چاپ این صفحه

مثل یک معجزه

تعداد بازدید : 487
تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۵/۱۰
علی اصغر رحمانی-مدیرعامل و رئیس هیئت مدیره شرکت دانش بنیان مخزن فولاد رافع (دابو صنعت)

به گزارش سرویس خبر و گزارش نساجی امروز، شرکت دانش بنیان مخزن فولاد رافع (با نام تجاری دابو صنعت) فعالیت خود را در صنعت تأسیسات و انرژی از سال 1373  با هدف طراحی، ساخت و تولید انواع سیستم‌های گرمایشی آغاز نموده و امروزه با بهره‌گیری از دانش روز و نیروهای متخصص به طراحی، تولید و ساخت انواع دیگ‌های بخار، آب داغ، آب گرم و روغن داغ صنایع مختلف، مبدل‌های حرارتی، انواع فیلتر مایعات، دی‌اریتور، مخازن تحت فشار، انواع سیستم‌های کاهنده مصرف انرژی، پکیج‌های چند منظوره موتورخانه‌ای، هواسازهای گرمایشی (هیتر) و مشعل‌های صنعتی می‌پردازد.دابوصنعت برای نخستین بار موفق به طراحی، تولید و ثبت محصولات دانش‌بنیان جدید با رویکرد کاهش مصرف انرژی گردیده و نمونه‌های متنوعی از این محصولات در داخل و خارج از کشور به بهره‌برداری رسیده است.
ضمن دارا بودن نشان استاندارد ملی ایران، استانداردهای بین‌المللی مانند ANST، ASTM، B.S، DIN، ASME ANSI و NFPA  را در طراحی و تولید محصولات خود لحاظ می‌کند.

 

*نساجی امروز: پیشینه فعالیت در صنعت


متولد دهم فروردین سال 1335 در دابو دشت آمل هستم. پدرم کشاورز و مادرم خانه‌دار و اهل دَنگِپیا دابو-روستایی بین آمل و فریدونکنار- بودند. این روستا در منطقه‌ای حاصلخیز قرار گرفته و برنج دابو، شهرت ملی دارد. خانواده من نیز مانند اغلب مردم خطه این استان  کشاورزی می‌کردند؛ به همین دلیل روحیه خودساخته، تلاش و پشتکار شبانه‌روزی،‌ برنامه‌ریزی و هدف‌گذاری برای بالا کشیدن استانداردهای زندگی و کارآفرینی را مدیون زندگی در روستا هستم. خانواده‌ام با توجه به شرایط اقتصادی آن روزها توانستند برای رسیدن به اهداف و خواسته‌های بزرگم، بهترین مشوق باشند.


تحصیل دوره ابتدایی و قبل از سیکل در مدارس روستای زادگاهم و نیز شهر آمل بوده و علی‌رغم علاقه فراوان به ادامه تحصیل، به جهت کمک به پدر در امور کشاورزی نتوانستم مدرک سیکل را دریافت کنم.
سال 1357 پس از اتمام خدمت مقدس سربازی، به این نتیجه رسیدم که حضور برادرم برای کمک به پدر در امور کشاورزی کافی است لذا تصمیم گرفتم علاوه بر کمک به آنها، کسب و کار مستقلی برای خود انتخاب و  نمایم؛لذا از پدرم درخواست مساعدت در خرید یک دستگاه نیسان را داشتم و به این ترتیب رفت و آمدهایم به شهر آغاز گردید. سال 1357 ازدواج کردم و اولین فرزندمان-رضا- در سال بعد از ازدواج به دنیا آمد. هزینه خرید نیسان در آن زمان 57 هزارتومان بود که 27 هزارتومان آن را به صورت نقدی و مابقی مبلغ را به صورت اقساط ماهیانه پرداخت کردم. آن سال‌ها از طریق درآمد حاصل از نیسان و انتقال میوه و سایر محصولات به تهران امرار معاش می‌کردم، در راه بازگشت از بازار مولوی، بارهای تجاری به مازندران آورده  و از سال 1358 تا 1361 این روند ادامه داشت.


