامل از ظرفیت‌های ایجادشده در آن را داشت. آخرین مورد تناقض به حوزه سیاست‌گذاری این صنعت بازمی‌گردد. در واقع، بازار صنایع نساجی و پوشاک در حالی تحت پوشش بالاترین حمایت‌های تعرفه‌ای قرار دارد که به‌میزان زیادی آسیب‌پذیری بازار داخلی آن از جانشین‌های وارداتی (به صورت قاچاق) نیز گزارش می‌شود.

بررسی چالش‌های صنایع نساجی و پوشاک کشور حاکی از وجود انواعی از مشکلات در برابر تولیدکنندگان این بخش است. البته با پرداختن به مشکلات این صنعت در قالب یک رویکرد نظام‌مند، مشخص می‌شود که فشارهای رقابتی از هر دو سمت «عرضه» و «تقاضا» بر بدنه این صنایع وارد می‌شود. در سمت عرضه، عدم توازن زنجیره تأمین مواد اولیه و تجهیزات مانعی در برابر توسعه پایدار این صنعت به‌شمار می‌رود و در بخش تقاضا نیز چالش از دست رفتن بازار داخل به‌واسطه کالاهای قاچاق معضل است. در واقع، مادامی‌که این دو معضل همزمان بر بدنه این صنعت فشار وارد می‌کند، دغدغه داشتن در رابطه با مقیاس کوچک بنگاهی و ضعف تحقیق و توسعه و موارد مشابه از اولویت دوم برخوردار است؛ چرا که در رابطه با این موارد، زمینه‌سازی برای حرکت‌های دسته‌جمعی می‌تواند تا حد زیادی از چالش مقیاس جلوگیری کند.

در بحث راهکارهای توسعه صنایع نساجی اگرچه اقدامات همزمانی را باید به‌انجام رساند، مهم‌ترین موضوع جهت اصلاح وضع موجود بهره‌مندی از یک زنجیره تحت مدیریت یکپارچه از مرحله تأمین مواد اولیه تا فروش در بازارهای داخلی و صادراتی است. این امر می‌تواند با استفاده از ایجاد هلدینگ تأمین و توزیع محصولات نساجی و پوشاک، یا ساختارهای جمعی مشابه محقق شود. با این ترتیب، ضمن کاهش هزینه‌های تأمین مواد اولیه و واسطه‌ای در این صنایع، زمینه سازماندهی واحدهای زیرمقیاس و تقویت ساختار رقابت در این بازار نیز فرآهم می‌گردد.

 جایگاه صنایع نساجی و پوشاک در بخش صنعتی ایران

صنایع نساجی و پوشاک یکی از صنایع با دامنه‌ای بسیار وسیع و متنوع است که با بهره‌مندی از سهم 7 درصدی از تعداد کارگاه‌های صنعتی از جمله صنایع مهم کشور به‌شمار می‌رود. بااینحال، آنجا که بحث به سهم از تعداد شاغلان صنعتی بازمی‌گردد، این عملکرد در سطح پایین‌تر و معادل 6.5 درصد است. با توجه به ماهیت کاربر صنایع نساجی و پوشاک، این شکاف عملکردی میان سهم از تعداد کارگاه‌های فعال و تعداد شاغلین، می‌تواند در نتیجه تولید زیرظرفیت در بنگاه‌های فعال در این صنایع رخ داده باشد که نتیجه آن کاهش توانایی بنگاه‌های این دو صنعت در ایجاد اشتغال است.

با توجه به سهم این صنایع از ارزش نهاده‌های مصرفی (معادل 1.8 درصد) و همچنین سهم از ارزش ستانده حاصله (معادل 2 درصد)،  می‌توان دریافت که در مقایسه با سهم این صنایع از تعداد کارگاه‌ها و شاغلین صنعتی، حجم فعالیت به مراتب پایین‌تر است و این دلیل دیگری مبنی بر تولید زیرظرفیت است. شدت این مسئله در صنایع پوشاک به نسبت نساجی شدیدتر است. به‌طور دقیق‌تر، ارزش محصولات تولیدی و نهاده‌های مصرفی در صنایع پوشاک در مقایسه با تعداد شاغلان صنعتی در این صنعت بسیار پایین‌تر است. این در حالی است که صنعت مذکور به‌لحاظ آنکه لکوموتیو صنعت نساجی به شمار می‌رود، از اهمیتی دو چندان برای توسعه و تقویت برخوردار است.

عملکرد صنایع نساجی و پوشاک در بخش صنعتی ایران برحسب الگوی توزیع بنگاهی

اگرچه بررسی عملکرد کارگاه‌های صنعتی در صنایع نساجی و پوشاک می‌تواند سنجه‌های مناسبی از مسائل مبتلابه در این رشته فعالیت صنعتی به‌دست دهد، بدون توجه به الگوی توزیع بنگاهی تحلیل‌ها از کفایت لازم برخوردار نخواهد بود.

صنایع نساجی و پوشاک با بهره‌مندی از سهم 7 درصدی از کل بنگاه‌های صنعتی بالای 10 نفر کارکن، تنها معادل 2.6 از ارزش‌افزوده صنعتی حاصل از این گروه از بنگاه‌ها را بخود اختصاص می‌دهد.[1] البته برحسب کل تولید صورت گرفته در این صنایع (اعم از صنفی و صنعتی)، سهم ارزش‌افزوده حاصله تا 4.8 درصد از کل ارزش‌افزوده صنعتی کشور قابل افزایش است. البته این بهبود عملکرد در حالی موردنظر قرار می‌گیرد که اطلاعات دقیقی از تعداد بنگاه‌های خرد (زیر 10 نفر کارکن) در این صنعت موجود نیست و این خود منجر به به سخت شدن فرآیند مدیریت و سیاستگذاری در این صنعت می‌شود.

   بهترین عملکرد نسبی بنگاه‌های فعال در این صنعت در برابر سایر بنگاه‌های دارای مقیاس مشابه در صنعت، از منظر ارزش ستانده حاصله، مربوط به بنگاه‌های زیر 10 نفر کارکن است. این مسئله به نحو شدیدتر در رابطه با ارزش‌افزوده حاصل از تولیدات بنگاه‌های زیر 10 نفر کارکن نساجی و پوشاک در مقایسه با سایر بنگاه‌های زیر 10 نفر کارکن فعال در بخش صنعتی کشور قابل مشاهده است.