با فروش نیسان  در سال 1361 به مبلغ 118 هزارتومان، تهیه مغازه‌ای برای فروش چینی و بلور در میدان امام رضا مقدور گردید و به دلیل تولد فرزندم در روز میلاد امام رضا (ع)، نام مغازه را رضا نهادم. به تدریج کار در مغازه رونق گرفت، امکان خرید خانه‌ای در آمل و تسویه بدهی فراهم شد  و شرایط اقتصادی خانواده در مسیر رشد و پیشرفت قرار گرفت. آخرِ هفته‌ها پسر بزرگم رضا (که سن و سال زیادی هم نداشت) در مغازه می‌ماند .با توجه به نوسان قیمت ظروف چینی و بلور در هر زمان با دستیابی به سرمایه هرچند اندک، سعی در خرید ظروف چینی و بلور به صورت عمده از تهران نموده که موجب تسهیل در خرید با قیمت مناسب از بازار شده بود. سال 1373 به دلیل ورشکستگی شدم و با توجه به بدهی 700 هزار تومانی در سال 1374 فعالیت خود را در صنعت آغاز کردم.

 

*نساجی امروز:دلیل ورشکستگی چه بود؟


در آن زمان با وجود دستفروش‌هاي زياد و فروشنده‌هاي قسطي کالاها در روستاها، سال 1372 جهت بهبود وضعيت موجودي مغازه از بانک درخواست وام نمودم. توان خريد مردم به تدريج کاهش يافت و اقساط را ديرتر از موعد مقرر مي‌پرداختند. بدين دليل بعضي از تجار بازار تهران از فروش کالا ممانعت به‌عمل آوردند. تصميم بر تغيير شغل گرفتم و تمام کالاهاي مانده در مغازه را به فروش رساندم؛ از سوي ديگر نوسان سرمايه در گردش باعث شد وامي که هر شش ماه تا يکسال در اختيارمان قرار ميگرفت؛ توسط بانک قطع شود. با اين اوصاف از روي ناچاري، هرآنچه درقفسه‌هاي مغازه مانده بود را به پنج خانواده نيازمند جهيزيه دختران، با کمترين قيمت ممکن فروخته و مقرر گرديد تا مانده حساب پس از پرداخت سال آتي تسويه گردد، اما اين امر محقق نشد.

عدم پرداخت تعهدات منجر به فروش مغازه به دليل اقساط معوقه وام مضاربه بانک و فروش منزل شخصي و مسکوني بابت تسويه بدهي به بازار تهران و مشهد و اقساط گرديد. صادقانه بگويم تنها چيزي که برايم ماند 700 تومان بدهي بود. حاضر در محضر پدر شده تا درخواست يک هکتار از سه هکتار زمين کشاورزي خود را نمايم که اين امر محقق نگرديد.مدت ها گذشت و ريالي از قسط جهيزيه‌اي که از مغازه خريده بودند؛ پرداخت نشد؛ شکايت نموده و با حکم تأمين اموال پس از چندين ماه پيگيري براي گرفتن حق قانوني‌ام به منزل بدهکاران مراجعه کردم؛ در اين حين با رويت شرايط نابساماني نظير وجود يخچال ارج قديمي در وسط حياط، يک دست قالي دستباف کهنه، تلويزيون پارس سياه و سفيد، پشتي و ملزومات ديگر اندوهگين شدم.

با تصميم توقيف فرش توسط يکي از سربازان، گريه و شيون کودکان صاحبخانه بلند شد و با التماس درخواست صرف نظر از اين تصميم را از من داشتند؛ در شرايط بسيار سختي قرار گرفته بودم از طرفي، وضعيت اقتصادي خانوادهام بسيار نامساعد بود و فروش اموال مي‌توانست بخشي از مشکلاتم را برطرف کند اما از طرف ديگر اين بندگان خدا نيز مستأصل و بي‌پناه بودند. يک لحظه تصميم خود را گرفتم و اموال را به آنان بخشيدم و با تمام وجود به خداوند توکل کردم.

 

*نساجی امروز:تصمیم سختی بود...