  در واقع، بنگاه‌های خرد فعال در صنایع نساجی و پوشاک واحدهای مهمی هستند که می‌باید در خصوص آنها برنامه‌ریزی دقیق صورت گیرد. این در حالی است که واحدهای مذکور از درجه سازمان‌یافتگی پایینی برخوردار هستند.

 عملکرد صادراتی

در مقابل صادرات رسمی 494.5 میلیون دلاری کشور، حجم واردات برابر با 1666.2 میلیون دلار بوده که نشان‌دهنده تراز تجاری منفی کشور به‌میزان 1171.7 میلیون دلار است. البته باید توجه داشت که این عملکرد بدون در نظر گرفتن حجم تجارت غیررسمی در کشور است و با برآورد میزان حجم قاچاق نزدیک به 4 میلیارد دلاری در صنعت نساجی، کسری تراز تجاری کشور در صنعت نساجی رقمی بیش از 5 میلیارد دلار است. شدت مسئله قاچاق در رابطه با برخی حلقه‌ها بیشتر است. به‌طور نمونه برخی انواع پارچه‌های تاری و پودی (که با کسری ساختاری مواجه هستند) بسیار قاچاق‌پذیر هستند، در حالی که الیاف صنعت نساجی تقریباً هیچگاه قاچاق نمی‌شوند.

 صادرات و واردات گمرک

 باوجودی که صنایع نساجی و پوشاک به‌لحاظ رقم کل ارزآوری یک صنعت ضعیف صادراتی محسوب می‌شود، به‌لحاظ ظرفیت‌های بالقوه ارزی (که از محاسبه ارزش هر کیلوگرم به دلار محصول صادراتی به‌دست می‌آید)، صنعت مهمی است.

   ارزش نسبی کالای صادراتی در صنایع پوشاک و نساجی در مقایسه با سایر صنایع منبع‌پایه بسیار بالاتر است (به ترتیب 11 دلار، 6 دلار و 2 دلار برای فرش، پوشاک و نساجی) که مبین ظرفیت‌های بالقوه این صنعت برای ارزآوری در صورت سیاست‌گذاری صحیح است.

مهم‌ترین قلم صادراتی در هر دو گروه بنگاه‌های بین 10 تا 49 نفر و بالای 50 نفر مربوط به محصولات ریسندگی، بافندگی و تکمیل منسوجات است که یک کالای کاملاً واسطه‌ای محسوب می‌شود. در زمینه پوشاک که یک محصول نهایی محسوب می‌شود، عملکرد صادراتی بسیار ضعیف است و آنچه که این عملکرد را ضعیف‌تر می‌سازد آن است که سهم بنگاه‌های بالای 50 نفر در آن حتی از بنگاه‌های بین 10 تا 49 نفر هم کمتر است. در واقع، انتظار می‌رفت بنگاه‌های بزرگ در زمینه صادرات پوشاک بسیار فعال‌تر از این میزان عمل کنند. در مجموع می‌توان گفت عملکرد صادراتی بنگاه‌های بالای 50 نفر در رابطه با سایر محصولات نساجی (قالی و قالیچه و سایر منسوجات آماده) به مراتب بهتر از عملکرد آنها در «زنجیره ارزش نساجی و پوشاک» است.

 عملکرد صنایع نساجی و پوشاک در بخش صنعتی ایران طی سه دهه اخیر

سهم از ارزش‌افزوده صنعتی

بررسی روند سهم‌گیری صنایع نساجی و پوشاک از تولید صنعتی کشور، مبین روندی کاهنده از 25.5 درصد در سال 1370 به 8.1 درصد در سال 1380 و 6.4 درصد در سال 1390 و نهایتاً 4.8 درصد در سال 1398 است. یکی از دلایل این کاهش، کوچک شدن اندازه تقاضای داخلی به سبب فشار محصولات قاچاق است.

 البته دلیل دیگر نیز مربوط به تضعیف توان رقابت‌پذیری هزینه‌ای و کیفی محصولات این رشته فعالیت صنعتی و نتیجتاً کاهش توان سهم‌گیری و فروش در بازار است. در نهایت و با وجود کاهش سهم‌بری از اقتصاد کشور، همچنان صنایع نساجی و پوشاک در جایگاه برتر به لحاظ توان ارزش‌زایی قرار دارد.

 در ابتدای دهه 1370، توان خلق ارزش‌افزوده در صنایع نساجی و پوشاک در محدوده نزدیک به متوسط بخش صنعتی قرار داشت. در طول زمان، روند نزولی ارزش‌زایی در بخش صنعتی رخ داد؛ حال آنکه در صنایع پوشاک این روند صعودی بوده است. در رابطه با صنایع نساجی نیز اگرچه این نسبت کاهنده بوده است، در مقایسه با متوسط صنعتی، همچنان در سطح بسیار بالاتری قرار دارد.

نکته مهم دیگر که در زمینه توان خلق ارزش‌افزوده صنایع نساجی و پوشاک باید مورد نظر قرار داد آن است که توان خلق ارزش‌افزوده این صنایع با لحاظ عملکرد بنگاه‌های زیر 10 نفر کارکن به مراتب بالاتر از حالتی است که صرفاً کارگاه‌های صنعتی بالای 10 نفر مورد نظر قرار گیرند.

 با توجه به روند کاهش سهم این صنعت از عملکرد صنعتی کشور، کاهش سهم آن از مواد اولیه کل صنعت (از 6.6 درصد در سال 1381 به 1.8 درصد در سال 1398) قابل انتظار است، اما چنانچه به سهم این صنعت از مواد اولیه خارجی مورد استفاده در بخش صنعتی کشور توجه شود، مشخص می‌گردد که بار هزینه‌های وارداتی در این صنعت به نسبت کاهش تقاضای آن از مواد اولیه کاهش نیافته است. بخش عمده‌ای از این مسئله به‌واسطه عدم توازن زنجیره تأمین در این صنایع رخ داده است. با توصیف به‌عمل آمده، آسیب‌پذیری صنایع نساجی و پوشاک از شوک قیمت مواد اولیه و واسطه‌ای وارداتی، در مقایسه با کاهش اندازه فعالیت در این صنایع، کاهش نیافته است.