بله اما ايمان داشتم خداوند روزي‌رسان است. ايمان دارم به اين جمله: « از تو حرکت، از خدا برکت...» بايد با سختي‌ها و مشکلات زندگي جنگيد تا چرخ آن بچرخد. پس از فروش مغازه و خانه، يک سال به چتربازي پرداختم. اصطلاح چتربازي نوعي تجارت سياه است که معمولاً توسط افراد بومي مرزنشين انجام مي‌شود. 300 تومان از باجناقم قرض گرفتم و براي خريد تلفن، با اتوبوس از آمل به سمت بازار عباسقلي‌خان مشهد به راه افتادم. ساعت 7 صبح به مشهد رسيدم . آن زمان چتربازها از زابل تلفن وارد مشهد ميکردند. حدود 30 - 40 تلفن استوک خارجي خريدم و با اتوبوس به آمل بازگشتم در حاليکه 250 تومان صرف خريد تلفن و 45 تومان کرايه سفرم شده
بود.

وقتي به خانه رسيديم تلفن‌ها را همراه فرزندانم با الکل تميز و بسته‌بندي کرديم و در بازار آمل به قيمت 750 تومان به فروش رساندم. يکسال و نيم اين فعاليت ادامه پيدا کرد. در طول يک هفته به شهرهاي مشهد و شيراز مي‌رفتم و به تدريج در بازار آمل شناخته شدم. درآمد خوبي داشتم و اغلب فروش‌هايم سودآور بود. به دليل همان بخشش جهيزيه عروس، روي خوش زندگي بار ديگر چهره خود را نشان داد. برکتي وارد زندگي‌ام شد که وصف نشدني است، هرچند ته دلم مي‌دانستم اين کار هدف اصلي من نيست.


در يکي از دورهمي‌هاي خانوادگي، برادر کوچکترم پيشنهاد شراکت با يکي دوستان در زمينه بازاريابي براي ديگ آبگرم خانگي را مطرح نمود. پيشنهاد خوبي بود و پس از امضاي توافقنامه با ايشان، همراه برادرم 500 هزار تومان بودجه براي اين کار اختصاص داديم و شراکت ما شکل گرفت. يکي از دوستانم که آهن فروش بود، دوماهه به من آهن امانت مي‌داد، شريکم ديگ آبگرم توليد مي‌کرد و من به بازاريابي در شهرهاي مختلف ميپ‌رداختم. کار به جايي رسيد که طي يکسال يک ميليون تومان درآمد کسب کرديم، لذا بايستي آن را توسعه مي‌داديم.


براي چاپ کاتالوگ محصولات با شريکم مذاکراتي انجام دادم و معتقد بودم به جاي ارائه ليست قيمت، بهتر است کاتالوگي از محصولات چاپ کنيم اما وي موافق اين کار نبود و تبليغات را هزينه مي‌دانست.
به دليل همين تفاوت در ديدگاه، پس از يکسال شراکت از همديگر جدا شديم در حاليکه امروز کسب و کار وي همچنان در حد کارگاهي باقي مانده است و من صاحب يکي از  بنام ترين کارخانجات در شهرستان آمل و جزو سه شرکت اول ايران در صنعت بويلر و ديگ بخار کشور هستم.


پس از خاتمه شراکت، فرزند بزرگم و يک کارگر در کنارم کار ميکردند، برکت توليد به قدري بود که حجم سفارشات از ميزان توليداتمان پيشي مي گرفت، گاهي اوقات تا صبح به کار ادامه مي‌داديم که خداي ناکرده نزد مشتريان بدحساب و شرمنده نشويم. ماه‌ها گذشت و ساير فرزندانم به مجموعه پيوستند.تعداد کارگران به تدريج از 6 نفر به 20 نفر رسيد و از سال 1376 پس از خريد يک قطعه زمين در شهرک صنعتي و احداث سوله، تعداد نيروهاي شاغل مجموعه به 50 به تحصيل پرداختم و به اميد خداوند تمايل دارم تا مقطع کارشناسي ارشد، تحصيل را ادامه مي‌دهم.


جهت اجراي طرح هاي تحقيق و توسعه کارخانه ميلياردها تومان هزينه صرف خريد سالن و تجهيزات مختلف شده است و انتظار داريم با حمايت دولت در بخش تأمين سرمايه ثابت، موفق به اشتغالزايي براي دويست نفر ديگر شويم اما متأسفانه تا کنون کوچکترين حمايتي توسط دولت صورت نگرفته است. به دليل خوشنامي و اعتبار در سيستم بانکي کشور در تامين سرمايه در گردش دچار چالش نيستيم، ولي دغدغه اصلي ما تامين سرمايه ثابت است که مانع بزرگي در مسير توسعه مجموعه و ايجاد اشتغال براي نفرات بيشتر به شمار مي‌آيد.