ضریب وابستگی وارداتی در بسیاری از حلقه‌های تولید دخیل در زنجیره نساجی و پوشاک متغیر است و به هر میزان که به ابتدای زنجیره نزدیک می‌شود، رقم آن بالاتر است. در واقع، شرایط عوامل تولید در حلقه‌های ابتدایی زنجیره برای تولیدکنندگان این صنعت، در معرض نوسانات بازارهای جهانی است. با این توصیف، مسئله ناترازی در زنجیره تأمین این فعالیت صنعتی از دیگر موضوعاتی است که باید به‌صورت جدی مورد نظر قرار گیرد.

 تحولات عملکرد تجاری در صنایع نساجی و پوشاک

تقریباً در تمامی حلقه‌های تولید مواد واسطه‌ای در زنجیره ارزش نساجی و پوشاک، تراز تجاری منفی است و در بخش‌های بالای زنجیره نیز میزان این کسری بالاتر است. تنها در بخش پوشاک طی سال‌های گذشته (1397 به بعد) است که بدون در نظر گرفتن آمار قاچاق، تراز تجاری کشور مثبت شده است.

ارزش تولید، فروش و صادرات مستقیم صنایع نساجی و پوشاک

به‌عنوان یک مؤلفه مهم در تعیین وضعیت پایداری عملکرد صنعتی، پرداختن همزمان به شاخص‌های ارزش تولید، ارزش فروش و ارزش صادرات اطلاعات خوبی به‌دست می‌دهد.

 صنایع نساجی به‌لحاظ سهم از فروش در بازار صادراتی تقریباً در تمامی سال‌ها از اهمیت
پایین‌تری در بخش صنعتی کشور به نسبت سهم از ارزش تولید صنعتی کشور برخوردار بوده است. با توجه به اینکه بخشی از ارزش فروش محصولات نساجی و پوشاک در بازار داخل نیز از مجرای فروش کالاهای قاچاق حاصل شده است، می‌توان دریافت بازار نفوذ شده محصولات نساجی تولید داخل به نسبت ظرفیت‌های تولید آن کوچک‌تر است. این امر زمینه تولید زیرظرفیت را پدید می‌آورد. روند مذکور در صنعت پوشاک کشور نیز مشاهده می‌شود.

تحولات خدمات غیرصنعتی پرداختی صنایع نساجی و پوشاک

با مقایسه سهم صنایع نساجی و پوشاک از خدمات غیرصنعتی، به‌عنوان شاخصی از گستره زنجیره ارزش در این صنعت (مشتمل بر تحقیق و توسعه، بازاریابی، فروش، حمل‌ونقل،...) می‌توان دریافت که در این صنایع در مقایسه با میانگین بخش صنعتی کشور، پرداخت خدمات غیرصنعتی افت بیشتری را تجربه کرده است. این مهم می‌تواند نشان‌دهنده نامساعدتر شدن فضای کسب‌وکار این صنعت و در نتیجه چرخش هزینه کرد بنگاه در بخش تولید و فعالیت‌های مرتبط با آن باشد.

 کاهش سهم صنایع نساجی و پوشاک از ارزش خدمات غیرصنعتی پرداختی کل صنعتی اگرچه ممکن است در نتیجه فشار هزینه‌های تولیدی در مقابل هزینه‌های غیرتولید و متصل به تولید رخ داده باشد، در نهایت، می‌تواند با محدود کردن زنجیره ارزش در این صنایع، موجبات کوچک شدن اندازه فروش در بازار و تشدید مشکلات مطرح در بند قبل را رقم بزند.

آسیب‌شناسی صنعت نساجی و پوشاک

چالش‌ها و موانع موجود بر سر راه صنعت نساجی و پوشاک را می‌توان در سه سطح تقسیم کرد: الف- چالش‌ها و نواقص موجود در محیط داخلی (زنجیره ارزش) ب- چالش‌های برآمده از عملکرد محیط خارجی نزدیک (مشکلات ساختاری صنعت نساجی و پوشاک)؛ ج- چالش‌ها و مسائل ناشی از محیط خارجی دور (سیاستی).

  چالش‌های ناشی از ضعف عملکرد در زنجیره ارزش داخلی شرکت‌های نساجی و پوشاک

نقایص زنجیره ارزش صنایع نساجی و پوشاک به‌واسطه جایگاه ضعیف خدماتی‌سازی در این صنعت

یکی از سنجه‌های مناسب در تعیین شدت خدماتی‌سازی، توجه به پرداخت‌های غیرصنعتی در صنعت مورد نظر است. به نحو مندرج در بخش قبل، سهم صنایع نساجی و پوشاک از کل پرداخت‌های غیرصنعتی در مجموعه صنعت کشور به کمتر از یک درصد رسیده است که با توجه به سهم این صنعت از ارزش‌افزوده صنعتی، رقم بسیار ناچیزی است. در واقع، در صنایع نساجی و پوشاک، عمده تمرکز بنگاه‌ها بر قسمت‌های فیزیکی زنجیره ارزش (تأمین مواد اولیه، تولید و فروش) است. این در حالی است که توزیع ارزش در زنجیره کسب‌وکار متکی بر انواعی از خدمات به ویژه در بخش‌های ایده‌پردازی، ترکیب مواد و طراحی محصول یا خدمت و بازاریابی و فروش و نحوه عرضه آن به مصرف‌کننده نسبت به بخش تولید قرار دارد.

 سهم پایین هزینه‌های تحقیق و توسعه و طراحی در عمده زیربخش‌های صنایع نساجی و پوشاک در مقایسه با بخش صنعتی کشور موید یک عارضه جدی در زنجیره خدماتی‌سازی در این صنعت است. در واقع، به‌جز حلقه آماده‌سازی و ریسندگی الیاف مصنوعی، سایر حلقه‌های زنجیره تولید صنعت نساجی و پوشاک از ارقام پایین هزینه‌کرد در تحقیق و توسعه نسبت به متوسط صنعت (1.3 درصد) برخوردار هستند. این موضوعی است که تأثیر مستقیم آن بر توان موقعیت‌یابی محصولات این رشته فعالیت کلیدی در برابر رقبای منطقه‌ای و جهانی آن وارد می‌شود.