به‌عبارت ديگر توليدات ما به گونه‌اي است که از طريق سرمايه در گردش کارخانه سالي يکبار (و حتي کمتر) براي تهيه مواد اوليه از چين اقدام مي نماييم. از اين رو، قادر به تأمين مواد اوليه مورد نياز حتي در صورت بروز جنگ جهاني سوم خواهيم بود.


متأسفانه دسترسي به مواد اوليه به دليل تحريم‌ها بسيار سخت و با هزينه بالا صورت مي‌گيرد؛ تمام زندگي خود را در گرو ضمانتنامه‌هاي بانکي گذاشته‌ام؛ بدون اينکه چشم‌انداز روشني از آينده يا حمايتي توسط دولت وجود داشته باشد؛ به همين دليل در پاسخ يکي از دوستان مبني بر خريد قطعه زميني در کنار کارخانه جهت اجراي طرح توسعه، به وي اعلام کردم« ديگر برنامه‌اي براي توسعه کارخانه در ايران نداريم و مي‌خواهم توليد صنعتي را در کشور ارمنستان يا آذربايجان ادامه دهيم

 با تمام توان و سرعت به توليد، اشتغالزايي و صادرات موفق به کشورهاي همسايه )قزاقستان، ازبکستان، آذربايجان، ترکمنستان، گرجستان،تاجيکستان و ...)مشغول هستيم، در حاليکه نه تنها دولت همراهمان نيست بلکه با وضع قوانين و مقررات ضد توليد، دست و پايمان را هم مي‌بندد ؛ ادامه کار توجيه و منطقي دارد؟!


اجراي طرح توسعه به تهيه ماشين‌آلات و تجهيزات جديد، احداث سالن مجهز، استخدام نيروهاي متخصص و ... نياز دارد اما چه کنيم وقتي دولت با ما يار و همراه نيست! سرمايه ثابت پنج ساله در اختيارمان قرار دهد و در مقابل شاهد ارزآوري قابل توجه ما باشد... وقتي فشار بيش از حد مالي، اقتصادي و ... بر دوش ما سنگيني مي‌کند، تنها راهکار منطقي سرمايه‌گذاري و توليد در کشورهاي ديگر است. کشور ارمنستان در قالب يک تفاهمنامه به ما اعلام کرده است در صورت انتقال تکنولوژي، سالن، زمين، وام کم‌بهره و تمام تسهيلات مرتبط با توليد را در اختيارمان قرار مي‌دهد مگر يک توليدکننده چه چيز بيشتري مي‌خواهد؟ طبق تفاهمنامه مذکور در مرحله نخست بخش بازرگاني مجموعه راه‌اندازي خواهد شد و در گام‌هاي بعدي خدمات پس از فروش، نصب و راه‌اندازي و تکميل کار
انجام مي‌گيرد.

*نساجی امروز:به این ترتیب امکان حضور در بازارهای اروپا نیز برایتان مهیا می‌شود...


بله. می‌توانیم به آسانی جایگزین محصولات اروپایی که قیمت تمام شده آنها بسیار بالاتر از مشابه آسیایی است، شویم.

*نساجی امروز:این موضوع که تولیدکننده توانمندی، به سطحی از تخصص و تعهد رسیده که یک کشور خارجی برایش فرش قرمز پهن می‌کند‌؛ هم باعث افتخار و خوشحالی است و هم ناراحت‌کننده که چقدر آسان سرمایه‌های ملی و کارآفرینان از دستمان می‌رود بدون این‌که متوجه بهای گراف آن باشیم....  