به‌عنوان مؤلفه دیگر در زمینه خدماتی‌سازی، می‌توان به تبلیغات و آگهی اشاره داشت. تاکید بسیار بالاتر تولیدکنندگان این صنعت بر امور تبلیغات و فروش به نسبت متوسط صنعت است. این مهم البته می‌تواند نشان‌دهنده فشار بالای هزینه‌های فروش در صنایع نساجی و پوشاک
به‌واسطه عواملی نظیر فشار قاچاق، کاهش قدرت خرید مصرف‌کننده و ... نیز باشد. به‌طور نمونه، طی سال‌های 1401-1400 و با اوج‌گیری روند تورمی در کشور حلقه پایانی زنجیره ارزش صنایع نساجی با یک بحران فروش مواجه شده است و در صورت عدم توجه سیاستی به آن، این رکود و افت فروش در انتهای زنجیره خیلی زود به بقیه حلقه‌ها هم منتقل خواهد شد. لذا، بنگاه‌ها با افزایش هزینه‌کرد در امور بازاریابی و فروش، درصدد مقابله با این شرایط برمی‌آیند. اما باید مشخص شود که چه میزان از این هزینه‌کرد بر مقوله توسعه برندینگ (نوعی از سرمایه گذاری آتی) متمرکز شده است و چه میزان صرفاً به واسطه تورم هزینه‌های فروش تحمیل شده است.

نکته دیگر نیز آن است که ارائه مشوق در راستای توسعه اقدامات بازاریابی و فروش می‌تواند یک اقدام حمایتی مناسب در کوتاه‌مدت تلقی شود. اما در بلندمدت، بدون توجه کافی به امور تحقیق و توسعه و طراحی، نمی‌توان نسبت به پایداری عمل صنایع نساجی و پوشاک حتی در بازار داخل اطمینان حاصل کرد.

 نقایص اشکالات ناشی از انگیزه پایین ارتقای بهره‌وری در شرکت‌ها

انگیزه پایین ارتقای بهره‌وری عوامل تولید در شرکت‌ها در نتیجه عوامل مختلف رخ داده است: کاهش حاشیه سود در این صنعت، ضعف بهره‌مندی از نیروی انسانی خلاق و با بهره‌وری بالا و همچنین فرسودگی تجهیزات و ماشین‌آلات.

 در کل دوره مورد بررسی، نسبت بهره‌وری این دو صنعت به بهره‌وری متوسط صنعت کوچک‌تر از یک بوده است. در واقع، به نسبت تعداد شاغلین صنایع نساجی و پوشاک انتظار می‌رفت سطح تولید بالاتری حاصل شده باشد که به سبب پایین بودن بهره‌وری در صنایع مذکور، این مهم محقق نشده است.

 چالش‌های مرتبط با محیط کسب‌وکار واحدهای نساجی و پوشاک

چالش‌های ناشی از نقایص زنجیره تأمین

کمبود مواد اولیه و واسطه‌ای

از آنجایی‌که مواد اولیه مصرفی در تعیین قیمت تمام کالای نهایی نقش به سزایی دارند، توجه به قیمت، کمیت و کیفیت مواد اولیه از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

 پنبه داخلی به دلیل طول الیاف کوتاه از کیفیت کمتری برخوردار است. همچنین، به‌دلیل فقدان استفاده از فناوری مدرن و دانش روز، کشت پنبه در ایران به تدریج از صرفه اقتصادی خارج شده و تولید آن روند نزولی دارد و لذا از جمله ضرورت‌های پیش رو، اصلاح نژاد پنبه تولیدی در جهت آب‌بری کمتر و تولید محصول بیشتر و باکیفیت بالاتر مطرح می‌گردد. در مورد پنبه وارداتی نیز با وجود کاهش تعرفه‌های وارداتی، همچنان افزایش نرخ ارز، محدودیت‌های فنی واردات پنبه و کاهش تمایل صادر کنندگان پنبه به ایران، همگی موجب افزایش هزینه تولید منسوجات می‌گردد.

در مورد پشم نیز به‌عنوان دیگر ماده اولیه طبیعی باید گفت که بخش زیادی از پشم داخلی برای تولید قالی، گلیم و منسوجات دستباف مصرف می‌شود و سهم عمده الیاف پشم مصرفی کشور برای تولید پارچه از طریق واردات تأمین می‌شود.

در خصوص مواد اولیه مصنوعی نیز، این صنعت با دو مشکل مشابه مواجه است: اولاً میزان تولید پلیمرهایی که در داخل تولید می‌شوند، کمتر از نیاز کشور است و لازم است تأمین حداکثری نیاز صنایع و همچنین مدیریت عرضه محصولات از طریق بورس کالا، در دستور کار قرار گیرد. ثانیاً آن دسته از پلیمرهایی که در کشور تولید نمی‌شوند و لذا وابسته به واردات هستند. در این خصوص نیز لازم است اقدامات و برنامه‌ریزی‌های لازم جهت تکمیل زنجیره ارزش آنها در صنایع بالادست یعنی پتروشیمی صورت گیرد.

رنگزاها و سایر مواد شیمیایی صنعت نساجی نیز عموماً وارداتی هستند و تولیدکنندگان داخلی مواد اولیه خود را از خارج کشور دریافت می‌کنند. چالش مهم در این خصوص، تأثیرپذیری شدید میزان واردات این مواد اولیه از نوسانات نرخ ارز است؛ به‌نحوی‌که مشاهده می‌شود در دوره‌های افزایش نرخ ارز، میزان واردات به شدت کاهش یافته و تولید داخلی را متأثر نموده است.

با توجه به نیاز بازار در زنجیره تولیدات نساجی و پوشاک و با نگاه استراتژیک به توسعه این صنایع به‌عنوان صنایع اشتغال‌زا و قدرت ارزآوری بالا در بخش‌های مختلف، در تولید انواع پارچه‌های تاری پودی، انواع نخ سیستم پنبه‌ای و الیاف مصنوعی (علی‌الخصوص نخ‌های ظریف)، نخ اسپندکس، الیاف پنبه و ویسکوز بیشترین وابستگی وجود دارد و نیاز به توسعه، سرمایه‌گذاری‌های جدید و جهش در تولید این نهاده‌ها ضروری می‌نماید.

یکی از دلایل بروز کمبود و نقایص در زنجیره، عدم توازن در الگوی توزیع سود در زنجیره این صنایع است. این مسئله با تأثیر مستقیم بر انگیزه سرمایه‌گذاری در حلقه‌های مختلف زنجیره، موجب استمراربخشی به شرایط کمبود/مازاد در برخی حلقه‌ها می‌شود. یک نمونه عملی در این ارتباط، به حلقه پارچه بازمی‌گردد که در مقایسه با بخش ریسندگی بیشتر در معرض قاچاق قرار دارد و نتیجتاً از بازدهی سرمایه پایین‌تری برخوردار است. در واقع، از آنجا که در تولید این محصولات، طراحی، برندینگ، تحقیق و توسعه و ... ضعیف عمل شده است، و فشار محصولات قاچاق بالا بوده است، در نتیجه حاشیه سود تولیدکنندگان داخلی کاهش یافته است.

 ضعف فناوری تولید و دسترسی پرهزینه به تجهیزات و ماشین‌آلات روز دنیا

 در شرایطی که متوسط عمر بیش از هفتاد درصد ماشین‌آلات مورد استفاده در کشور 30 سال است، صنعت نساجی به‌دلیل عدم بهره‌مندی از فناوری‌های جدید و به‌روز و همچنین دانش فنی، در مقایسه با صنعت نساجی دنیا عقب‌تر بوده و قدرت رقابت آن در حال تضعیف است. نگاهی به سیر تحولات تشکیل سرمایه در تولید نشان می‌دهد که روند به‌شدت نوسانی و در اغلب موارد، سیر نزولیِ تشکیل سرمایه در بخش صنعت نساجی، حاکی از فرسوده شدن فناوری تولید در این بخش و زوال تولید صنعتی است.

  در حالی که سهم تشکیل سرمایه ثابت صنعت نساجی از کل صنعت در سال 1381 برابر با 7.1 درصد بوده و حتی در سال 1382 به عدد 10.3 درصد نیز رسیده است، طی یک روند نزولی به میزان 3.1 درصد در سال 1398 تنزل کرده است.

   این روند نزولی به‌طور مشابه برای صنعت پوشاک نیز مشاهده می‌شود، به‌طوری که سهم 0.22 درصدی این صنعت در سال 1381 به 0.1 درصد در سال 1398 رسیده است.

در نهایت، لازم به ذکر است که در برخی موارد بنگاه از تجیهزات و فناوری‌های به‌روز برخوردار است، اما به‌دلیل عدم وجود نیروی انسانی آموزش دیده، متخصص و خلاق امکان بهره‌مندی از کلیه ظرفیت‌های تجهیزات وجود ندارد.

 ضعف صنایع پشتیبان زنجیره ارزش صنایع نساجی و پوشاک

صنایع رنگرزی و چاپ و تکمیل از جمله صنایع پشتیبان صنایع نساجی و پوشاک به‌شمار می‌روند که در حال حاضر به‌واسطه وابستگی وارداتی، نیازمند بازنگری در مسیر برنامه‌ریزی‌های توسعه صنایع نساجی و پوشاک هستند. همچنین یکی از فرصت‌های پیش روی صنایع رنگرزی و چاپ استفاده از ظرفیت شرکت‌های دانش‌بنیان در توسعه و تولید مواد جدید و پیشرفته مورد استفاده در این صنایع است. ضمناً از آنجاکه برخی از لوازم جانبی تولید پوشاک تحریم است، تولیدکنندگان هنگام تولید پوشاک با مشکلاتی مانند کمبود  و گرانی پارچه و برخی دیگر از اقلام ضروری صنعت پوشاک (اصطلاحاً خرج کار) مواجه هستند. در کنار چالش‌های حلقه تأمین صنایع نساجی و پوشاک، کاستی‌ها و چالش‌های حلقه‌های طراحی، مد و برندینگ نیز حائز اهمیت است که در بخش زنجیره ارزش به آن اشاره گردید.

 چالش‌های ناشی از نقایص عملکرد در برابر تقاضای بازار

چالش‌ها و موانع ناشی از قدرت پایین رقابت‌پذیری در بازار داخل به‌ویژه در برابر کالاهای قاچاق

صنایع نساجی و پوشاک کشور با وجود برخورداری از حمایت‌های تعرفه‌ای به سبب فشار کالاهای قاچاق، بخشی از بازار داخل را از دست داده‌اند. در تبیین علل رخداد این مسئله باید به وضعیت نامطلوب سه مقوله اساسی رقابت‌پذیری شامل «گرایش به برند»، «قیمت و مقایسه اقتصادی» و «شاخص‌های کیفی» که تأثیر مستقیمی در انتخاب مشتری برای خرید محصولات داخلی در برابر رقبای خارجی دارد، توجه داشت. در واقع، حتی اگر به‌لحاظ شاخص‌های کیفی و برند، تولیدات داخل توان رقابت با مشابه خارجی را داشته باشد، از منظر قیمت پایین‌تر کالاهای قاچاق که در معرض هیچگونه مالیات قرار ندارد، شرایط رقابت برای تولیدات داخل بسیار سخت است.

  چالش‌ها و موانع ناشی از گرایش پایین صادراتی

کاهش توان رقابت‌پذیری محصولات تولیدی (از نظر قیمت تمام شده، کیفیت محصولات تولیدی و تنوع پایین سبد صادرات پوشاک ایران) چالش مهمی است که صنایع نساجی و پوشاک نه تنها در بازار داخلی که در بازار جهانی نیز با آن مواجه است. علاوه بر این، گرایش پایین صادراتی در بنگاه‌های بزرگ نیز عامل دیگری که مشکل فوق را تشدید می‌کند. نمایش عملکرد این مسئله با محاسبه نسبت درآمدهای صادراتی به کل درآمدهای فروش در هر دو گروه بنگاه‌های زیر 50 نفر و بالای 50 نفر ـ به‌عنوان سنجه‌ای از مقیاس بنگاهی ـ به‌انجام رسیده است.

   بنگاه‌های بین 10 تا 49 نفر اتکای بالاتری به درآمدهای صادراتی در مقایسه با بنگاه‌های بالای 50 نفر کارکن دارند و این عملکرد عمدتاً در رابطه با حلقه‌های ریسندگی و بافندگی است. در واقع، در حلقه پوشاک که بالاترین توان خلق ارزش‌افزوده مورد انتظار است، اتکای صادراتی در این بنگاه‌ها به مراتب پایین‌تر است. این مسئله به نحو شدیدتری در بنگاه‌های بالای 50 نفر با اتکای پایین‌تر به درآمدهای صادراتی قابل ردیابی است. این مسئله به چند جهت محل اشکال است:

یک. اتکای بالای برندهای برتر (که عمدتاً مربوط به بنگاه‌های بالای 50 نفر کارکن به بالا است) به بازار داخل و انگیزه محدود صادراتی

دو. اتکای بالاتر بنگاه‌های زیر 50 نفر کارکن به درآمدهای صادراتی در حلقه‌های میانی زنجیره تأمین نساجی و پوشاک. اشکال این مسئله از آنجاست که این واحدها امکان و توان مالی لازم جهت صرف هزینه در حلقه‌های بازاریابی، برندینگ، طراحی و تولید مطابق با نیاز و سلایق مشتریان را نداشته و از این منظر، کمتر از پتانسیل موجود در ایجاد ارزش‌افزوده در امر صادرات بهره‌مند می‌شوند. ضمناً، به‌واسطه ماهیت نیمه‌نهایی عمده محصولات صادراتی در این واحدها، متوسط دریافتی به ازای هر واحد کالای صادراتی در سطح پایین‌تری از پتانسیل‌های این صنعت خواهد بود.