بله متأسفانه چنین نمونه‌هایی در صنایع مختلف کم نیستند. نگاهی به تشکیلات ما بیندازید متوجه حرکت بسیار کُند طرح‌های توسعه می‌شوید آن هم فقط و فقط به دلیل بی‌توجهی دولتمردان. سیستم بانکی سرمایه ثابت در اختیارمان قرار دهند یا ندهند، سالن تولید را تکمیل و ماشین‌آلات موردنظر را تهیه می‌کنیم زیرا در مجموعه ما کار و فعالیت شبانه‌روزی است، بارها اتفاق افتاده روند کار به نحوی پیش رفته که 10 روز خانواده‌ام را ندیده‌ام؛ در حال حاضر، نيروهاي ما در خطوط هوايي ماهشهر، مشهد، تبريز و ... تردد مي‌کنند؛ بدون اغراق يک شرکت موفق و پيشرو در بازارهاي ايران و کشورهاي همسايه هستيم.

 

*نساجی امروز:رقیبانِ داخلی دابو صنعت در چه فاصله‌ای با آن قرار دارند؟


در دنياي رقابتي امروز، رقباي زيادي وجود دارد اما دابوصنعت با نگاه به آينده و استراتژي خود تصميم بر تمرکز بر توانمندسازي و پرورش نيروهاي متعهد و زبده دارد که ساير رقبا دنباله روي ما هستند. اصولاً حرف زدن از عملکرد ديگران در کارخانه ممنوع است، اصلاً چرا بايد نگران کار و فعاليت بقيه باشيم تا از پيشرفت و بالندگي بازبمانيم؟!


اغلب کارخانجات ايران از عسلويه، جزيره لاوان، چابهار گرفته تا کارخانه‌هاي خارج از کشور مشتريان هميشگي دابوصنعت محسوب مي‌شوند. ولي پنج سالي است که با مزايا و معايب تحريم مواجهه هستيم. مزيت تحريم علاوه بر خودکفايي و ارتقاي کيفيت محصولات داخل، اعتماد نهادهاي دولتي به توانمندي توليدکنندگان ايراني است در حالي‌که پيش از تحريم، تمايلي به خريد و تأمين کالا از ما نداشتند و تحريم‌ها آنان را به سوي ما سوق داد ولي مهمترين مشکل تحريم در عدم دسترسي به مواد اوليه باکيفيت، تعامل آزاد با ساير کشورها و نقل و انتقال منابع مالي است.

*نساجی امروز:صنعت نساجی چه حجمی از پروژه‌ها و تولیدات دابو صنعت را دربرمی‌گیرد؟


بخش عمده پروژه‌هاي ما مربوط به صنعت نفت، گاز و پتروشيمي است، در اکثر کارخانه‌هاي فولاد و صنعت نيروگاهي نيز حضور فعالي داريم، در صنعت نساجي فقط به توليد بويلرهاي و ديگهاي بخار 5 تا 15 تن مي‌پردازيم و با حضور در همايش‌ها و نمايشگاه‌هاي تخصصي نساجي، بازار خوبي در اين صنعت به دست آوردهايم. به اعتقاد من اين صنعت مراحل رشد و توسعه خود را طي مي‌کند ؛صنعتگران نساجي نگاه مثبتي به آينده دارند و  فکر مي‌کنم نسبت به ساير صنايع از توان مالي بهتري بهره‌مند باشند.

 

*نساجی امروز:از فضای صنعت و اقتصاد کمی دور شویم؛ تاکنون شرایط به جایی رسیده که از ادامه کار خسته شوید؟


هرگز... اگر عشق و علاقه به کار نباشد، میلیاردها تومان سرمایه را به جای تهیه مواد اولیه و احداث تأسیسات کارخانه به بانک می‌سپردم و بدون کوچک‌ترین زحمت و تلاشی بهره آن را می‌گرفتم.
یکی از علایق زندگی‌ام ديدن تصوير زيباي محصولات آماده تحويلي است که روزانه در کارخانه بارگيري شده و به اقصي نقاط کشور اعزام مي شوند، همچنين روابط صميمانه و پدرانه‌اي که با کارگران و پرسنل کارخانه دارم. اين مسائل به اصطلاح حال دلم را خوب و تمام خستگي‌ها را از قلبم پاک مي‌کند.

 

*نساجی امروز:مطلب پایانی؟


از برکت همان موضوع جهيزيه عروس، تاکنون هرچه از خدا خواسته‌ام، به من عطا فرموده است. وقتي شفاف‌سازي، صداقت و توليد محصولات باکيفيت براي هميشه ماندگارند چه نيازي به دروغ و پنهان‌کاري يا فريب ديگران وجود دارد؟!

چاپ این صفحه