سه. با عنایت به سهم غالب بنگاه‌های زیر 50 نفر در صنایع نساجی (70 درصد) و پوشاک (85 درصد)، عملکرد انفرادی این واحدها در ورود به بازارهای صادراتی و انگیزه پایین برای تشکیل گروه‌های اقتصادی با منافع مشترک،  نه تنها موجب کاهش قدرت چانه‌زنی این واحدها می‌شود، بلکه به قدرت برند ملی نیز در کلان مسئله آسیب‌وارد می‌کند.

نتیجه تمام اشکالات برشمرده، کاهش توان رقابت‌پذیری صنایع نساجی و پوشاک در بازارهای جهانی و نتیجتاً تمرکز بالای مقاصد صادراتی و کاهش نرخ ماندگاری در بازارهای صادراتی می‌گردد.

 چالش‌ها و موانع ناشی از شبکه عرضه سنتی و سازمان‌نیافته محصولات نساجی و پوشاک در بازار

بررسی ارقام مربوط واحدهای صنفی و ترکیب آن مبین سهم 18 درصدی اصناف فعال در حوزه نساجی و پوشاک از کل اصناف تولیدی کشور دارد که بالغ بر 120 هزار واحد می‌شود. اشکال اصلی فعالیت واحدهای مذکور در این صنعت آن است که آنها مجهز به ابزارها و روش‌های نوین نبوده و به صورت سنتی فعالیت می‌کنند. این مسئله منجر به سخت‌تر شدن مسیر سازماندهی و نظارت بر فعالیت واحدهای مذکور گردیده و در عین حال امکان عرضه کالاهای قاچاق در شبکه را نیز میسر می‌سازد. مجموع این موارد، منجر به کوچک‌تر شدن بازار داخلی برای تولیدات داخل و همچنین تنگ‌تر شدن فضای رقابت در این صنایع می‌شود.

  چالش‌های ناشی از نقایص الگوی ساختار بازاری حاکم

ضعف ساختاری حوزه صنف و صنعت به ویژه در رابطه با واحدهای زیرپله‌ای تولیدی و توزیعی پوشاک

در حلقه توزیع صنایع پوشاک ایران تعداد زیادی از بنگاه‌ها فعال هستند که می‌توانند منجر به ایجاد فضای رقابتی در بازار شوند، با توجه به آنکه حدود 75 درصد از سهم توزیع پوشاک در بازار متعلق به واحدهای نیمه‌سازمان‌یافته انفرادی و 15 درصد نیز به واحدهای غیرسازمان‌یافته انفرادی زیرپله‌ای و بدون مجوز اختصاص دارد، می‌توان نتیجه گرفت که بخش عمده توزیع به‌صورت انفرادی و بدون توسعه فروشگاه‌های تخصصی عرضه محصولات انجام می‌شود.

 ضعف بهره‌مندی از صرفه‌های مقیاس در واحدهای بزرگ

بخش مهمی از صنایع پوشاک کشور مربوط به تولید صنفی خرد است و از نظر وضعیت عرضه پوشاک نیز بخش مهمی از پوشاک کشور در واحدهای نیمه‌سازمان‌یافته (فعال در بازار) عرضه می‌شود و سهم نسبتاً کمی (حدود 10 درصد) در قالب زنجیره‌ای و برندشاپ‌های تخصصی توزیع می‌شود. البته در مورد صنایع نساجی، شرایط مناسب‌تر است و سهم واحدهای خرد و عرضه غیرسازمان یافته به نسبت پوشاک بسیار کمتر است.

درحالی‌که متوسط شاغلین هر بنگاه در بخش صنعت 61.9 نفر است، متوسط شاغلین هر بنگاه صنعت پوشاک 34.4 نفر است که نشان‌دهنده کوچک‌تر بودن مقیاس بنگاه‌های صنعت پوشاک است. رقم مذکور اگرچه در رابطه با صنایع نساجی نیز معادل 63.7 نفر است که تقریباً در محدوده متوسط صنعت قرار دارد، اما در دو دهه قبل در سطح بسیار بالاتر از صنعت (و معادل 73.6 در برابر رقم 62.4 نفر) قرار داشته است.

 کوچک بودن ظرفیت فعال واحدهای تولیدی و سهم بالای بنگاه‌های کوچک و متوسط در صنعت پوشاک موجب عدم بهره‌گیری از صرفه‌های مقیاس در تولید و در نتیجه کاهش قدرت رقابت‌پذیری و استقامت در مقابل شوک‌های محیطی می‌شود.

 ضعف بهره‌مندی از صرفه‌های تجمع: پراکندگی آمایشی واحدها

از نظر پراکندگی جغرافیایی، دو استان یزد و اصفهان بیشترین تمرکز واحدهای صنعت نساجی را به خود اختصاص می‌دهند (42 درصد کل صنعت). درصورتی‌که برحسب اشتغال و سرمایه اختصاص یافته، سهم این دو استان به ترتیب معادل 28 و 31 درصد است که نشاندهنده تعدد واحدهای کوچک مقیاس در این دو استان است. اما از نظر پراکندگی واحدهای پوشاک، بیشترین تمرکز واحدها متعلق به استان تهران و بعد از آن، مناطق آزاد و ویژه اقتصادی است. سهم این واحدها از سرمایه اختصاص یافته و اشتغال، به ترتیب معادل 53 و 44 درصد است که حاکی از سهم بیشتر بنگاه‌های بزرگ‌مقیاس در این واحدها است. آمار ارائه شده حاکی از آن است که تناسبی میان استقرار واحدهای نساجی و پوشاک وجود نداشته و لذا تعداد محدود بنگاه‌های بزرگ‌مقیاس امکان بهره‌مندی از صرفه‌های ناشی از مقیاس را محدود می‌کند. آثار ناشی از این پراکنش نامتوازن، در افزایش هزینه تمام شده صنایع نساجی و پوشاک و در نتیجه، کاهش قدرت رقابت‌پذیری صادراتی نمایانگر می‌شود.

 فعالیت‌های واحدهای غیرمجاز با تولیدات ارزان و بی‌کیفیت

بخشی از واحدهای عرضه‌کننده پوشاک به ویژه پوشاک با برند خارجی، به‌صورت غیرمجاز فعالیت می‌کنند. در این واحدها نه تنها کالای قاچاق عرضه می‌شود، بلکه حتی استانداردهای فنی و بهداشتی همچون شستشوی لباس به‌صورت نامناسب انجام می‌شود. این مسئله با توجه به کمتر بودن هزینه‌های فعالیت در این واحدها به نسبت واحدهای مجاز، منجر به نابرابر شدن شرایط رقابت در این صنعت می‌گردد.

 چالش‌های ناشی از عملکرد محیط سیاستی دور

در این بخش کلیه موضوعاتی که خارج از کنترل بنگاه‌ها و از طریق لایه سیاست‌گذار تحمیل می‌شود، مورد توجه قرار می‌گیرد. مهم‌ترین آنها عبارت از موارد زیر است:

مشکلات ناشی از نظام تعرفه‌بندی محصولات نساجی و پوشاک

مشکلات ثبت برند به ویژه به واسطه تعدد نهادهای متولی

فشار ناشی از تحریم بر همکاری‌های تجاری و اقتصادی بازیگران حوزه نساجی و پوشاک

هزینه‌های مربوط به بیمه کارگران صنایع نساجی و احتساب آن تحت عنوان مشاغل سخت.

سیاست‌های صنعت نساجی و پوشاک

به منظور تعیین سیاست‌های اجرایی ناظر بر صنایع نساجی و پوشاک ضروری است نه تنها به مشکلات مبتلابه این صنعت پرداخته شود، بلکه با توجه به شرایط اقتضایی حاکم بر این اقتصاد که طی سالیان متمادی آن را ناگزیر از دستیابی به الزامات اقتصاد مقاومتی قرار داده است، به تعیین راهکارها پرداخت. این الزامات طبق سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی عبارتند از: درون‌زا، برون‌نگر، پیشرو، پویا و متکی به دانش و فناوری. با عنایت به الزامات برشمرده.

 

بدین ترتیب هشت راهبرد کلان در صنایع نساجی و پوشاک احصا گردید که وجه مشترک همه آنها، تلاش برای به حداقل رساندن تهدیدات مقابل این صنعت با رفع نقاط ضعف حاکم بر آن است.

جمع بندی

صنایع نساجی و پوشاک طی دو دهه اخیر با کاهش سهم شدید از تولید صنعتی کشور مواجه شده است و این کاهش سهم از دو منظر محل توجه جدی سیاستگذاری است: اولاً، سهم این صنایع از مواد اولیه وارداتی به نسبت کاهش سهم آنها از تولید صنعتی کاهش نیافته است. این امر به معنای تشدید اثر نقایص زنجیره تأمین این صنایع به‌ویژه در تولید انواع پارچه‌های تاری پودی، انواع نخ سیستم پنبه‌ای و الیاف مصنوعی (علی‌الخصوص نخ‌های ظریف)، نخ اسپندکس، الیاف پنبه و ویسکوز، و تأثیر این کمبود بر هزینه‌های فعالیت در این صنایع است. ثانیاً، با وجود کاهش سهم و فشار ناشی از وابستگی وارداتی،  صنایع نساجی و پوشاک همچنان در جایگاه برتر به لحاظ توان خلق ارزش‌افزوده صنعتی قرار دارد. در این ارتباط نسبت ارزش‌افزوده به ارزش ستانده برابر با 45.2 (پوشاک) و 33.1 درصد (نساجی) در برابر رقم 26.1 درصدی متوسط صنعت موید این ادعا است.

بنگاه‌های صنعتی فعال در بخش نساجی و پوشاک در حال حاضر معادل 2.6 از ارزش‌افزوده صنعتی را بخود اختصاص می‌دهد و با لحاظ عملکرد بخش صنفی، این سهم تا 4.8 درصد از کل ارزش‌افزوده صنعتی کشور قابل افزایش است. معنای دیگر این آمار اهمیت بالای بنگاه‌های زیر 10 نفر کارکن در این صنعت است. در روش تحلیلی دیگر و به‌عنوان یک سنجه مقایسه‌ای از عملکرد بنگاه‌های فعال در این صنعت در برابر سایر بنگاه‌های دارای مقیاس مشابه در صنعت، می‌توان دریافت که بهترین عملکرد بنگاهی در صنایع نساجی و پوشاک مربوط به بنگاه‌های خرد (زیر 10 نفر کارکن) با سهم 14.1 درصدی از ارزش‌افزوده صنعتی حاصله توسط کل بنگاه‌های خرد است. این عملکرد بالا در حالی موردنظر قرار می‌گیرد که اطلاعات دقیقی از تعداد بنگاه‌های خرد (زیر 10 نفر کارکن) در این صنعت موجود نیست و این خود منجر به به سخت شدن فرآیند مدیریت و سیاستگذاری در این صنعت می‌گردد.

در حال حاضر، صنایع نساجی و پوشاک به‌لحاظ سهم از فروش در بازار صادراتی تقریباً در تمامی سال‌ها از اهمیت پایین‌تری در بخش صنعتی کشور به نسبت سهم از ارزش تولید صنعتی کشور برخوردار بوده است. با توجه به اینکه بخشی از ارزش فروش محصولات نساجی و پوشاک در بازار داخل نیز از مجرای فروش کالاهای قاچاق حاصل می‌شود، می‌توان دریافت بازار نفوذ شده محصولات تولید داخل این صنایع به نسبت ظرفیت‌های تولید آن کوچک‌تر است. این امر زمینه تولید زیرظرفیت را پدید می‌آورد. در همین ارتباط، سهم پایین‌تر صنایع مذکور از تعداد شاغلین صنعتی به نسبت تعداد کارگاه‌های فعال، دلیل دیگری بر تولید زیرظرفیت در بنگاه‌های فعال در این صنایع است. اصلاح این امر به ویژه در رابطه با صنایع پوشاک که لکوموتیو صنعت نساجی نیز به‌شمار می‌رود، از اهمیتی دو چندان برخوردار است. نکته دیگر که می‌تواند بر شدت این مسئله بیافزاید، کاهش سهم صنایع نساجی و پوشاک از ارزش خدمات غیرصنعتی پرداختی کل صنعتی است که اگرچه ممکن است در نتیجه فشار هزینه‌های تولیدی در مقابل هزینه‌های غیرتولید و متصل به تولید رخ داده باشد، در نهایت، می‌تواند با محدود کردن زنجیره ارزش در این صنایع، موجبات کوچک‌تر شدن اندازه فروش در بازار و تشدید مشکلات ناشی از تولید زیرظرفیت را رقم بزند.

به عنوان نکته مهم دیگر در حوزه صادراتی، سهم محصولات دخیل در زنجیره ارزش نساجی تا پوشاک، کمتر از یک‌سوم کل ارزش صادرات در این صنایع است و عمده آن مربوط به محصولات ریسندگی، بافندگی و تکمیل منسوجات است که یک کالای کاملاً واسطه‌ای محسوب می‌شود. در زمینه پوشاک که یک محصول نهایی محسوب می‌شود، عملکرد صادراتی بسیار ضعیف است و آنچه که این عملکرد را ضعیف‌تر می‌سازد آن است که سهم بنگاه‌های بالای 50 نفر در آن حتی از بنگاه‌های بین 10 تا 49 نفر هم کمتر است. در واقع، انتظار می‌رفت بنگاه‌های بزرگ در زمینه صادرات پوشاک بسیار فعال‌تر از این میزان عمل کنند. در مجموع و به لحاظ نسبی گرایش بنگاه‌های بالای 50 نفر در این صنعت به سمت صادرات کالاهای واسطه‌ای به نسبت نهایی بالاتر است.

در تبیین چالش‌های کلیدی حاکم بر صنایع نساجی و پوشاک، مجموعه‌ای از موارد برحسب محیط داخلی، محیط خارجی نزدیک و دور این صنایع بررسی شد و برونداد کلیه این موارد به 5 چالش کلیدی به شرح موارد زیر منتهی گردید:

هزینه تمام‌شده بالای محصولات تولیدی

کاهش توان ارزآوری محصولات نساجی و پوشاک

ناپایداری فعالیت واحدهای نساجی و پوشاک در بازار

کاهش توان خلق ارزش افزوده در طول زمان

ضعف رقابت‌پذیری کیفی محصولات

در پاسخ به مشکلات برشمرده، مجموعه سیاست‌های اجرایی به تفکیک محیط داخلی، محیط خارجی نزدیک و دور به شرح موارد مندرج در بخش الف و ب است.

الف. سیاست‌های اجرایی ناظر بر محیط خارجی نزدیک و محیط داخلی

به‌تناسب راهبردهای احصاء شده و برحسب مسائل استخراج شده، صرفاً سیاست‌های اجرایی مربوط به محیط داخلی و محیط خارجی نزدیک ارائه شده است و در نهایت نیز به سیاست‌های اجرایی مربوط به محیط خارجی دور پرداخته خواهد شد.

ب. سیاست‌های اجرایی ناظر بر مشکلات محیط خارجی دور

اصلاح نظام تعرفه‌بندی محصولات نساجی و پوشاک

ایجاد پنجره واحد ثبت برند

بازنگری در الزامات بیمه کارگران صنایع نساجی و احتساب آن تحت عنوان مشاغل سخت

منابع

الف. پایگاه‌های آماری

آمارنامه گمرک ایران، سال‌های مختلف

طرح سرشماری کارگاه‌های صنعتی، سال‌های مختلف

ترازنامه بانک مرکزی ایران، سال‌های مختلف

ب. کتب و نشریات

شفیعی، افسانه، مجید جلیلی و فاطمه خارکش (1400)، راهکارهای توسعه و تکمیل زنجیره ارزش صنعت نساجی و پوشاک. اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران

ولی پوری، افسانه و افسانه پورکاظمیان. «عوامل مؤثر در خرید پوشاک». علوم و فناوری نساجی (1394).

مبصر، داریوش، افسانه شفیعی و همکاران (1397) ساختارهای صنعتی ایران در آینه برنامه‌های توسعه، شرکت چاپ و نشر بازرگانی

مرکز پژوهش‌های مجلس، آسیب شناسی علل کاهش تولید پنبه درایران. آسیب‌شناسی علل کاهش تولید پنبه درایران. مرکز پژوهش‌های مجلس (1398).

دفتر صنایع نساجی و پوشاک (1392). گزارش صنعت پوشاک. وزارت صنعت، معدن و تجارت

دفتر منسوجات و پوشاک (1401). صنایع نساجی و پوشاک. وزارت صنعت، معدن و تجارت

دفتر برنامه‌ریزی (1396). برنامه راهبردی صنعت نساجی و پوشاک: وزارت صنعت، معدن و تجارت

ج. قوانین و مقررات مورد بررسی در تدوین راهکارها

سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی (1392)

برنامه توسعه تولید، تقاضا و صادرات محصولات دانش‌بنیان (1394)

بسته‌های رونق تولید و اشتغال: ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی (1396)

قانون رفع موانع تولید رقابت‌پذیر و ارتقای نظام مالی کشور (1394)

آیین‌نامه اجرایی قانون رفع موانع تولید رقابت‌پذیر و ارتقای نظام مالی کشور (1394)

قانون برنامه پنج ساله ششم توسعه (1395)

طرح نوسازی و بازسازی صنایع کشور (موضوع بند ح ماده 46 قانون برنامه پنج ساله ششم توسعه)

تصویب‌نامه هیأت دولت در خصوص فهرست پیشنهادی جمهوری اسلامی ایران برای اعطای تخفیف تعرفه‌ای در قالب پروتکل تعرفه‌های ترجیحی میان کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی (1394)

قانون الحاق برخی مواد به قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت (2) (1393)

آئین‌نامه اجرایی قانون الحاق برخی مواد به قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت (2)

 

ارسال نظر
نام :
ایمیل :
متن نظر :
ارسال نظر
نظرات کاربران
میزان اهمیت
ایمیل
توضیحات
ارسال
گالری صدا
گالری ویدئو
ITM 2024
ITM2024
Hightex 2024
شرکت دنیز تک دیبا
شرکت بهینه پویان کیمیا
شرکت جهان اروم ایاز
فصلنامه علوم و فناوری نساجی و پوشاک